هفت سال پيش من يكي از مخاطبان پروپاقرص معدود وبلاگ هايي بودم كه با موضوع كوهنوردي مي نوشتند. روزهاي شنبه اكثر وبلاگ ها آپديت مي شد و تجربيات نويسنده وبلاگ (در هر سطحي) گزارش ها و عكس هاي او با بقيه به اشتراك گذاشته مي شد اينگونه بود كه من نيز به اين كار علاقمند شدم. به اين كار «كوهنويسي» مي گفتند يعني «كوهنوردي و نويسي...!»

امروز اما با توسعه و همه گير شدن رسانه ها در حوزه كوهنوردي بخصوص اينترنت فضاي دوست داشتني و بي رياي كوهنويسي به فضاي پرتنش و دور از رويه و اخلاق رسانه در ديگر حوزه ها شبيه شده و كوهنويسان بيشتر «نويسي» مي كنند تا كوهنوردي! در بسياري موارد ديده مي شود كه نويسنده وبلاگ نه تنها كوهنوردي نمي كند بلكه علاقه اي هم به اين ورزش ندارد بر حسب تصادف! عكسي در طبيعت گرفته است و با استناد به آن مي شود نويسنده عرصه كوهنوردي! با ارائه مدرن ترين نقدهاي غير كارشناسي.

به زعم بنده وبلاگ نويسي در كوهنوردي ابزاريست براي نشر گزارش ها عكس ها و در كل تجربيات شخصي نويسنده و نيز گردهم آوري نظرات مخاطبين. نمي گويم كسي كه كوهنوردي نمي كند نبايد بنويسد اما معتقدم ورزش ما مخصوصا آنجا كه تخصصي مي شود چنان نيازمند نگاه كارشناسانه است كه به هيچ وجه نمي توان بدون لمس شرايط و با تماشاي از دور برايش نسخه پيچيد.

اميدوارم روزي «كوهنويسي» همچون گذشته بيشتر «كوهنوردي» باشد تا «نويسي»