آياز

دو و نيم سال پيش در شهري كه كوهنوردي اش در سكوت مرگ آوري به سر مي برد تصميم گرفتيم  سقفي بسازيم ، دور هم جمع شديم، جمعي كه تعدادش به ده نفر نمي رسيد سقفي ساختيم كوچك آما محكم و به هم قول داديم همه زير آن سقف باشيم و احدي را به هر دليلي از زير آن سقف نرانيم. صميميت پركاري و راه درستي كه انتخاب كرده بوديم ايده آل نبود اما آنقدر خوب بود كه خيلي زود اثرات مثبتش را ديديم. خيلي زود خيلي ها آمدند، در واقع همه آمدند. عده اي كنار ما و زير سقف بودند عده اي نيز سقف هاي كهنه خود را ترميم  و دوباره شروع به حركت كردند. شهر تكاني خورد نيروهاي تازه نفس خون تازه اي بودند در رگ هاي پيكر نه چندان مستحكم كوهنوردي شهر ؛ تلاش گران قبلي هم دوباره گامي جلوي گام ديگر گذاشتند به قول مردي كه روزي بزرگمان بود «دو سال و نيم تلاش بي جيره و مواجب» صرفا براي كوهنوردي؛ جواناني كه بدون حمايت هاي رايج در جاهايي بهتر از اينجا، كارهايي كردند كارستان. قدرت تشكيلاتي، توانايي اجراي برنامه هاي بزرگ و پتانسيل جذب و توليد كوهنوردان، كاري بود كه سال ها ما و خيلي ها آرزويش را داشتيم. خواستيم اگر آرزويي مي كنيم اگر انتقادي داريم گامي در رفعش به سهم خود و در توانمان برداشته باشيم.

10 ماه پيش اوضاعمان بدتر شد انجمن كوهنوردان ايران تعليق شد، برخي از دوستان ديروز انجمن امروز دشمناني شده بودند بي رحم. و همه تلاششان را بدون ذره اي كوتاهي براي ويران كردن انجمن به كار بستند بزرگترين چيزي كه از انجمن گرفتند آبرويي بود كه ذره ذره برايش از جان و دل و زندگي و خانواده خيلي ها مايه گذاشته شده بود. انجمن نوپا بدون دفتر بدون حتي يك ورق كاغذ و يك خودكار، بدون ميز وصندلي و حتي بدون مدارك اعضايش مانده بود، همه اين ها مصادف شد با شش ماهه دوم سال و بطور طبيعي كم شدن تعداد استقبال كنندگان از برنامه هاي كوهنوردي، روزهاي بسيار بدي كه از آن درس گرفتيم و هيچگاه از حافظه مان پاك نخواهند شد اما بودنِ دوستان خوب و بي ادعايي كه كنار هم ماندند و ستون به سقف انجمن زدند نيز درس هاي بسياري براي مان داشت اينكه «ال كه ال دن برك ياپيشا يورولماز»

امروز اما انجمن زمستانش را سپري كرده، جلساتش به توالي برگزار مي شود، برنامه ها روز به روز پربار تر و بزرگ تر مي شوند، علاقمندان وارد مي شوند و ماه به ماه پله پله ترقي مي كنند. كوهنوردي وارد  مي شود و سطح به سطح پيشرفت مي كند كار تشكيلاتي ياد مي گيرد و احترام متقابل را سرلوحه كارش قرار مي دهد. نوآموزاني كه در شش ماهه اول فعاليت انجمن در شركت داشتنشان در برنامه هاي متوسط ترديد وجود داشت امروز بزرگترين برنامه هاي انجمن را برگزار مي كنند و امور اجرايي و تشكيلاتي آن را به شكلي قابل تحسين اداره مي كنند.

امروز در حالي وظيفه دو ساله ام در هيات اجرايي انجمن را به پايان مي برم كه بسياري از آرزوهايي كه داشتم به ثمر نشسته و برخي نيز متاسفانه نه. دوست داشتم جلسات و برنامه ها متفاوت و هدف دار برگزار شوند كه خوشبختانه شد دوست داشتم آموزش به شكلي واقعي و مفيد در لابلاي همه برنامه ها و جلسات و تمرين ها نهادينه شود كه تا با تلاش جمعي و تا حد زيادي انجام شد، اساس برنامه ها فني بودن باشد كه شد، نشريه داخلي انجمن و تعامل با گروه ها و كوهنوردان شهر و كشور، ايجاد فضاي رقابتي ميان گروه ها و كوهنوردان شهر و خيلي چيزهاي ديگر كه شدند. و خيلي آرزوهاي ديگر كه نيمه كار ماندند و به نتيجه نرسيدند اما حتما به هيات اجرايي بعدي پيشنهادشان را خواهم داد و قطعا هيات اجرايي بعدي كه قويتر و پويا تر خواهد بود فراتر از آنها را انجام خواهد داد.