اين حرف هاي تكراري...
حدود يك ماه پيش وقتي «اين حرف هاي تكراري!» را از برهنمي خواندم با خود گفتم باز هم گزك دست فرصت طلب ها افتاده و باز اين حرف هايي كه اگرچه در محتوا نه ولي در روش و اصول كاملا تكراري و خنده دار. بزرگي مي گويد: تراژدي اي كه تكرار شود كمدي مي شود.
"در بند اول گفته هاي برهمني؛ نامبرده از دغدغه خود (كه احتمالا به عنوان دليل حادثه) نام مي برد و آن جوان بودن تيم است. اين مورد به زعم بنده ناشي از توجه برهمني به ظواهر و غفلت از واقعيات است. احتمالا فروتني اعضاي تيم مانع از بيان تجربياتشان در ۲سال گذشته روي همين مسير و نيز تجربيات شاخصشان در سال گذشته در داخل ايران شده باشد. سال گذشته ي آيدين بزرگي و پويا كيوان در برنامه هايي چون صعود انفرادي به ديواره علمكوه و پيمايش زمستاني خط الراس پسندكوه-خرسان، طوري كوهنوردي داخل را لرزاند كه بسياري از بزرگان و فعالان كوهنوردي را به ستايش آن وا داشت. اينكه پيرمرد كمپهاي ۳ از اين تجربيات بي اطلاع بوده مي تواند نشاني از فاصله وي با دنياي كوهنوردي داخلي در خود داشته باشد. در اينصورت از مردي با موهاي سپيد بعيد است كه در صورت نداشتن اطلاعات كافي به قضاوت بد در مورد شخص يا اشخاصي بپردازد. به نظر اينجانب اتفاقا اين نيروي جواني آنها بود كه باعث شد تا قله رسيده و كمي هم فرود بيايند و چه بسا مي بينيم كه نه خود برهمني قادر به صعود بوده و نه حتي شجاعي و سعدي آنهم از مسير عادي! بنابراين مي توان نيروي جواني به عنوان يكي از مزيات تيم برشمرد كه علي الخصوص با تجربيات شاخص ذكر شده داخلي و خارجي درآميخته و آنها را حتي با بيواكهاي بسيار در ارتفاع به قله رسانده است. چه بسا اگر تيم جوان نبود حتي به قله نمي رسيد!"