تولد دوازده سالگی

امروز تولد 12 سالگی وبلاگ آیاز است.

سو به کدامین جهت

گاهی هم لازم است که مسیر اشتباه را بروی، وگرنه به پایان نمیرسی
تصمیم برای رفتن یک راه اشتباه اگرچه سخت اما پیدا کردن یک همراه برای آن سخت‌تر و تقریبا ناممکن است

اگر در راه بمانی گم یا تلف شوی همه خواهند گفت ما که گفتیم این راه اشتباه بود
این را خواهند گفت در حالیکه راه درستی که می‌شناسند را نرفته و انتهایش را ندیده‌اند
سرهای خود را تکان خواهند‌داد و همدیگر را تایید خواهندکرد
حتی این را در کتاب‌ها هم خواهند نوشت. و صرفا به نوشتن هم بسنده نخواهندکرد
حتی یک مقدمه پر و پیمان هم به آن خواهند افزود.
حتی کتاب را در روزنامه ها تبلیغ خواهند کرد...
حتی ....

راه‌های درست تنها وقتی معلوم می شود درست‌اند که به انتهایش رسیده باشی
وقتی همه باهم در یک راه هستند نمی‌توان در مورد درستی آن راه سوال کرد مگر آنکه راه اشتباه را انتخاب کرده سوال کند.
او می تواند درستی راه آنها را به چالش بکشد،
و وقتی این‌کار را بکند دیگر دشمن است
ابلیس است
خداوند او را لعنت کند
نفرین ملائک، کائنات، کوه ها، دریاها، ملت ها، قبیله ها آویزه گردنش باشد.

اما...
آنکه با گردن‌آویزی از نفرین زمین و زمان به راه می‌افتد، تک و تنها و به راه اشتباهی که از نظر او تنها راه درست است تن به جاده می‌سپارد خواهد مرد؟ یا خواهد رسید؟

#حیدر بیات
ترجمه آیاز

مسابقات سنگنوردی گرجستان

26 می تا 1ژوئن تورنمنت سنگنوردی گرجستان برگزار شد و با چند مدال رنگین برای سنگنوردان کشورمان به پایان رسید.

نکته‎ای که از لحظه‎ی برگشت به طور مستمر ذهن مرا به خود مشغول کرده مظلومیت سنگنوردان و به طور کلی بیشتر ورزشکاران ماست (نگفتم همه آنها چون فوتبالیست‎ها واقعا در این مورد استثنا هستند).

نمایشی که بچه‎های ما در این مسابقات از خود نشان دادند تقریبا همه بینندگان مسابقه را تحت تاثیر قرار داده بود. سعید صفری، سبحان اقوامی، محمد خانزاد، فرزانه شهروی، سعید قربان‎زاده و سولماز عشقی همگی آنقدر خوب بودند که تحسین همه را برانگیزند اما تفاوت سرعت دوثانیه‎ای علی نجفی با قهرمان معروف گرجی (جاپاریتزه) و صعود بی‎نظیر محمد سلطانی وقتی بارها از من سوال میشد مگر او چند سالش است و من با لبخند می گفتم 16! و دیدن تعجب آنها مرا بیش از هرچیز ذوق‎زده می کرد.

و خوشحال بودم که فقط ذوقم را می‎دیدند و افسوسم را از نگاهم نمیخواندند.
افسوس اینکه علی روزی 16-17 ساعت برای چندرغاز کار می‎کند و عصرها تن خسته خود را به تمرین می‎رساند تا خود را نزدیک سطح 1 جهان بالا نگه دارد.

افسوس اینکه محمد با این سن کمش بیشتر از دو ماه است که تک و تنها دارد با کفش سنگ سوراخ شده و دلار 7 تومنی و کلی مشکلات دیگر میجنگد و حتم دارم حتی در برگشت کسی به استقبال او  ومدال خوشرنگش نخواهد آمد، شاید اصلا هیچ مسئولی در جریان قهرمانی او نباشد.

افسوس اینکه چقدر این محمد و سعید و فرزانه و سولماز و خیلی اسم‎های دیگر محجوب و قوی هستند و نگاه تحسین برانگیز آن‎وری‎ها را بر می‎انگیزند اما محبت و حمایت این وری ها را نه