عباس ثابتیان در وبلاگ جدیدش مطلبی در نقد فرهنگ رول کوبی در میان سنگنوردان ایران نوشته که قابل کنکاش و تامل است. ثابتیان به فرهنگ تجهیز و آماده سازی مسیر در بین سنگنوردان ایرانی پرداخته و می گوید فرهنگ رول کوبی متاثر از حضور مدرسان و سنگنوردان فرانسوی در ایران، در گذشته و حال بوده و نمی تواند تنها روش ایمن سازی صحیح و رایج در جهان  باشد.

بی شک نمی توان مدعی شد کف ایمن سازی برای حضور یک مبتدی در میان صخره و سنگ، رول کوبی ست. چه اینکه در بسیاری از کشورها رول کوبی کاملا ممنوع است اما هنوز می توان  حضور پررنگ کارآموزان و مبتدیان را در سنگنوردی دید. به نظر من نیز همین رول کوبی اتفاقا باعث بالا رفتن توقع و دوری کردن و واهمه بسیاری از سنگنوردان از روش های ابزار گذاری و صعود های پاک گردیده است.

اما غیر از اصل مطلب، نوع نقد عباس ثابتیان هم  به  زعم من حائز اهمیت و قابل الگو برداریست، در مطلب ثابتیان نشانی از تخریب یک شخص یا اشخاص نیست، کسی در تصویر مربوط به مطلب یا به کنایه، خطاب قرار نگرفته و فرهنگ کلی به چالش کشیده شده است، طوری برخورد نشده که با تخریب غیر مستقیم یک شخص، خواننده مطلب فرصت توجه به اصل موضوع نقد شده را نداشته و ذهنش متوجه هوچی گری و فرافکنی مطلب شود. بی شک بدون رعایت این موارد، اثر نقد بسیار پایین می آمد و چه بسا فکر می کردیم معلوم نیست عباس خان ثابتیان اخیرا چه ناراحتی ای از فلانی داشته که دست به این مطلب برده و با یک عکس از وی و زیرسوال بردن فعالیت او قصد تخریبش را دارد. حتما  متهمش می کردیم که آیا این شخص اولین و تنها کسی ست که دست به رول کوبی زده؟ چرا او؟ و چرا استفاده از این کلمات اغواگرانه؟

 در مطلب ثابتیان نشانی از کلمات  دلفریب و جنجالی اما مشمئز کننده هِیمنه!، وندالیسم، تخریب طبیعت! و یا اتهام خودبزرگ سازی نیست همین موضوع باعث می شود حتی منی که دستی در رول کوبی دارم بجای جبهه گیری و قرار گرفتن در مقام دفاع به فکر می روم و بار بعد که خواستم دست به رول ببرم احتیاط و وسواس بیشتری خواهم کرد.

 این آیا هدف غایی و آرمانی نقد نیست؟

امیدوارم همه ما با نقد صحیح و با نیت سازندگی به پیشرفت فرهنگ کوهنوردی مان کمک کنیم و با نیات سوء شخصی به بزرگنمایی برخی برنامه ها و سرکوب برخی دیگر نپردازیم.