چند نکته تغذیه ای از Steve House

a small part of nutrition from Training For the New Alpinism, by @stevehouse10 
چند توصیه از استیوز هاز برای تغذیه در برنامه‌های بزرگ
ترجمه محسن سعیدزاده

 

 

-وقتی در یک اکسپدیشن فعالیت می‌کنید سه بار نشستن برای خوردن هر وعده غذایی و صرف وقت برای آن تقریبا ناممکن است. بنابراین بهتر است بجای آن به کرات به خوردن تنقلات و میان‌وعده‌های راحت مصرف بپردازید.

-خوردن یک صبحانه مفصل در اول صبح با اعصابی ملتهب و در حالی‌که ساعت مچی دقایق اولیه نیمه‌شب را نشان می‌دهد، یک چالش جدی است. اگر شب کوتاهی داشته‌اید و تقریبا نصف  شب بیدار شده اید، یک یا دو ژل انرژی زا با کمی قهوه و چای پیشنهاد می‌شود. اگر کمی دیرتر است مثلا بعد از دوی نصف شب، مهم است که یک غذای واقعی بخورید. در این مورد توصیه من تهیه یک حریره بلغور فوری یا فرنی مخلوط با کشمش، کره، پودر پروتئین، و اگر داشته باشید یک تخم مرغ. اگر می‌خواهید خیلی سریع خارج و برای حرکت آماده شوید، یک میکس نوشیدنی جایگزینِ وعده غذایی، که تقریبا به مقدار مساوی‌ای پروتئین، کربوهیدرات وچربی دارد گزینه خوبی خواهد بود.

-گاهی برای کوهنوردان پیش می‌آید که مجبور به خوردن یک وعده غذای جامد درست قبل از شروع صعودشان هستند. از آنجایی که شروع تمرین به محض اتمام غذاخوردن دشوار است، همیشه شصت تا نود دقیقه ابتدایی حرکت یا صعود خود را با سرعتی معمولی به گرم شدن اختصاص دهید. این افزایش تدریجی ریتمِ سرعت باعث حفظ میران قندخون شما در شصت تا نود دقیقه می‌شود که باعث می‌شود کم‌کم احساس نشاط درحرکت نیزحفظ شود.

-بدن ذخایر چربی زیادی دارد. یک فرد معمولی با اندام متناسب دو هزار کیلوکالری انرژی به شکل کربوهیدرات درون ماهیچه‌ای و ذخیره شده در کبد دارد. در مقام مقایسه، ورزشکاری با همان تناسب اندام بیش از صد هزار کیلوکالری انرژی در ذخایر چربی خود دارد، که بیشترشان در بافت های چربی (Adipose Tissue،(چربی های زیرپوستی) هستند. بصورت تئوری این مقدار انرژی برای دویدن تا صد ساعت توسط یک دونده کافی است. (با فرض اینکه دونده فقط از سوخت و ساز چربی‌های خود به عنوان انرژی استفاده کند). در کوهنوردان، استفاده از این منبع انرژی قابل توجه، بسیار موثر و مفید خواهد بود. کیسه غذای درون کوله همیشه سنگین است، و ما همواره مقدار متنابهی غذا با خود حمل می‌کنیم. راه چاره این است که روی بدن خود کار کنید و قبل از برنامه طوری حساب شده غذا بخورید که بتوانید انرژی ذخیره شده در بدن را حین برنامه بسوزانید و بنابراین به غذای کمتری احتیاج داشته باشید. (به اصطلاح رایج در ایران: بارگیری قبل از برنامه)

 

عکس: زمستان 98، یخچال غربی علم کوه

شاه رفت!

مرداد 93 حین انجام تست مربیگری سنگ در پلخواب قرار شد برای بخش تِرَد، مسیر دوست دارم را صعود کنم.

تجربه زیادی در ابزارگذاری نداشتم اما خالی از آن هم نبودم. ابزارهایم را درست چیده بودم و قسمت پرریسک مسیر را نشان کرده بودم. همان ابتدا عباس محمدی که پای مسیر اچ تست می گرفت از من خواست رول سوم را قبل از ورود به کلاهک استفاده کنم، دو نفر قبل از من به اصطلاح یه تِک (بدون فیکس و دست به کوئیک شدن) آن را صعود کرده بودند و من هم  دوست داشتم بتوانم این کار را انجام دهم. اولین بار بود روی این مسیر میرفتم و صعود آنسایتم بود.

ابتدای کلاهک فرند قرمز را گذاشتم دو و نیم متر جلوتر یه گیره خوب داد و کیل ریزی گذاشتم و رد شدم، لک خون های کهنه وتازه که نشان از زخم شدن انگشت در شکاف نازک داشت اطراف شکاف تا انتهای کلاهک انگار که بخواهد مسیر را نشانه گذاری کرده باشد نمایان بود. .وسطهای کلاهک دیگر پا نمیداد و کل فشار روی دست و نیم بند انگشتی بود که در شکاف فرو رفته بود. یک لحظه دچار تردید شدم، پشت سر را نگاه کردم یک پا عوض در جهت عکس مسیر زدم و همان گیره خوب را دوباره گرفتم و پشت کیل قرمز، فرند ریزی گذاشتم و برگشتم. صدای خنده کنایه آمیز دو مربی که پای شیرین در حال تست گرفتن بودند  تردیدم را بیشتر کرد. داشتم به انتهای کلاهک می رسیدم که پایم سر خورد و یک لحظه بعد خودم را معلق با پای گیر کرده بین طناب و سرو ته یافتم. صدای خنده بلند تر و کنایه ها عیان تر شده بود می دانستم که ضعیف بوده ام و خطاهایی هم داشته ام اما حس خوبی نداشتم.

دست به طناب چرخیدم و بالا را نگاه کردم، کیل در رفته بود اما فرندی که بعدا اضافه کرده بودم نگهم داشته بود. مربی ای که به کارم نظارت می کرد به جمع دست در جیبان در حال خنده پیوسته بود و من یاد سه سال پیش و دوره مربیگری کوهپیمایی افتاده بودم و ذکر صبح و شب ما که این دوره با مفاهیم خنده دار و روش های برگزاری نخ نما هیچ چیز برای ما نداشته جز اتلاف پول و وقت و اعصاب.

چند روز پیش مرتضی نادی سنگنورد و کوهنورد با تجربه و با اخلاق همانجا و همانطور پاندول شده و ابزارهایش زیپ کرده، مرتضی روی دیواره های بلند و در زمستان کار کرده بود او کسی نبود که همه ابزارهایش بد بنشینند. «اشتباه فردی»! ای که عده ای از روی ناآگاهی و عدم شناخت مرتضی به او نسبت می دهند در قامت رعنای او نبود.

من نمی دانم مسئول دوره مقصر بوده یا مربی ای که بالای سر مسیر بوده و اصولا این به اصطلاح اشتباه را چند تای ما هزاران بار انجام داده ایم و فقط اندازه او بد نیاورده ایم، اما می دانم این سیستم مربی پرور نیست. دایره ای از خودی ها تشکیل می دهد و از جوانان از همه جا بیخبر برای همان خودی ها پول میسازد عنوان درجه یک و دو می فروشد و هیچ نمی داند که این روش های نوین پولسازی و مارکتینگ شاید در کف بازار نهایتا باعث کسادی کسب رقیب شود اما در کوهنوردی نازنینی مثل مرتضی را از ما میگیرد و درختی که بزودی قرار بود پربار و سترگ گردد را به سنگی سیاه و سرد تبدیل می کند.

کاش یک نفر پیدا شود بیاید بگوید مرتضای ما زنده است و همین هفته قرار است زنگ بزند و با همان لحن باحالش ادای حرف زدن های توی بیسیم مرا دربیاورد.