هوچی گری می کنم...پس هستم!

وبلاگ کلاغ ها در مورد صعود دره یخار توسط کوهنوردان زنجان و باشگاه تهران سوالاتی مطرح کرده که هرچند حق ایشان و هرکس دیگری سوال و ایجاد ابهام در مورد هر برنامه ای است اما یادآوری می کنم که هنوز گزارش رسمی برنامه ارائه نشده و بهتر است اگر کمکی به معدود برنامه های اجرا شده در وانفسای رکود کوهنوردی در کشور نمی کنند لاقل عقده های شخصی خود را بر سر این برنامه ها خالی نکنند .

برای مثال می توانند همچون دیگر علاقمندان و دنبال کنندگان اخبار کوهنوردی کمی حرفه ای تر! با سعه صدر اجازه دهند سرپرست و مسئول فنی برنامه، گزارش خود را ارائه دهند و غریزه درونی هوچی گری خویش را از جای دیگر فرو بنشانند.

در مورد اتهام نخ نمای توهین در کامنتینگ هم لازم به توضیح اضافه نمی بینم...تنها یادآوری می کنم که تکرار مدام یک دروغ ثابت شده شاید بتواند زبانه های درونی تان را کمی آرام کند اما نمی تواند اصل موضوع دروغ  را به حقیقت تبدیل کند هر کسی که فقط یکبار در جریان هوچی گری های شما با هدف مطرح کردن خودتان و با قربانی کردن گناهکار و بیگناه قرار گرفته باشد خوب می داند که کامنت گذاری بر له و علیه خود در وبلاگ خودتان بازی بچه گانه ایست که به قصد ارضای روح دور از انصافتان انجام می شود.

باشد که هدایت شویم...

 


 

و کامنتی از من که به دلیل توهین های شدیدی که در ان وجود داشت اجازه نشر در وبلاگ ایشان را پیدا نگرد:


"تعدادی از" ی که حالا به پاراگراف اول اضافه کردید ، کمی فقط کمی به انصاف نزدیک ترتان کرد.
مادر من از کوهنوردان زنجان به شمار می رود نمی دانم دلیل منطقی تان برای اتهام زدن حتی به او جه بود وقتی یک کلمه می نویسید تهدید و توهین از سوی کوهنوردان زنجان!"

خود قضاوت کنید وقتی یک چنین گامنتی که کمی با نظر ایشان زاویه دارد فرصت نشر ندارد چطور کامنتینگ ایشان تبدیل به هجمه توهین ها به ایشان شده بوده! مگر اینکه خود آمر  آن بوده باشد

آپدیت پست:

از میان کامنت ها:

رضا مشحون:

با سلام وباتوجه به عدم نمایش کامنتهای مخالف در وبلاگ کلاغ ها عینا اینجا می نویسم:

ضمن عرض سلام سوالی که پیش می آید این است که شما در جلسه گزارش برنامه یخار این تیم در سال گذشته حضور داشتید و در پایان و در بخش سوالات سوالی طرح نکردید یادمه سرپرست برنامه دوبار تاکید کرد سوالی نیست؟ و شما را هم نگاه کرد اما شما تحت لوای سکوت گفتید که نخیر! من اصولا سوال را برای پاسخ نمی پرسم

 

یادی از یک قهرمان

 

جعفر باباخانی، پرافتخار ترین دوومیدانی کار استان زنجان، دارنده 32 مدال آسیایی و بین المللی

در این عکس او در سن 35 سالگی! در ماده 10 هزار متر لیگ دوومیدانی نفر دوم را یک دور چا گذاشته است. (23 خرداد 1382)

زمان 10 هزار متر برای او  در این عکس 30 دقیقه 29 ثانیه ثبت شده !

خدای من!!! ، ده هزار متر در  30 دقیقه آن هم در 35 سالگی!!، من تا بحال ده هزار متر ندویده ام و نمی دانم اگر امتحان کنم در 28 سالگی چه رکوردی می توانم بزنم اما وقتی به حدنصاب دوی 12 دقیقه ام که 3230 متر است فکر می کنم و رکورد باباخانی را می نگرم واقعا تحت تاثیر قرار میگیرم. درست است که من کوهنوردم و دو تنها یکی از تمرین های مکمل من است  نه یک دونده حرفه ای مثل او اما حجم ریه و قلب شگفت انگیزش تحت تاثیر قرارم می دهد.

 

 


چند نکته:

- بهترین رکورد باباخانی در این ماده 29 دقیقه و 30 ثانیه بود.

- رکورد ده هزار متر جهان در دست كننیسا بكله دونده 27 ساله اهل اتیوپی ست با  زمان 26 دقیقه و 45 ثانیه ركورد كشورمان در این ماده نیز متعلق به حمید سجادی است. او در المپیك آتلانتا با وجودی كه یك دور كامل از هایله گبر سلاسی عقب افتاد اما حدنصاب 29 دقیقه و 22 ثانیه برای جابه جایی ركورد ایران كافی بود.

-عکس و اطلاعات مربوط به جعفر باباخانی از آرشیو سالن دو ایپکچی زنجان

-اطلاعات مربوط به رکوردهای ایران و جهان از فرهاد مسننی مربی عزیزم

 

دست مریزاد به مهدی و سعید

 

هر وقت می خوایم بریم برنامه سید حمید زنگ میزنه و به جای اینکه مثل بقیه آرزوی موفقیت کنه بهمون تبریک میگه

وقتی بپرسی تبریک چی؟ ما که تازه داریم میریم میگه:

 همین که از خونه و چهارگوشه گرمش جدا شدید، کوله بستید و دارید میرید یه همچین برنامه ای تبریک داره،  به اندازه همه آدمهایی که نرفتن و خونه نشستن تبریک داره

خبر برنامه رو که شنیدم زنگ زدم به مهدی و بهش دست مریزاد گفتم، صرف نیت برای همچین برنامه ای آدم رو به وجد میاره، تلاش خوبشون تا علم چال و یخچال و اون مقدار صعودشون که جای خود داره

دست مریزاد و خسته نباشید.

 

یزدان از پیش ما رفت

 

یزدان از پیشمان رفت.

یزدان محرمی خیاوی کوهنورد دوست داشتنی و با مرام مشکین شهری رفت و با همه وعده های آمدنش بدعهدی کرد.

 

شعر دیوار از مرحوم حسین منزوی

از زمزمه دلتنگیم از همهمه بی زاریم                      نه طاقت خاموشی نه تاب سخن داریم

آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزم؟                 هنگامه ی حیرانی است خود را به که بسپاریم؟

تشویش هزار "آیا" وسواس هزار "اما"                   کوریم و نمی بینیم ورنه همه بیماریم

دوران شکوه باغ از خاطرمان رفته است                  امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم

دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را                      تیغیم و نمی بریم ابریم و نمی باریم

ما خویش نداستیم بیداریمان از خواب                      گفتند که بیداریم گفتیم که بیداریم

من راه تو را بسته تو راه مرا بسته                         امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم

 

با دکلمه شاعر از اینجا دانلود کنید

 

هیچ!

 

در قرن نوزدهم تنها امواج شناخته شده امواج مکانیکی بودند،  یعنی امواجی که ماده ای  برای حمل آن ها نیاز است: مثل امواج آب درون آب یا امواج صوت درون هوا.

اما اگر نور هم موج بود چه  ماده ای آن را در فضا منتقل می کرد؟ بهترین پاسخ که البته مورد توافق اغلب دانشمندان هم بود، اِتِر بود.

اتر از زمان فیلسوفان باستان مطرح شده و باور به آن ادامه یافته بود. {اما بعدها و در پی آزمایش های مختلف وجودش نقض شد}.

اما اگر اتر وجود نداشت، پس نور درون چه چیز حرکت می کرد؟

پاسخ این است: درون هیچ!

نور هیچ واسط فیزیکی برای منتقل شدن لازم ندارد.

 

-هیچ-

نوشته فرانک کلوز و با ترجمه شادی حامدی آزاد

پیشنهاد کتابی من به شما (و مرسی از عابدینی که این کتاب رو به من هدیه کرد)

حاشیه ای بر یک متن خوب

 

اخیرا انجمن کوهنوردان زنجان برنامه ای به نام " کارگاه مدیریت ریسک و امدا و نجات" برگزار کرد. مربیان خوب و قابل احترامی هم در برنامه شرکت کردند و برنامه به شکل خوبی انجام و به اتمام رسید.

 

 

همانند هر برنامه خوبی این برنامه هم کمی حواشی و بحث برایش پیش آمده که البته امریست طبیعی و به زعم من مثبت. فارغ از جهت گیری، اصل پیش آمدن گفت و شنود و بحث را امر مثبتی می دانم چون بسیاری از مشکلات پشت پرده و پنهان به سخن آمده و باعث ازدیاد فهم متقابل و در نهایت جلوگیری از مشکلات احتمالی بعدی می شود. 

نظر شما را به گزارش سرپرست این برنامه (سمیرا سپهری) در این لینک جلب می کنم همچنین صحبت های بعد از گزارش مربی برنامه  (شهریار بهزادیان) در قسمت نظارت آن پست.

هرچند به شخصه گمان می کنم اگر این گفت و شنود در جلسه ارائه گزارش برنامه که در جلسات هفتگی عمومی انجمن برگزار شد صورت می گرفت خیلی بهتر بود اما در حد ناقص و نوشتاری اش هم خالی از لطف نیست.

مذهب ما

 

ما می‌رویم ماندن با درد فاجعه ست

در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه ست
 
 
 
بهمن 93 - پای دیواره آزادکوه
روز آخر برنامه و بازگشت پس از تلاشی ناتمام
دیواره هنوز آنجاست و ما هنوز در ره و تلاشی که  ادامه دارد
 
 

عظیم و اوراز...تفاوت در دیدگاه

 

رضا زارعی اخیرا در پی نوشت پستی که مربوط به سفر بی بازگشت جرج مالوری به اورست است نوشته است:

"دردنیایی ورزشی مرگ برای رسیدن به هدف نکوهیده است.اگرچه تلاش تاسرحد مرگ برای پیروزی با تشویق عمومی مواجه می‌گردد و از فرد حتا در صورت شکست به عنوان یک قهرمان یاد می‌شود،اما کسی برای خودکشی گام به میدان ورزش نمی‌گذارد"

 

خود زارعی هنگام بازگشت از گاشربروم 1 به خبرنگار تلویزیون می گوید : " [اوراز] همیشه می گفت مردن در کوه برای من افتخاره"

 

 

 من خودم از عظیم قیچی ساز شنیده ام که گفت : "همه هشت هزار متری های دنیا ارزش از دست دادن یک انگشت من را ندارند"

 

این تفاوت در دیدگاه در اکثر مواقع به فعل می رسد و بر اتفاقاتی که برای ما می افتد اثر زیادی دارد.

اوراز و عظیم هر دو از پرآوازه ترین و پرافتخارترین کوهنوردان تاریخ کشور ما بوده اند، تفاوت در دیدگاه این دو بزرگمرد کوهستان ها (به عنوان علل داخلی) در ترکیب با شرایط و حوادث پیش آمده (به عنوان علل خارجی) بی شک در سرنوشت این دو، اثر بسزایی داشته است.

آنجا که به زعم من بزرگترین افتخار عظیم نه صعود 13 قله هشت هزار متری که همچنان زنده و سالم بودن او پس از بارها در معرض خطر مرگ قرار گرفتن است.

 

مایه مباهات خاورمیانه!

اسمش دیلک اؤجالان است. 28ساله و منتخب حزب HDP  از منطقه شانلی اورفای ترکیه.

اگر به نامش دقت کنید می بینید همنام رهبر یکی از بزرگترین گروههای تروریستی خاورمیانه است.

شاید وقتی تعجبتان بیشتر شود که بدانید دیلک برادرزاده ی عبداله اؤجالان رهبر پ ک ک هست! آری دموکراسی همین است.

در دموکراسی نظارت استصوابی و حال فعلی و گذشته افراد بر حق انتخاب شدن و انتخاب کردنشان بی تأثیر است! دموکراسی ترکیه مایه ی مباهات خاورمیانه است و حقیقتا روسفید کن...

 

«از پیج ستارخان»

 


 

 

هرچند مانند نویسنده این متن معتقد نیستم که دموکراسی ترکیه در همه اقسام و معانی مایه مباهات است اما در برخی موارد مثلا در مورد اشاره این متن کاملا ستودنی و قابل الگو برداری برای همه ماست.

مایی که همواره ایرادات را به گردن دولت و حگومت می اندازیم غافل از اینکه هرکداممان یک ضد دموکراسی ایم که فقط فرصت بروز نداشته ایم 

 

دنیای ما...

 

دنیای ما شاید فیلمی تراژیک بر پرده یکی از سینماهای موجودات دیگر در آن سوی کهکشان باشد.
موجودات آن سیاره دور شاید بر ثانیه ثانیه فیلم ما اشک می ریزند. و دست نفر کناری شان را بی آنکه حتی اسمش را بدانند در دست می فشارند.

فیلم ما فیلم غم انگیز و اشک درآری است لابد
نام فیلم هم احتمالا "این موجودات تنها" ست یا مثلا "قصه رنج انسان ها"...

و شاید به همین دلیل باشد که سازنده فیلم هم در فیلمنامه اش نوشته:
«لقد خلقنا الانسان فی کبد...همانا انسان را در رنج آفریدیم»

 


عکس مربوط به برنامه دیواره آزادکوه (بهمن 93) است، همانجا بود که ایده این پست بوجود آمد و با همان مداد در همان دفترچه یادداشت شد. به دلایل متعدد تاکنون پست نشده بود دیروز اما به لطف یاداوری «عزیز»ی مجال بروز یافت.

 

معرفی کتاب:  هفت سال در تبت

 

 

خواندن این کتاب را به همه دوستان کوهنورد و غیر کوهنوردم توصیه می کنم.

با تشکر از کوهنامه

تا... علم کوه

 

همه تلاشم را در چند ماه اخیر به کار بستم تا بتوانم امشب راهی علم کوه شوم.

اگر شانس هم داشته باشم و مشکل غیرمترقبه ای پیش نیاید در روزهای آینده به اتفاق شهرام و عامر عزیز تلاشی روی مسیر همدان خواهیم داشت و سپس با محسن و مریم به مسیر فرانسه فکر خواهیم کرد.

تا هفته بعد بدرود دوستان

شماره جدید نشریه داخلی انجمن کوهنوردان زنجان- دانلود

چهاردهمین شماره نشریه داخلی انجمن کوهنوردان ایران-نمایندگی زنجان منتشر شد.

 

در این شماره می خوانید:
-سنگنوردی در دیواره آزاد زنجان (لیلی رهنما)

-گزارش پیمایش خط الراس تکه قیه سی (مصطفی بیات)

-ملزومات کوهنوردی - زیرانداز کوه

-دریل کاری سنگ نوردان ... درست یا نادرست؟ (عباس ثابتیان)

-ایراتا (IRATA)

-فراخوان عکس - یخچالهای کوهستانی؛ سدهای بی دیوار (ابوالفضل زمانی)

-بازدید از غار و سنگنوردی در گلجیک (الناز اسدی)

-استانداردهای رسمی کمیته پزشکی اتحادیه جهانی کوهنوردی

-سرپرستی و هدايت گروه

-کانچن جونگا سومين قله مرتفع جهان

-گزارش و تصاویر صعود به کلاهک ماکو (محسن سعیدزاده)

-معرفی کتاب صعود زندگی من (لارا ایوانز)

-کارلوس کارسولیو (رضا زارعی)

 


دانلود کنید

 


 

آغ داغ در لغت به معنی کوه سفید است. اگر چه نام کوه های بسیاری در آذربایجان و دیگر نقاط ترک نشین دنیا به این نام است اما آغ داغ در مفهوم انتزاعی اش به معنی مدینه فاضله و اتوپیا است.

 

 

رول بکوبیم یا نکوبیم...مسئله این نیست!

عباس ثابتیان در وبلاگ جدیدش مطلبی در نقد فرهنگ رول کوبی در میان سنگنوردان ایران نوشته که قابل کنکاش و تامل است. ثابتیان به فرهنگ تجهیز و آماده سازی مسیر در بین سنگنوردان ایرانی پرداخته و می گوید فرهنگ رول کوبی متاثر از حضور مدرسان و سنگنوردان فرانسوی در ایران، در گذشته و حال بوده و نمی تواند تنها روش ایمن سازی صحیح و رایج در جهان  باشد.

بی شک نمی توان مدعی شد کف ایمن سازی برای حضور یک مبتدی در میان صخره و سنگ، رول کوبی ست. چه اینکه در بسیاری از کشورها رول کوبی کاملا ممنوع است اما هنوز می توان  حضور پررنگ کارآموزان و مبتدیان را در سنگنوردی دید. به نظر من نیز همین رول کوبی اتفاقا باعث بالا رفتن توقع و دوری کردن و واهمه بسیاری از سنگنوردان از روش های ابزار گذاری و صعود های پاک گردیده است.

اما غیر از اصل مطلب، نوع نقد عباس ثابتیان هم  به  زعم من حائز اهمیت و قابل الگو برداریست، در مطلب ثابتیان نشانی از تخریب یک شخص یا اشخاص نیست، کسی در تصویر مربوط به مطلب یا به کنایه، خطاب قرار نگرفته و فرهنگ کلی به چالش کشیده شده است، طوری برخورد نشده که با تخریب غیر مستقیم یک شخص، خواننده مطلب فرصت توجه به اصل موضوع نقد شده را نداشته و ذهنش متوجه هوچی گری و فرافکنی مطلب شود. بی شک بدون رعایت این موارد، اثر نقد بسیار پایین می آمد و چه بسا فکر می کردیم معلوم نیست عباس خان ثابتیان اخیرا چه ناراحتی ای از فلانی داشته که دست به این مطلب برده و با یک عکس از وی و زیرسوال بردن فعالیت او قصد تخریبش را دارد. حتما  متهمش می کردیم که آیا این شخص اولین و تنها کسی ست که دست به رول کوبی زده؟ چرا او؟ و چرا استفاده از این کلمات اغواگرانه؟

 در مطلب ثابتیان نشانی از کلمات  دلفریب و جنجالی اما مشمئز کننده هِیمنه!، وندالیسم، تخریب طبیعت! و یا اتهام خودبزرگ سازی نیست همین موضوع باعث می شود حتی منی که دستی در رول کوبی دارم بجای جبهه گیری و قرار گرفتن در مقام دفاع به فکر می روم و بار بعد که خواستم دست به رول ببرم احتیاط و وسواس بیشتری خواهم کرد.

 این آیا هدف غایی و آرمانی نقد نیست؟

امیدوارم همه ما با نقد صحیح و با نیت سازندگی به پیشرفت فرهنگ کوهنوردی مان کمک کنیم و با نیات سوء شخصی به بزرگنمایی برخی برنامه ها و سرکوب برخی دیگر نپردازیم.

 

 

مشکل بلاگفا حل شد!

بالاخره مشکل بلاگفا حل شد! 

هر چند در صفحه مدیریت پست های اسفند به بعد وجود ندارد اما همین که می توان همینجا ادامه داد جای خوشحالیست. 

در ماه گذشته یکی دو پست در وبلاگی استیجاری به این آدرس:  http://ayazmount.blogsky.com/ نوشتم که اینجا منتقل خواهند شد. 

امیدوارم حل این مشکل همیشگی بوده باشد.

خداحافظ

اكنون كه در حال نوشتن اين پست هستم بايد در جاده كلاردشت مي بوديم اما بارش هاي سنگين شمال جاده پر تردد چالوس را بسته و تلاش هاي ما براي پيدا كردن مسيري مناسب از رشت هم به نتيجه نرسيد  همين موضوع موجب شد حركت را 24 ساعت عقب بيندازيم.

بچه ها چند روز است دوندگي شبانه روزي دارند تا خريدها كامل شود و كم و كسري وسيله ها جبران شود. هزينه ها سر به فلك كشيده و كفگير مدت هاست به ته ديگ خورده، مشكل ماشين داريم، كپسول اپي بزرگ پيدا نمي شود، فايل جي پي اسي كه براي بار علم چال زده بوديم كاملا تصادفي! پاك شده و مجبور شده ايم بار علم چال را در اين حجم برف دوباره بالا بكشيم، تلفن ماهواره آنتن نميدهد، وزن كوله ها بيش از مقدار پيش بيني مان شده، اين جاده هم كه زير بارش سنگين هم باز مي شود و بعد بسته!

با اين احوال غير از مصطفي كه نتوانست مرخصي بگيرد همه خوبند و سرشار از اميد و انرژي اميدواريم جاده چالوس تا ظهر امروز باز شود و بتوانيم ساعت 3 صبح فردا (پنجشنبه) راهي شويم.

ضمن تشكر از همه عزيزاني كه در اين مدت كمكمان كردند خدانگهدار تا 12 روز ديگر...



 حامد علیپور رابط ما در زنجان خواهد بود، هرگونه سوال یا اخبار برنامه را از او بپرسید، سعی خواهیم کرد هر روز با او در ارتباط باشیم.  شماره : 09196737930

لا اقل به قدر وسع بكوشم!

ديواره شاخك - مهر 92

بيات منش و كابينه اي جوان

مسعود بيات منش كه اخيرا به عنوان رييس هيات كوهنوردي زنجان انتخاب شده علي رغم همه حرف هاي غيرمنصفانه كه قبل و بعد از آمدنش زدند در انتخاب مسئولان كميته هايش سعي كرد بهترين ها را انتخاب كند و هيچ دسته بندي و حب و بغضي را در انتخابهايش وارد نكند.

باتوجه به اينكه بيات منش در گروه اورست كار كرده و مي كند آنهايي كه از انتخاب او خيلي راضي به نظر نمي رسيدند گفتند هيات و اورست ادغام شد و مسئولان كميته ها همه اورستي خواهند بود كه البته اينطور نشد. 

نكته مثبت ديگر در انتصابات بيات منش جوانگرايي او بود. و من همچنان معتقدم اعتماد به جوان و دادن فرصت به وي بسيار مثمر ثمر خواهد بود تا اينكه اشخاصي با اسامي بزرگ كه در دهه اخير حضور موثري در كوهنوردي استان نداشته اند در راس امور قرار گيرند و عملا هياتي منفعل بوجود آيد.

در ادامه نگاهي داشته باشيد به مسئولان كميته هاي هيات جديد زنجان:


سعيد زباني - رئيس هيات شهرستان زنجان

حسن مدقالچي - دبير هيات

زباني كارنامه موفقي در گروه كوهنوردي اداره برق و مديريت تشكيلاتي دارد حضور وي به عنوان كانديداي احتمالي در انتخابات گذشته نيز اگرچه اورا روي كاغذ روبروي بيات منش قرار داد اما در عمل همكاري و تعامل اين دو و نزديكي اهدافو عملكردشان با انتخاب او به عنوان رييس  هيات شهرستان اثبات شد.

مدقالچي هم كه يكي از جوان ترين قديمي هاي هيات است او برهه هاي مختلف كوهنوردي زنجان را ديده و در اتفاقات مختلف ان نقش داشته است انتخاب او به عنوان يكي از موثرترين پست هاي هيات به نظر بجا و لازم مي آمد.


داود ركابي - كميته صعودهاي ورزشي

هرچند به نظر مي آمد سيدحميد صديقيان كه در گذشته شايستگي ها و توانايي هايش بارها ثابت شده بود مسئوليت اين كميته را به عهده گيرد اما شايد لازم بود يك انديشه و نيروي جوان تر در اين عرصه نيز روي كار بيايد. جواني كه انديشه و توانايي هايش را از صديقيان به ارث برده و در دامان او رشد كرده است.


معبود توحيدي نژاد - كميته آموزش

توحيدي نژاد شايد يكي از بهترين گزينه هايي بود كه مي شد براي كميته آموزش در نظر گرفت. تجربه تشكيلاتي موفق در انجمن كوهنوردان زنجان و يك دوره رياست آن، داشتن دو مربيگري كوهپيمايي و برف و يخ و آشنايي وي با امور مربوط به آموزش هاي كوهنوردي از آيتم هاي مثبتي ست كه  او را هم در زمره انتصابات صحيح بيات منش قرار مي دهد.


خليل ببري - كميته حفاظت از محيط زيست

ببري پيش از اين نيز سالها مسئول همين كميته بود هرچند حركت هاي موثري و گسترده اي از او در مقابل جفاهايي كه بر طبيعت كوهنوردي وارد شد ديده نشد.


حسين مقدم - كميته هيماليانوردي

اين يكي ديگر جاي بحث ندارد، مقدم احتمالا تنها كسي است كه هم تجربه هاي موفق و خوب هيماليا نوردي دارد و هم دلسوز كوهنوردي شهرش است. 


داود ژاله محرابي - كميته كوهپيمايي


متاسفانه عكس و اطلاعاتي از ايشان در اختيار ندارم.


مهدي سلطاني - گزينه احتمالي كميته كوهنوردي

كميته كوهنوردي در حال حاضر شايد كليدي ترين كميته هيات هاي استان باشدو در دوره اي كه آموزش ها به برگزاري كلاسهاي روتين و عمدتا بدردنخور فدراسيون ختم ميشود و هيماليا نوردي هم در بن بست بودجه اي قرار گرفته اين كميته كوهنوردي است كه  كار مهم تربيت و پيشرفت كوهنورد ها را به عهده دارد. مهدي سلطاني فاتح برودپيك و يكي از محبوب ترين چهره هاي كوهنوردي زنجان يكي از گزينه هاي احتمالي تصدي گري اين كميته است.

اي كه دستت مي رسد كاري بكن

14 سال است كه دختري از تالاسمي رنج مي برد.

براي پدر رنج كشيده او در اوج نااميدي بارقه اي از اميد پيدا شده و او مي تواند با انتقال دخترش به بيمارستاني در آلمان به معالجه او اميدوار باشد.

اما هزينه اين كار بسيار بالا و تامين آن براي اين خانواده آسيب ديده ناممكن است. 

اي كه دستت مي رسد كاري بكن...


شماره حساب 5029381001953240  نزد بانک دی

بنام مهرداد سلطانی  (شماره تلفن  09127403466)

وقتي اثر گذار مي شويم!

ماه هاست كه پنهاني و آشكار شاهد بحث ها و بعضا دعوا هايي حول موضوع انتخابات فدراسيون هستيم. گاه اشخاص متهم ميشوند كه چرا از فلاني حمايت كرده و يا نكرده اند.

راي گيري هاي سايتي وفيسبوكي هم كه داغ داغند. اين اواخر هم حسين رضايي برنامه و پلتفرم خود را در صورت تصدي گري رياست فدراسيون منتشر كرده است. بنده هم مانند بسياري ديگر اين حركت را مي پسندم و احترام به افكار عمومي مي دانم. اما عدم انجام آن از سوي ديگر كانديداها هم به نظر من ايراد و اشتباه نيست زيرا همه مي دانيم مخاطب اين پلتفرم اذهان عمومي كوهنوردان است يعني دقيقا كساني كه هيچ حق رايي براي انتخاب رئيس فدراسيون ندارند.

عمده راي دهندگان در مجمع فدراسيون روساي هيات استان ها هستند كه معمولا اينگونه و با اين روش ها متاثر نمي شوند.

اخيرا احسان بشير گنجي (نويسنده وبلاگ برج سينا) نامه اي سرگشاده به رئيس هيات استان خود (آذربايجان غربي) نوشته و با ذكر دلايلي حسين رضايي و رضا زارعي را شايسته انتخاب به عنوان رئيس جديد فدراسيون دانسته است. 

خواستم بگويم گل گويي و گل شنوي در جمع دوستانه خود و تكرار مكررات براي هم تاثيري در اين انتخابات نخواهد داشت. بهتر است روش هايي بهتري برگزينيم. مثلا همه ما مي توانيم به سهم خود نامه اي به رئيس هيات خود بنويسيم و اميدوار باشيم كه بخشي از اين روساي هيئات بدون پيش فرض به تحقيق در مورد كانديدا ها پرداخته اند و نوشته هاي ما (در صورت صحت) اثر مثبت روي ايشان بگذارد.

رييس بعدي!

اميدوارم رييس بعدي فدراسيون رضا زارعي باشد ...تا شايد هوايي تازه بدمد

تا اگر هم مشكلاتي بود بدانيم كسي در پشت ميز نشسته كه لاقل مشكل را مي فهمد

تا شايد مديريت كوهنوردي اين مملكت با روح كوهنوردي توام باشد

حس يك تصوير

سرماي نفس هاي باد در هرمان پنهان اين تصوير تقديم شما باد.

طلوع ماه در پناهگاه سرچال- مهر 92


در سايز بزرگتر ببينيد

پرويز ستوده شايق درگذشت

پرويز ستوده شايق، نويسنده وبلاگ نشاط كوهستان و از دوست داشتني ترين و فعال ترين كوهنويسان متاسفانه بر اثر ايست قلبي در مسير قله توچال درگذشت.

روحش شاد


آبلاكف!

براي تبريك ازدواج ابوالفضل زماني عكسي بهتر از اين پيدا نكردم

آبلا كف پيوندتان مبارك! :)


عكس از وبلاگ خاك خوب


كارگاه آبلاكف به دليل اطمينان و كم هزينه بودنش يكي از رايج ترين كارگاه هاي يخ است هرچند نظر برخي اساتيد بر اين است كه فقط در موارد اضطراري استفاده شود.

صعودكنندگان قلم جواب دهند

چندمين برنامه قلم! برگزار شد و من هم براي چندمين بار پياپي شركت نكردم، هرچند تصاويري كه از اين برنامه ديدم بازهم مرا براي دوستان عزيزي كه مي توانستم با آنها تجديد ديداري كنم دلتنگ كرد. آرزو و مهدي، فريد خان صدقي و ژيناي دوست داشتني ، محمد صدقي، محمد گائيني، اميرحسين ناظمي، الهه حميدي و بسياري از دوستان ديگه

اما به همين بهانه و با ديدن عكس هاي اين برنامه سوالي قديمي در من زنده شد تا شايد عزيزاني كه براي اين برنامه زحمت كشيدند و آن را برنامه ريزي كرده اند جواب دهند:


در  هشتمين صعود قلم  دقيقا  كجا صعود شد؟


هرچند من هم به عنوان كسي كه  7 و نيم سال است با موضوع كوهنوردي وبلاگ مي نويسد و مي تواند در برنامه كوهنوردي اي كه كوهنويسان را دور هم جمع مي كند به قدر خود سهم داشته باشد و بتواند در آن شركت كند اما سالهاست كه در صعود قلم شركت نمي كنم و هر سال پس از برگزاري آن دليل عدم شركت خود را عنوان مي كنم هرچند نگاهي و توجهي به آن نشود. به هرحال اين رويه غلط (به نظر من) يك جايي بايد متوقف شود. صعود قلم يا بايد نامش تغيير يابد و "دور هم بودن قلم" نام بگيرد يا اينكه دقيقا انگيزه ابتدايي شكل گيري اش در آن متجلي شود و قلمي ها براي يك برنامه كوهنوردي دور هم جمع شوند نه يك مهماني.

سوال همچنان باقيست: در هشتمين صعود قلم دقيقا كجا صعود شد؟

يكي از اصلي ترين دلايل من براي كوهنوردي

اين يكي از اصلي ترين دلايل من براي انتخاب و مهم تر از  آن ادامه كوهنوردي و پافشاري بر آن است..


"فهمیدن این موضوع برایم خیلی جالبه که هنوز جاهایی در این کره خاکی هستند که تکنولوژی مدرن نمی تونه نجاتت بده، جاهایی که تو تا حد بنیادی ترین و ابتدایی ترین ضمیر خود کوچک میشوی. چنین فضای طبیعی شرایط سختی را خلق می کند که می تونه منجر به رنج و حتی مرگ شود، اما در کنار آن می تونه باعث خلق یک غنای درونی هم باشد. نهایتا برای تطبیق و آشتی چنین تناقضاتی هیچ راهی وجود ندارد. تنها کاری که میتونم انجام دهم اینه که سعی کنم در حدود و مرز آنها درست در سرحد باریک لذت و وحشت زندگی کنم... هر کنشی بر روی این کره خاکی در تعادل با دیگری ست."



برداشت از آلتاي


قهرماني با اعمال شاقه!

رضا جان چشم امید همه ما به تو پسر دوست داشتنی،افتاده و جسور بودش

ممنونم ازت که روی همه ی ما و کشورت رو سفید کردی.....

این سکو دربرابر سختی هایی که کشیدی واقعا ناچیز هستش،

اگه کسایی که نمیدونن و فقط این بالندگی تورو میبینن،بدونن که چقدر خودت و خانوادت به تنگنا افتادی برای تهیه خرج سفرت با داداشت سعید که صحبت میکردم گفت چیزی حدو 11 تا 12 میلیون تومن،چقدر به تو بی احترامی شده از سرایدار مجموعه ورزشی که تو اونجا تمرین میکنی گرفته تا رییس هیات کوهنوردی استان ودرخواست های بی جوابت از فدراسیون برای اعزام تویی که الان در حال حاضر سرباز این مملکت هستی ،توی سرما و گرما تمرین کردنت رو تنها دیواره ی استاندارد استان که در فضای باز و حدود 20 کیلومتر خارج استان هستش و اینکه تمامی وسایل صعودتو خودت هر روزه تا دیواره محل تمرین باید حمل کنی و هزار سد دیگه که جلو راهت بوده........

اینها یه کسر کوچکی از تمام مشکلاتی بود که تو به همه ی اونا تونستی غلبه کنی.

تبریک فراوان به تو،خانوادت و تمامی کسانی که واست بدون چشم داشت زحمت کشیدن.....


فرشاد ميجوجي 

ميزي كه خواهان ندارد!

اين مرد 10 سال است كه متصدي رياست هيات كوهنوردي زنجان است.

يك ماه بعد دوره جاري رياست «خليل علي گو» به اتمام مي رسد و گويا علي رغم تلاش هاي رييس فدراسيون و رييس اداره ورزش و جوانان زنجان وي اين بار زير بار نمي رود و قصد كانديد شدن ندارد.

البته اين بي ميلي مخصوص اين دوره نبوده و  دو سه سالي هست كه او علي رغم ميلش و با عدم موافقت ها با استعفايش پشت اين ميز مانده است.

دوره فعاليت علي گو كوهنوردي زنجان پيشرفت نسبي اي داشت. هرچند شايد همه موافق باشند كه از همه پتانسيل ها استفاده نشد و برخي اصول رعايت و بعضي كارها اصلا انجام نشد اما اداره هياتي تقريبا بدون بودجه شايد فقط به همين اندازه مي توانست خوب باشد.

هرچند عمده انتقاد ها با كمبود بودجه و نيروي كار پاسخ داده مي شد اما لاقل در دو و نيم سال گذشته انجمن در زنجان ثابت كرد بدون همان اندك بودجه و حمايت هاي دولتي هم مي توان كار كرد خوب هم كار كرد.

با همه اين ها نظر من و بسياري از آن هايي كه از نزديك با مشكلات اين هيات و اين ورزش در ارتباطند اين است كه علي گو يكي از بهترين هايي بود كه مي توانست در اين دوره هيات را اداره كند و به حق كارهايي كرد كه در بسياري از هيئات و شهرستان هاي مشابه انجام نشد. شايد بزرگترين حسن وي داشتن شخصيت مثبت وي بود به طوري كه از هر فعل مثبتي حمايت مي كرد.

از كارهاي مثبت وي در دوره رياستش مي شود مي توان به موارد زير اشاره كرد:

+ به نظم دهي به هيات كوهنوردي پس از چند دوره اداره متراكم

+ بهادهي به هيماليا نوردي و اعزام دو تيم به هيماليا

+ توجه به سنگنوردي

+ برقراري ارتباط قوي با دستگاه هاي دولتي براي جذب حمايت ها


و عمده انتقادهايي كه مي توان به وي وارد دانست:

-از نيروي جوانان در اداره كوهنوردي استان استفاده نشد (البته در دو سال اخير كارهاي نمادين و غيرعملي اي  انجام شد).

-عدم توجه و حمايت كافي از كوهنورداني كه خارج از دايره هيات فعاليت مي كردند.

-نداشتن آموزش موثر كوهنوردي و بسنده كردن به دوره هاي عمدتا غير موثر فدراسيون و صرفا صدور گواهينامه

- عدم تربيت كردن كوهنورد، به طوري كه تعداد كوهنوردان به نسبت بسياري از استان ها پيشرفتي نداشت و اگر هم در سال هاي اخير به اين تعداد افزوده شد سهم هيات در آن تقريبا صفر بود.


از «آنچه  گذشت» كه بگذريم نگاه به آينده چالش برانگيز تر است. دوره رياست علي گو به اتمام رسيده و حالا كه خودش ديگر قصد ندارد زير بار مسئوليت برود صندلي رياست هيات كوهنوردي بدون داوطلب مانده است.!

گفته مي شود نه تنها كسي پا پيش نگذاشته بلكه هر كسي را كه دنبالش رفته اند پاسخ نه داده!

تجربه استان هاي ديگر نشان داده در چنين شرايطي وقتي يك خودي (حتي بدترينش) جلو نيايد يك ناخودي! جلو مي آيد و حتي يكي خوبش! عرصه را بر همه تنگ مي كند. بنابراين اميدواريم كساني كه حتي اندكي دلسوز اين ورزش در زنجان هستند قبل از اينكه يك غير كوهنورد و  يا يك مسئول دولتي و نظامي به صورت فرمايشي و بالاجبار رييس هيات شود دست به كار شده و يكي از بزرگان دور از معركه را تشويق به تصدي گري رياست هيات كنند.

اميدوارم تجربه بد كردستان در زنجان تكرار نشود.

آقاي بلوري، آقاي بيات منش كوهنوردان اين شهر از شما انتظار دارند...

اين حرف هاي تكراري...

حدود يك ماه پيش وقتي «اين حرف هاي تكراري!» را از برهنمي خواندم با خود گفتم باز هم گزك دست فرصت طلب ها افتاده و باز اين حرف هايي كه اگرچه در محتوا نه ولي در روش و اصول كاملا تكراري و خنده دار. بزرگي مي گويد: تراژدي اي كه تكرار شود كمدي مي شود.

اما بخش جالبي از سخنان آرش نقافي در واكنش به اين هجمه بي سروته را بخوانيد:

آواي كوه:

"در بند اول گفته هاي برهمني؛ نامبرده از دغدغه خود (كه احتمالا به عنوان دليل حادثه) نام مي برد و آن جوان بودن تيم است. اين مورد به زعم بنده ناشي از توجه برهمني به ظواهر و غفلت از واقعيات است. احتمالا فروتني اعضاي تيم مانع از بيان تجربياتشان در ۲سال گذشته روي همين مسير و نيز تجربيات شاخصشان در سال گذشته در داخل ايران شده باشد. سال گذشته ي آيدين بزرگي و پويا كيوان در برنامه هايي چون صعود انفرادي به ديواره علمكوه و پيمايش زمستاني خط الراس پسندكوه-خرسان، طوري كوهنوردي داخل را لرزاند كه بسياري از بزرگان و فعالان كوهنوردي را به ستايش آن وا داشت. اينكه پيرمرد كمپهاي ۳ از اين تجربيات بي اطلاع بوده مي تواند نشاني از فاصله وي با دنياي كوهنوردي داخلي در خود داشته باشد. در اينصورت از مردي با موهاي سپيد بعيد است كه در صورت نداشتن اطلاعات كافي به قضاوت بد در مورد شخص يا اشخاصي بپردازد. به نظر اينجانب اتفاقا اين نيروي جواني آنها بود كه باعث شد تا قله رسيده و كمي هم فرود بيايند و چه بسا مي بينيم كه نه خود برهمني قادر به صعود بوده و نه حتي شجاعي و سعدي آنهم از مسير عادي! بنابراين مي توان نيروي جواني به عنوان يكي از مزيات تيم برشمرد كه علي الخصوص با تجربيات شاخص ذكر شده داخلي و خارجي درآميخته و آنها را حتي با بيواكهاي بسيار در ارتفاع به قله رسانده است. چه بسا اگر تيم جوان نبود حتي به قله نمي رسيد!"

شايد به راه بسته هم بايد اميدي بست و رفت

پروانه پشت پيله اش حس كرد راهي هست و رفت

شايد به راه بسته هم بايد اميدي بست و رفت...

معني اين يك بيت را كساني مي فهمند كه از زحماتي كه مهدي براي رسيدن به اين برنامه و موفقيت در آن كشيد خبر دارند.



مهدي بيگدلي كوهنورد 22 ساله و هم طناب صبور من كه با سماجت و پشتكاري مثال زدني همه سدها را شكست تا به هدفش برسد. اين پرچم وقتي پس از صعود ديواره علم كوه روي قله باز شد ارادت قلبي من را به اين تلاش ستودني برانگيخت.

اين حرف دل من هم هست

راميار در بخشي از پستي در وبلاگش مي نويسد:

"حکایت رامین شجاعی من رو به یاد جهانگیر خان می اندازد ، می خواهد خودش را به آب و آتش بزند تا واژه هایی نظیر صعود دشوار و .. را به جامعه تزریق کند غافل از آنکه کسی چنین دغدغه ای ندارد ! رامین تلاش می کند به جای پاسخی شتابزده نخست آگاهی عمومی را بالا ببرد سپس گزارش کند در حالی که سطح عمومی معلومات در جامعه ای که نویسنده ندارد (!) بعید است تکانی محسوس بخورد .  کوهنوردان ایران کار نو می خواهد اما حاضر نیستن برایش هزینه بپردازند . درست مثل ایرانیان دوران مشروطه ... طبیعی است که عاملان انقلاب را به سوی چوبه ی دار می کشند."


پس از حادثه دلخراش برودپيك به دليل موج احساسات شديد در ميان برخي كه شايد نام برودپيك و كوهنوردي را هم براي اولين بار شنيده بودند به جز يكبار! حتي از نوشتن نظر شخصي ام خودداري كردم اما پس از گذشت روزها اين پست راميار به دلم نشست خواستم بگويم اين حرف دل من هم هست. نه اينكه بروز چنين حوادثي را بستايم و اما معتقدم براي انجام كار بزرگ! بايد روي ديگر سكه اش را نيز پذيرفت.

به نام كوهنوردي به كام جيب هاي پرنشدني!

در دوره  پيشرفت رسانه ها وتبليغات در هر زمينه اي ، كوهنوردي و همه ابعاد زيرمجموعه اش نيز از اين بازار داغ رسانه اي بي تاثير نبوده اند. در سالهاي گذشته شاهد رشد روزافزون طبيعت گردي (و نه كوهنوردي) در بين عموم مردم هستيم. سال ها قبل تر معدود كساني بودند كه كوله به پشت به طبيعت و عمدتا به قصد كوهنوردي مي رفتند امروز اما تعداد كساني كه كوله پشتي دارند و به طبيعت مي روند شايد صد برابر شده باشد اما تعداد كوهنوردان اگر كمتر نه كه بيشتر هم نشده است.

از سويي اين ميل به طبيعت گردي منطقي به نظر مي رسد به دليلي كه در ابتداي عرايضم كه همان كمك رسانه ها در معرفي طبيعت و طبيعت گردي بود، نياز بيشتر مردم به حضور در طبيعت با ماشيني تر شدن زندگي شهري را نيز اضافه كنيد. اينكه مردم با طبيعت آشنا شوند و وقت خود را در آن بگذرانند امر يست مثبت كه اثرات آن در رفتارهاي شخصي و اجتماعي مردم به وضوح قابل مشاهده خواهد بود اما اين رشد بي رويه حضور در طبيعت اگر مديريت صحيحي نداشته باشد باعث بروز برخي ناهنجاري و اثرات زيانبار خواهد شد. يكي از قوانين بديهي اقتصادي اين است كه وقتي كالايي تقاضا داشته باشد بازار و فروشنده اش نيز خيلي سريع بوجود خواهد آمد. حضور سيل خدمات دهندگان به متقاضيان طبيعت گردي به صورت لجام گسيخته و بدون هيچ كنترل و مديريتي مبين اين نكته است.

در همين زنجاني كه من در آن زندگي مي كنم تا چند سال قبل تعداد گروه هاي كوهنوردي فعال و نيمه فعال  دو سه تا بيشتر نبودند اما در همين يكي دوسال اخير اين تعداد رشد زيادي داشته است، گروه هاي مختلفي با نام كوهنوردي تشكيل شده اند در حاليكه تنها نام كوهنوردي را يدك داشتند و به امر تور گرداني در طبيعت مشغول هستند. هر هفته برنامه هاي گلگشت با تعداد شركت كنندگان بالا بدون آموزش و مديريت صحيح و صرفا به قصد درآمدزايي برگزار مي شوند كه باعث تحميل هزينه هاي بسياري به طبيعت، بومي هاي ساكن در آن و آبروي كوهنوردي شده است. بي شك همه توانايي تشخيص كسي كه براي كوهنوردي به منطقه آمده با كسي كه چيزي از كوهنوردي نمي داند و آمده يك روز را خوش بگذراند و برود و چيزي از قوانين كوهنوردي نمي داند را ندارد هر دو لباس مشابهي دارند و كوله به پشت.

در اين وانفساي جيب پر كني حتي قهرمانان شناخته شده هم بيكار ننشسته اند و روش هاي مختلفي براي دركسب درآمد از فروش تجربيات خود ابداع كرده اند. خيل مشتاقان صعود قلل هيماليايي خوراك اين بازار هستند آنجا كه صعود يك هفت هزارمتري (باهر شرايط و هر روش صعودي) افتخار بزرگي به حساب مي آيد بازار مكاره اين وادي نيز داغ است. نام و مقامي كه در دوره خاصي با لابي گري ها و فاميل بازي براي عده اي مهيا شده و شناسنامه كوهنوردي شان (كه بعضا شايسته اش نبوده اند) پر از صعودهاي رنگارنگ شده بدون عبور از هيچ فيلتري مي شوند چراغ بدست راهپيمايي هاي بزرگ به سوي هيماليا كه گاه ديده و شنيده ميشود كه خود اين استاد راهنما اخلاق اوليه يك كوهنورد را هم ندارد و بيچاره كوه آموز تازه از راه رسيده الفباي كوهنوردي را از چه كساني ياد مي گيرد.

تاكيد دوباره من براين است كه  تورگرداني و راهنمايي مردم به سوي طبيعت در ازاي دريافت پول اگر به روشي صحيح و با مديريت و آموزش مناسب انجام شود ذاتا مشكلي ندارد و تجارتيست مشروع، اما به شرطي كه به نام گروه كوهنوردي انجام نشود بي شك كوهنوردي رسالتي ست متفاوت و نگاه عموم به كوهنوردي نگاهيست دور از بازار و تجارت ، آلودن دامان كوهنوردي به فن و فنون بازار! به قصد پركردن جيب خود ظلميست به همه آنها كه در اين راه استخوان ساييده اند و آبروي امروز كوهنوردي خود را ذره ذره مهيا كرده اند.

صداي آشنا

چند روز پيش وقتي از قله علم كوه برمي گشتيم مهدي گفت: اينكه يه آشنا يا همشهريت اينجا در منطقه باشه خيلي به آدم دلگرمي ميده 

راست ميگفت، وقتي خبر صعودمون رو به كمپ اعلام مي كردم مرتضي گفت يكي اينجا كارت داره پشت بيسيم صدايي آشنا گفت «عمولارا به به...دادالارا ياهو» 

صداي جعفر از آنسوي بيسيم ما رو خيلي خوشحال و شگفت زده كرد.

همان روز جعفر محمدي، مجتبي مقدادي، ناصر بهرامي و مرضيه كريمي كه به دليلي كمبود جا از تيم ما جا مونده بود در قالب يه تيم مستقل گرده آلمان ها رو صعود كردند و برگشتند.

تبريك به اين همنوردان صميمي بابت صعود خوبشان و تشكر بابت نميرو و نوشابه اي كه موقع رفتن مهمانمان كردند.

جعفر محمدي و مجتبي مقدادي در بالا

مرضيه كريمي و ناصر بهرامي در پايين تصوير

در كنار سنگ سماور گرده آلمانها در مسير قله علم كوه

درد دلي از حسن نجاريان بر فراز خان تانگري


مطلب ارسالي آقاي حسن نجاريان به وبلاگ (به انضمام تصاوير) 


"بازگشتم از سفر

سفر از من باز نمی گردد

بیش از ان رو که گامت و راهت در مسیری باشد که رسد به

قلب های مهربان و یادمان عاشق

.

دو صد متری مانده بود بر بلندای این سختون لجوج و بی انتها" مبارکش باد این نام زمخت و سخت "سلطان ارواح خانتنگری"

 گفتمش دل نگران یارم بر گردیم...!

قطرات زلال چشمان بر حریر سرد صورتش جاری نرسیده  بر سبیل پر پشتش قندیلکی میهمان گونه ی نازنینش. برویم. راه امن است و راهنما بسیار. ما باید رسیم بر آن بلند بی انتها شاید تعدادی دستشان کوتاه از قرص و تخت و دارو. بلکه دعای و تلاش سخت ما کار ساز شد و شفایی پیدا. لب از سخن فرو بستم و به تاخت رفتم و پیام دوستی زمزمه می کردم...

"دلم خیلی سخت گرفته است ندانم چرا.؟ شاید بخاطر گرفتار شدن سه کوهنورد در کوه های پاکستان باشد. نگران سفیران مهرانه و خیریه ها هستم که در راهند. خانتانگری. تیان شان نگرانم بخدا. رفته بودم مرکز مهرانه، بیمار بهبود یافته ی را دیدیم که برای خیرین دعا میکرد دل نگرانیم برطرف شد ودلم قرص شد که دعای بیماران پشتیابان این سفیران بی ادعایند.

 سلام و درود بر قلبهای مهربان از سفیران  کوههای سخت و لجوج

نخست دستهای مهربانتان را می بوسم، که یارمان بودید از پیام های کوتاه که هر عصر موج عشق و شور بر ما جاری می ساخت تا تلفن های دلگرم کننده، تا اصرار های جدی که بالا نروید هوا دگرگون است که اگر نبود این دقت های آخری ما هم چون دیگر کوهنوردان خوب جهان که هر یک چند صعودی بزرگ در کارنامه خود داشتند حتما ما نیز با گردن خم از صعود قله خانتگری کوه سلطان ارواح باز می گشتیم...

راستی چرا سلطان ارواح؟

 باور بدار اگر تو نیز عاشق بودی و می خواستی جام اول عاشقی و بد مستی را همان اول کار  سر کشی میدانستی اسم بی معنی نیست سلطان ارواح ...

القصه: از کارکارا قبل بلند شدن ارابه آهنین و غول پیکر که هم حُکم تاکسی منطقه، بارکش و امداد گر متبهر دارد، (تا ارتفاع 8000 متر بالا می رود) و تو بی باورانه که هر آن سقوط می کند. هنوز ننشسته گفتند بالا برف است و بارش شاید رفتنمان کنسل شود.... " 

ادامه نوشته

تفاوت در چيست؟


ارتفاع غالب مناطق كشور لهستان حدود 200 تا 400 , بلندترين قله اين كشور حدود 2500 متر بالاتر از سطح درياست.

مردم اين كشور مزيت ژنتيكي خاصي هم ندارند.

دسترسي يا توليد لوازم و تجهيزات كوهنوردي در اين كشور تسهيلات خاصي ندارد.

دولت اين كشور حمايت خاصي از اين ورزش نمي كند در واقع نگاه ويژه اي به آن ندارد.


پس تفاوت در چيست؟

راز قتل هاي فدراسيون!

نگاهي كوتاه به فعاليت چند سال اخير فدراسيون نشان مي دهد براي اينكه مورد سوقصد فدراسيون قرار بگيريد كافيست پيشرفت كوهنوردي خوبي داشته باشيد ...همين

-كاظم فريديان و اجحافي كه در مورد ابهام 12 متر پاياني قله در حقش روا داشتند، جرمش را به خاطر داريد؟ پيش قدم شدن در صعود هشت هزارمتري ها آنهم بدون نام فدراسيون.  بعدها هم كه با صعود K2  كه جرمش سياسي شد و از دنياي كوهنوردي به كل حذف شد

-كلوپ دماوند چطور؟ جرم دماوندي ها را به خاطر داريد؟ صعود يك قله هشت هزار متري براي اولين بار در ايران و اين بار هم بدون نام فدراسيون خانواده مرحوم نعمتي را چنان تحريك كردند و فضا را غبار آلود كه بعيد مي دانم اين كلوپ بعد از اين توان اجراي برنامه شاخصي را داشته باشد.

-مورد بعدي...انجمن كوهنوردان ايران، جرم؟ خب معلومه ديگه برگزاري همايش بيستون، تعليم، اعزام و حمايت از هيماليانورداني كه بازهم بدون نام فدراسيون صعود مي كردند و آخر و عاقبتش بسيار شبيه موارد قبلي شد با لابي دولتي چنان كوبيدنش كه سالها بايد تلاش كند تا بقاي خود را حفظ كند.  انجام كارهاي بزرگ و اجراي برنامه هاي شاخص كه ديگر از عمرنات است!

- و امروز ..آرش!، سال ها بود پا در كفش فدراسيون كرده بود مي خواست يك كار بزرگ انجام دهد و باز هم فدراسيون از قافله عقب بماند از همان 88 همه تلاش ها براي جلوگيري از موفقيت اين تيم از سوي فدراسيون صورت گرفته بود اين اواخر با ندادن شوراي برون مرزي اين تلاش ها اوج گرفت. 

 و حالا كه كار بزرگ آرشي ها كه  با يك تراژدي پايان يافته آب آنقدر گل آلود شده كه فدراسيون بتواند ماهي اش را بگيرد مدتها بود كه فدراسيون دنبال چنين فرصتي براي زمين گير كردن قرباني جديد اش بود حالا كه اين تيم در گوشه رينگ است منتظر ضربات مهلك و مكرر فدراسيون به آرش باشيد...

دنبال مقصر نگرديد..!

در اين چند ساله عادت كرديم به مرگ عزيزان ، عيسي، جعفر، مهدي عميدي و خيلي هاي ديگه 
اما چيزي كه موضوع برودپيكي ها رو سخت كرد اين بود كه هشت شبانه روز اين بندگان خدا زنده بودند اگر همان روز اول خبر سقوطشان را مي شنيدم ناراحت مي شدم اما اينگونه خوره به جانم نمي افتاد جعفر رفيق فابريكمان بود او هم سقوط كرد گريه كرديم ديوانه شديم اما اينقدر نرنجيديم يا مهدي عميدي كه هنوز مرگش را باور نكرده ام و گاهي براي پرسيدن مطلبي دنبال شماره اش در گوشي مي گردم و بعد....
ديشب هم مثل چند شب گذشته چشمان اين سه جوان دوست داشتني از فكرم بيرون نرفت چشماني كه بالاي ثابت ها را مي پايند تا مگر امدادرسي از آن بالا بيايد... چشماني كه انگار داد مي زنند بياييد ما زنده ايم...


لطفا دنبال مقصر نگرديد...!
نه هوا بد بوده
نه تيم اشتباه فاحشي داشته
و نه امدادگران كم كاري كرده اند
روي ديگر موفقيت در  برنامه هاي جسورانه و بزرگ اين چنيني گاهي همين اندازه تلخ است
چنين تلخي هايي جزلاينفك برنامه هاي جسورانه است

براي جلوگيري از اين حوادث فقط يك راه وجود داره و اون اينكه از انجام برنامه هاي جسورانه و بزرگ جلوگيري بشه كه ...عمرا!

امير حسين تو يك نمونه اي

امير حسين ناظمي نويسنده وبلاگ نداي كوهستان  اخيرا مطلبي منتشر كرده و طي آن از فدراسيون و دست اندركارانش عذر خواهي كرده است.

اين كه اين وسط فدراسيون حق داشته يا مطلب اميرحسين صحيح بوده خيلي مهم نيست فارغ از دعواي دو طرف بزرگي اميرحسين ناظمي شايسته تقدير است.

به خود واجب دانستم با بازنشر اين حركت خوب قدمي در راه اشاعه اين فرهنگ فراموش شده بردارم. تكبر و غرور قبل از هر چيز صاحب خود را له و گم مي كند. عذر خواهي از رفتار اشتباه براي آنكه درك صحيحي از داستان دارد يك ايراد يا كاستي نيست امريست طبيعي كه با تكبر و فرار از عذرخواهي آن را صرفا بدتر خواهد كرد.

اميرحسين ناظمي عزيز اين حركت خوب تو الگوي همه كوهنويسان خواهد بود.

تمام شد...! ديگر تمامش كنيد


آن سه نفري كه منتظر بازگشتشان بعد از هفت بيواك وحشتناك هستيد آدم هستند و از گوشت و استخوان تيم امداد هم به محل رسيده و پيدايشان نكرده....

تمام شد...!

ديگر تمامش كنيد

دعايي اگر بلديد...

غمگينم...

دعايي اگر بلديد، همين حالا ....


5 بيواك مكرر در بالاي 7500! يعني اين سه مرد بزرگ قدرت تشخيص اوليه مغزشان هم به شدت پايين آمده، و فرود از چنين مسير بكر و خطرناكي بي شك كار اين جسم و روح تحليل رفته نيست

در چنين وضعيتي اگر شرپا ها و تيم امداد مردانگي نكنند ... :(


بيا حرفش را نزنيم :(

منتخبان جديد هيات اجرايي انجمن كوهنوردان زنجان

به نقل از سايت انجمن كوهنوردان زنجان:

دومين مجمع عمومي عادي دو سالانه انجمن كوهنوردان زنجان ديروز سه شنبه 18 تيرماه 1392 با حضور 31 نفر از اعضا در محل دفتر انجمن كوهنوردان زنجان برگزار و طي برگزاري انتخابات نتايج زير به دست آمد:

منتخبان اعضاي اصلي هيات اجرايي:

 1- محمد ژاله رفعتي 

 2- مهدي بيگدلي

 3- سعيد نبي لو

 4- حسين كريمي

 5- ابوالفضل كاج


اعضاي علي البدل هيات اجرايي:

 1-ياسر جعفري

 2- امير بيگدلي


بازرس:

سميرا جلالي


علي البدل بازرس:

ليلا پناهي


در ادامه مطلب متن سخنان من در پايان دوره دوساله عضويت ام در هيات اجرايي انجمن را بخوانيد.
ادامه نوشته

لطفا زرنگي هايتان را تعريف نكنيد!

ديروز بزرگي داستاني برايم تعريف كرد كه با آنكه قديمي بود اما براي وضعيت اين روزهاي ما بسيار مناسب و قابل تامل است:


" گويند مردي در بيابان در حال غذا خوردن و آب دادن به اسبش بوده كه شخصي  از سوي بيابان سوزان از راه مي رسد و در حاليكه گرسنه و تشنه و روزها در بيابان گم وسرگردان بوده است.

مرد ترحم كرده و غذا و آبش را به او مي دهد و او را تيمار مي كند اما شخص گمشده پس از تواني به بازويش مي آيد دست و پاي مرد را مي بنند و با برداشتن همه وسايل و دارايي ها او سوار اسب مي شود تا او را ترك كند، در اين لحظه مرد نگون بخت به زحمت دستمال  از دهان باز مي كند و با خواهش و التماس از او مي خواهد كه اگر به سلامت به شهر رسيد به كسي در مورد كاري كه كرده چيزي نگويد و بگويد اسب و ديگر چيزها را از بيابان پيدا كرده.

مرد فريبكار با كنجكاوي علت را مي پرسد و در جواب اينگونه مي شنود كه اگر مردم اين را بشنوند رسم جوانمردي و انسان دوستي از بين مي رود ديگر هيچ كسي به در راه مانده هاي بينوا كمك نمي كند."

چقدر اين اتفاق برايم آشناست...، براي شما نيست؟

اين شعار المپيك نبود!


شعار المپيك در انتخاب «بالاترين   سريع ترين   و   قوي ترين» در ممانعت از ورود سنگنوردي به المپيك محترم شمرده نشد. سنگنوردي در رشته سرعتش سريع ترين است در ليد بالاترين است و در بولدر قوي ترين ... حيف شد المپيك افتخار حضور چنين ورزشي را از دست داد.

كوهنوردي و نويسي...!

هفت سال پيش من يكي از مخاطبان پروپاقرص معدود وبلاگ هايي بودم كه با موضوع كوهنوردي مي نوشتند. روزهاي شنبه اكثر وبلاگ ها آپديت مي شد و تجربيات نويسنده وبلاگ (در هر سطحي) گزارش ها و عكس هاي او با بقيه به اشتراك گذاشته مي شد اينگونه بود كه من نيز به اين كار علاقمند شدم. به اين كار «كوهنويسي» مي گفتند يعني «كوهنوردي و نويسي...!»

امروز اما با توسعه و همه گير شدن رسانه ها در حوزه كوهنوردي بخصوص اينترنت فضاي دوست داشتني و بي رياي كوهنويسي به فضاي پرتنش و دور از رويه و اخلاق رسانه در ديگر حوزه ها شبيه شده و كوهنويسان بيشتر «نويسي» مي كنند تا كوهنوردي! در بسياري موارد ديده مي شود كه نويسنده وبلاگ نه تنها كوهنوردي نمي كند بلكه علاقه اي هم به اين ورزش ندارد بر حسب تصادف! عكسي در طبيعت گرفته است و با استناد به آن مي شود نويسنده عرصه كوهنوردي! با ارائه مدرن ترين نقدهاي غير كارشناسي.

به زعم بنده وبلاگ نويسي در كوهنوردي ابزاريست براي نشر گزارش ها عكس ها و در كل تجربيات شخصي نويسنده و نيز گردهم آوري نظرات مخاطبين. نمي گويم كسي كه كوهنوردي نمي كند نبايد بنويسد اما معتقدم ورزش ما مخصوصا آنجا كه تخصصي مي شود چنان نيازمند نگاه كارشناسانه است كه به هيچ وجه نمي توان بدون لمس شرايط و با تماشاي از دور برايش نسخه پيچيد.

اميدوارم روزي «كوهنويسي» همچون گذشته بيشتر «كوهنوردي» باشد تا «نويسي»


اينجا جاي بازي نيست!

اين تصوير مربوط به مرداد 7 سال پيش است. وقتي اصغر مهرپويا كوهنورد همداني به شكل رعب آوري در نيمه هاي شب از ديواره سقوط كرد. در اين تصوير بابك افشاريان (از كوهنوردان زنجاني) و چند كوهنورد از شهرهاي ديگر در حال حمل جسد وي ساعاتي پس از سقوط هستند.

براي مني كه در اوايل كار كوهنوردي جدي خود بودم و براي اولين بار به منطقه علم كوه مي آمدم ديدن جنازه اي درون كيسه اي كوچك و بر پشت قاطر كه از سمت ديواره اي بسيار خشن و اخمو مي آمد بسيار غريب بود. بروز يكي دو حادثه كوچك ديگر در روزهاي بعد نگاه مرا به اين ورزش از آن حال و هواي احساسي و لطيف خارج و بسيار جدي كرد. 

وقتي شنيدم كه او ساعت 11 شب از روي ديواره اي با سيماي خوفناك و از فاصله بيش از 600 متر به داخل قيف و كف يخچال سقوط كرده فهميدم كه اينجا جاي بازي نيست...!


ضرورت حمایت از برنامه های خلاقانه داخلی


"در شرایط فعلی کوه‌نوردی ایران ، حمایت و پشتیبانی همه جانبه از " شناسائی مسیرهای بکر و دست نخورده و اجرای برنامه‌های نو  داخلی " که با آمیزه‌ای از جسارت و جذابیت  صورت می‌گیرد ، ضرورتی انکارناپذیر است.

فعالیت‌های شخصی کوه‌نوردان ایرانی در هیمالیا  به شدت تکراری و کسالت‌بار شده است!  براستی صعود ده‌ها باره برودپیک و گاشربروم‌ها و لوتسه و ... از همان مسیرهای تکراری و همیشه‌گی و بدون هیچ گونه جذابیت و نوآوری ، می‌تواند دارای چه اهمیت و ارزشی در کوه‌نوردی ایران باشد؟ در خبرهای مربوط به خانم پروانه کاظمی  آمده است که  ایشان منتظر ثابت‌گذاری و آماده سازی مسیر کمپ‌های 3 و 4 توسط تیم شرپاها هستند تا صعود خود را شروع نمایند ... خسته نباشید خانم کاظمی!‌! ... اما آیا این نوع صعودها در هیمالیا همانی نیست که ادموند هیلاری آن را هیچ می‌داند : " با تجربه و تشخیصی که من از کوه‌نوردی دارم ، این کار کوه‌نوردی نیست .

چند هزار متر طناب ثابت آماده کردن و نردبان‌های آلومینیومی به هم متصل شده روی شکاف‌های یخی گذاشتن و پا در جای پای راهنما نهادن ... بدون اینکه خود راهگشا بودن و قریحه و استعدادی نشان دادن ، هیچ است! "  و مسنر از آن به عنوان تباهی در کوه نوردی نام می برد؟ صعودهای تکراری و کسالت‌بار کوه‌نوردان ایرانی در هیمالیا تا به امروز دارای چه نتایج و دست آوردهایی برای کوه‌نوردی ایران بوده است؟

غافل شدن از کارهای نو و ارزشمند داخلی که توسط کوه‌نوردان خوب کشورمان در سکوت و گمنامی اجرا می‌شد  و می‌شود ، یکی از اثرات زیان‌بار بیماری هیمالیازده‌گی  در این سال‌های اخیر بوده است .  اکنون پرسش اصلی این است‌: آیا می‌توانیم این نقص و فقدان را جبران کنیم؟"

 از کلاغ ها

يك صعود هوشمندانه!


هرگاه به اين موضوع فكر مي كنم كه وقتي عظيم براي صعود رفته  با صعود بازگشته. حتي وقتي آناپورنا باشد و  آن شرايطي سخت هم بوجود بيايد بيشتر به اين نكته ايمان مي آورم عظيم كوهنوردي فوق العاده باهوش و با روحيه بسيار قوي ست...

اين نمودار را ببينيد چنين صعود هوشمندانه اي با توجه به شرايط ماكالو فقط از يك كوهنورد باهوش بر مي آيد


بخوانید این کژمداری را حتی اگر اینجا نباشد!

کیومرث بابازاده که به زعم بنده یکی از آخرین بازماندگان نسل دلسوز و کاری در عرصه کوهنوردی کشور ماست مطلب خوبی در نقد فدراسیون با نام «کژمداری 3» و با موضوع برنامه برودپیک 92 گروه آرش منتشر کرده است.

پس از خواندن آن دوست داشتم آن را در وبلاگم (البته اگر لایق این مطلب باشد) منتشر کنم اما به دلیل این سطر که در آخر متن گنجانده شده است :

"...از دوستانی که این نوشتار را منتشر می‌کنند خواهشمندم از تایید کامنتهای ناشناس و بدون آدرس ایمیل خودداری کنند...."

امکان اشتراک گذاری آن را در وبلاگم از دست دادم. تا به قانون آن پایبند مانده باشم و استثنائی هم قائل نشوم.

اما پیشنهاد می کنم این مطلب را در وبلاگ دوست خوبم احسان در لینک زیر بخوانید:

http://boorjsina.persianblog.ir/post/368/


و همینطور نظر فرامرز نصیری پای مطلب مذکور، شاید خواندن این همه حرکات سینوسی در یک مطلب که مشخصا نوازش ساز محالف برای های لایت تر شدن خود است خالی از لطف نباشد:

http://news83.persianblog.ir/post/3866/

گرگ در بند یخچال!

دو روز گذشته را برای سنگنوردی در بندیخچال با تیم انجمن زنجان که برای صعود قله توچال به منطقه رفته بود همراه شدیم.

وقتی عصر جمعه پای دیواره شروین یک بزکوهی دیدم تعجب کردم که چطور با چنین هجومی که انسان به این قسمت از طبیعت آورده این حیوان هنوز دوام آورده است اما وقتی روز بعد یک گرگ را در دره مابین بندیخچال و مسیر منتهی به شیرپلا دیدیم تعجبم کامل شد. (تقریبا در راستای کلاهک آلبرت)


کلیپ کوتاهی را هم توانستم فیلمبرداری کنم که می توانید از اینجا دانلود کنید.


خوشبختانه این حیوان برخلاف آنچه در اذهان عموم است بسیار بی خطر تر از برخی انسان های مخاطره آمیز سیال در شهرهاست و وقتی حضور پررنگ انسان را می بیند از منطقه دور می شود چون می داند با موجودی بسیار گرگ تر از خویش روبروست. شنبه روز غیر تعطیل و یکی از خلوت ترین روزهای منطقه بود که من تابحال دیده بودم شاید همین موضوع باعث ورود او به قلمرو سابقش! که اکنون ما اشغالش کرده ایم شده باشد.

دست مريزاد اي بهترين ها!


كوه نيوز: "نايب رييس فدراسيون كوهنوردي گفت: رشته كوهنوردي در بخش بانوان در دو سال اخير رشد فزاينده‌اي داشته است.

به گزارش خبرنگار باشگاه خبرنگاران مشهد، منصوره گرجي با بیان این مطلب افزود: رشته كوهنوردي در بخش بانوان در دو سال اخير رشد فزاينده‌اي داشته و بانوان كشور در زمينه مسابقات، آموزش و هيماليا نوردي بسيار فعال‌تر از قبل ظاهر شدند.

وی در خصوص كمبود بودجه فدراسيون در سال جاري عنوان كرد: مسلما اين شرايط روي عملكرد ما تاثير مي‌گذارد ولي خوشبختانه طي جلسه‌اي كه به منظور اعلام گزارش عملكرد فدراسيون با حضور دكتر وزير ورزش و جوانان برگزار شد، جزو بهترين فدراسيون‌هاي كشور بوده‌ايم."


البته اين بهترين نايب رييس به نمايندگي از بهترين فدراسيون كشور دلايلي براي اين بهترين بودن ارايه نكرده اما شايد كتمان و بي نتيجه رها كردن سه سال تلاش و آموزش و اردونشيني تيم هيماليانوردي بانوان استان زنجان از دلايل همين انتخاب به عنوان بهتريني! باشد.

تيمي كه به اذعان نمايندگان خود همين بهترين فدراسيون از بسياري از تيم هاي آقايان اعزامي به قلل خيلي دشوار تر از آنچه براي صعود اين تيم انتخاب شده بود قوي تر و كوهنورد تر بود اما اين نايب و آن رئيس كل كوهنوردي در بخش بانوان يك استان را فداي خرده حساب هاي سابق و سوتفاهم ها يكسويه خودشان كردند. دست مريزاد اي بهترين ها!


در همين رابطه بخوانيد:

تبريك به فدراسيون!

تصاويري از اردوي آماده سازي تيم هيماليانوردي بانوان زنجان

همه اردوهایی که بانوان رفتند