مرثيه اي بر كوهنويسي اين مملكت!

چند روزيست ناراحتم از جو بي انصافي اي كه فضاي كوهنويسي را فرا گرفته، هرچند اين بي انصافي عموميت ندارد و عمدتا از سوي يكي دو وبلاگي كه انگيزه مشخص از اين بي انصافي دارند بروز يافته ولي ديدن چنين حركتي حتي از سوي همين يك دو وبلاگ هم حزن بر انگيزند!

احسان بشير گنجي و برج سينايش هميشه براي من مورد احترام بوده و البته هستند، احسان هميشه نماد يك كوهنويس روشنفكر و بلند آرمان در ذهنم متصور بود ولي او را چه شده كه اينطور بي مهابا با پوتين روي انصاف مي رود و در كمال بي شرمي اينطور آشكارا مغلطه مي كند؟

هميشه وقتي صحبت انتقاد از فلان مسئول رده بالا مي شود و دروغ گويي هاي فلان شخص بلند پايه،  آنچه بيشتر مرا مي آزارد دروغ گويي آشكاراست! يعني دروغ بگويي مادامي كه خودت و مخاطبان مي دانيد در حال دروغ گفتن هستي،  اين دهن كجيِ غير قابل تحمليست بر آن شنونده اي كه آزاد مي شوند و آزاد مي انديشد.

احسان عزيز با اينكه همزبانيم و به زباني جز زبان مادريمان با هم حرف نزديم كه فكر كنم شايد  اشتباه لپي پيش آمده! و ديروز هم با هم كلي نوشتيم و خوانديم باز نمي فهمم اين اصرار به مغلطه كاري از چيست؟ موضوع مشخص اين است كه در فايل صوتي مذكور

-در ابتداي مكالمه سوال شونده از اينكه در حال مصاحبه است آگاه نمي شود

-سوال شونده از اينكه صدايش در حال ضبط شدن است و منتشر خواهد شد بي خبر است.

-ادعاي شما مبني براينكه در پايان، او از اينكه صحبتش در فيلمي مورد استفاده قرار خواهد گرفت هم دردي را درمان نمي كند روشن و واضح و چند باره عرض مي كنم بايستي در ابتدا فرد سوال شونده از انگيزه سوال كننده باخبر باشد نه در پايان كه همه چيز تمام شده هر چند برخلاف ادعاي شما بازهم او از اينكه در چه تله اي گرفتار شده باخبر نمي شود و دروغ ديگري از سوال كننده مي شنويم و آن اينكه "از صحبت هاي شما در فيلمي كه ساخته خواهد شد استفاده خواهيم كرد" كه اين ادعا هم سراسر دروغي مشمئز كننده است.

احسان عزيز هرچند علاقه اي به بازگو كردن صحبتهاي خصوصي مان در اين صفحه عمومي ندارم ولي همانطور كه به خودت گفتم:

اگر منتقد فدراسيوني منم هم هستم، اگر مخالف رانت خواري هستي من هم هستم، اگر از اينكه رفتار دوگانه با حوادث مي شود ناراحتي من هم هستم ولي همه اينها نمي تواند مجوزي باشد بر اينكه انصاف و اخلاق را زير پا بگذاريم و آنچه بديهيات اصول اخلاقي است را قرباني هدف خود كنيم.


و اما درمورد قسمت كامنتينگ پست قبل:

برخي از دوستان لطف داشتند و با كامنت خصوصي از من خواستند برخي كامنت ها رو به دلايلي پاك بكنم، در جواب بايد عرض كنم همانطور كه در قسمت معرفي وبلاگ هم نوشته شده "ابراز نظر هرچه كه باشد  آزاد است" براي اينكه در اين وبلاگ دموكراسي حاكم است من از توهين و ناسزا و استفاده از كلمات نامتعارف خوشم نمي آيد و آن را به شدت محكوم مي كنم ولي همانطور كه هميشه گفته ام هيچگاه به خودم اجازه نداده ام با نظر شخصي ام كامنت ها را گزينش يا اصلاح كنم.

-عكس پست هم كاملا مربوط به متن است اين شخص احسان است كه مي تازد!

جناب نظام دوست كارتان توجيه پذير نيست!

اخيرا در يكي از وبلاگ ها مصاحبه اي! منتشر شده كه درآن آقاي رضا نظام دوست با معرفي خود به عنوان يك فيلم ساز با آقاي ايرج معاني (هيماليانورد شناخته شده كشور) سوالاتي در خصوص چگونگي مرگ زنده ياد ليلا اسفندياري از وي مي پرسد.

فارغ از اينكه در آن گفت و شنود هيچ گاه از طرف سوال كننده كلمه مصاحبه! به ميان نمي آيد و پاسخ دهنده از روح حاكم بر اين گفت و شنود دوستانه! مطلع نيست شيطنت و به لغت مرسوم "نارو زني" آقاي نظام دوست در اين حركت ناجوانمردانه، تاسف برانگيز است. هرچند معاني در اين مصاحبه چيز مهمي نمي گويد كه بخواهد به ضررش تمام شود ولي اين دروغگويي ها و بي اخلاقي هايي كه از ما رسانه اي ها ديده مي شود است كه اين چنين باعث بروز بي اعتمادي ها و دور شدن كوهنوردان از رسانه مي شود. تا جايي كه خود آقاي نظام دوست در صحبتش با معاني به اينكه هيچ كس راضي به صحبت با رسانه نمي شود اشاره مي كند و خود بنده نيز بارها با آن مواجه بوده ام.

جناب آقاي نظام دوست اخلاق حرفه اي و وظيفه انساني حكم مي كرد كه خود را فيلم ساز معرفي نمي كرديد و در ابتداي سوالاتتان آقاي معاني را از اينكه صداي وي را به عنوان سندي بر عليه اين و آن منتشر و او را مغضوب دو طرف خواهيد كرد آگاه مي كرديد، اخلاق ورزشي اين را كه شما براي مقصود خود (كه نمي دانم چيست و نمي خواهم هم بدانم) يك جوان شايسته را كه نمي خواهد وارد دعواهاي حاشيه اي و عمدتا ريشه دار شود قرباني كنيد برنمي تابد و محكوم مي كند.


ايرج معاني كه اكنون جهت تلاش روي قله ماكالو در كاتماندو به سر مي برد طي يك تماس تلفني با اعلام اينكه به هيچ عنوان از اينكه در حال مصاحبه است باخبر نبوده است از منتشر شدن صحبت هايي كه به زعم او در يك گفتگوي خصوصي و دوستانه عنوان شده ابراز تاسف كرد.


اولين سالگرد تاسيس انجمن زنجان

يك سال از فعاليت انجمن كوهنوردان زنجان گذشت. 364 روز پيش اولين برنامه رسمي انجمن كوهنوردان زنجان در منطقه سنگنوردي «قره قيه سي» برگزار شد. هيچگاه فكر نمي كردم تلاش و همت بچه ها اينقدر موثر باشد و بدون هيچ حمايت مالي و غيرمالي از سوي هيچ شخص و ارگاني و تنها با اتكا به نيروي خالصانه و صادقانه چند جوان سالي به اين پرباري بر انجمن نوپاي كوهنوردان زنجان سپري شود. بسياري از دغدغه ها و انگيزه هايي كه در روزهاي اول آغاز به كار انجمن در ذهن داشتم در اين يك سال به ثمر رسيد و من به واقع به نيروي جواني و تلاش خالصانه و جمعي ايمان پيدا كردم.

امروز 45 نفر از اعضاي انجمن كوهنوردان زنجان دور هم جمع شدند تا سپري شدن يك سال پربار و بي نظير را در كنار هم جشن بگيرند

تصاوير بيشتري از اين جشن را اينجا  روي سايت انجمن كوهنوردان زنجان ببيند


راهيان هيمالياي امسال

اخيرا مطلبي در دنياي مجازي منتشر شد در با عنوان " شعاعي كجاست" اين مطلب هر چند داراي فاكتور هاي مثبت و صحيحي بود كه همين باعث شد در اين وبلاگ هم منتظر شود (پست پيشين) ولي متاسفانه توسط عده اي كه مشخص است منظور خاصي دارند به سوي ديگري رفت.

اينكه رئيس فدراسيون كوهنوردي كشور بجاي تلاش براي سروسامان بخشيدن به اوضاع نه چندان خوب كوهنوردي  كشور دست به ماجراجويي مي زند و در روزهاي آخر رياستش قصد دارد مهري به پايان كارنامه اش بزند! حرف منطقي اي به نظر ميرسد و بسياري از دلسوزان و حتي قهرمانان كوهنوردي هم به آن صحه مي گذارند. اين كه چرا در مورد اين صعود شفاف سازي نشده است و هنوز روايت هاي مختلفي از اينكه اين صعود هنوز انجام نشده يا قرار است انجام شود يا اينكه قله مورد نظر ايشان ماكالوست يا آيلند پيك! بحثي ديگر است و مورد هجوم قرار دادن تلاش قابل ستايش چند كوهنورد جوان صحبتي ديگر.

متاسفانه دركشور ما كلا نقد هر چيزي با مشكلات بسياري مواجه است. طرفي كه مورد نقد قرار ميگيرد همه گفته ها را دشمني و تخريب مي خواند و خيلي زود جبهه مي گيرد از سويي موافقان نقد در برخي موارد انصاف را رعايت نمي كنند و تسويه حساب هاي گذشته و شخصي را هم وارد دعوا مي كنند كه در كامنت هاي مطلب پيشين اين مورد قابل مشاهده بود.

به هر حال لازم دانستم تلاش جواناني چون
حسين مقدم، ايرج معاني، محمود هاشمي عليرضا بهپور (ماكالو)
حسين بهمنيار (اورست)

عظيم قيچي ساز (آناپورنا)

فرخنده صادق، حسين صالحي، اميد آمحمدي و جعفر ناصري (ماناسلو)

را كه به دليل دوستي نزديكم با برخي از آنها از نزديك از مشكلاتي كه از ماه ها قبل براي مهيا كردن نشدني ها! باخبرم ارج نهم و براي همگيشان آرزوي موفقيت كنم.

شعاعی کجاست؟

شاید اولین جنجالی ترین خبر ابتدای سال 1391 خبر برنامه ی در حال انجام محمود شعاعی رئیس فدراسیون کوهنوردی است . شایعه ها خبر از صعود وی به همراه تنی چند از کوهنوردان همچون محمودهاشمی ، دکتر بهپور و ... به قله ی ماکالو می دهند . این در حالی است که حسین رضایی به عنوان روابط عمومی فدراسیون هیچ خبری در این خصوص درج نکرده است و ما شاهد هستیم که برای افرادی همچون عظیم قیچی ساز و حتی چهره های منتقدی همچون مهدی عمیدی خبر عزیمتشان به نپال درج شده است .


اگر این شایعه ها درست باشد:

1-چرا این صعود به صورت یواشکی و بدون اطلاع رسانی در حال انجام است؟

2-محمود شعاعی تامین هزینه ی برنامه رو از چه کانالی انجام داده است؟

3-آیا با هزینه ی شخصی رفته است؟

4- مگر درامد شعاعی چقدر است که توان پرداخت هزینه 20 هزار دلاری برای این برنامه را دارد؟

5- آیا مجوز شورای برون مرزی دریافت کرده اند ؟

6- دلیل این پنهان کاری چیست؟

7- آیا با خبر شدن جامعه ی کوهنوردی از سوء استفاده ی ببخشید استفاده ی رئیس فدراسیون از امکانات این ارگان برای آنان حاشیه ساز است؟

8- آیا این سفر ربطی به پایان ریاست شعاعی در فدراسیون ندارد ؟و این شائبه که ایشان نهایت سوء استفاده اوه ببخشید نهایت استفاده از امکانات فدراسیون را در این چند ماه کرده است صحیح است یا غلط؟

9- آیا جامعه ی کوهنوردی انقدر ساده لوح است که فریب پنهان کاری فدراسیونی ها را بخورد؟

سوالات بسیار است و شک و شبهه ی مربوط به عملکرد فدراسیون و افراد دور و برش باعث قدرت گرفتن موج نگرانی در خصوص افراد حاکم در فدراسیون شده اند. امیدوارم این سخنان همه شایعه باشد و حقیقت نداشته باشد و آقای شعاعی هم اکنون در پشت میزشان به امور کوهنوردان رسیدگی بکنند. ---   راميار----

ماهي سياه كوچولو

ماهی گفت:« مگر قبل از من هم ماهی ای از اينجا گذشته؟»

مارمولک گفت:« خيلی‌ها گذشته اند! آن‌ها حالا ديگر برای خودشان دسته ای شده اند و مرد ماهيگير را به تنگ آورده اند.»

ماهی سياه گفت:« می بخشی که حرف ، حرف می آورد. اگر به حساب فضولی‌ام نگذاری ، بگو ببينم ماهيگير را چطور به تنگ آورده اند؟»

مارمولک گفت:« آخر نه که با همند ، همينکه ماهی گير تور انداخت ، وارد تور می شوند و تور را با خودشان می کشند و می برند ته دريا.


«از كتاب ماهي سياه كوچولو اثر جاودان صمد بهرنگي»

برگزار شد!

چند وقت پيش بود كه شهريار بهزاديان تماس گرفت و گفت در دانشگاه مراسمي برپاست كه شما هم دعوتيد ماهم رفتيم. آنجا با فردي آشنا شديم كه بي شك قلب مهرباني دارد. «دكتر فرشيد جعفري رئيس دانشكده علوم انساني دانشگاه آزاد زنجان». گزارش هاي ما از حادثه باكلور و امدادرساني اي كه انجام شده بود را از سايت ها دنبال كرده بود و مي گفت ناراحت شدم از اينكه چرا پس از آن اتفاق كسي از شما تقدير نكرد! و برآن شدم كه به سهم خودم از شما تشكر كنم و با لطف فراواني كه به ما داشت لوح و كتابي به ما هديه كرد كه جزو بهترين و شيرين ترين هديه هائيست كه به عمرم دريافت كرده ام.

سپس جوياي چند و چون مسائل ورزشيمان شد و داستان فعاليت هاي بدون حمايت حسين. 

خواستم در اين پست از كمك هاي رئوفانه اين انسان وارسته تشكر كنم. كسي كه ما را شرمنده محبت هاي خود كرد.

به لطف همين عزيز و با هماهنگي ها و تلاش هايي كه انجام داد جلسه ارائه گزارش حسين مقدم بر گاشربروم ها عصر چهارشنبه برگزار شد.هرچند تمامي هزينه هاي آن بر عهده خود حسين بود. مي نويسم تا بر جريده تاريخ ثبت بماند آهاي آيندگان قهرمان يك شهر، كسي كه در يك فصل سه نشان جهاني براي تربيت بدني شهر و كشورش به ارمغان آورده براي خودش جلسه ارائه گزارش برگزار كرد! از جيب خودش پوستر چاپ كرد! و كارت هاي دعوت را خودش به دست مدعوين رساند!

آمدند دوستاني كه شادمان كردند و بوسه زديم بر قدمهايشان و آنهايي كه نيامدند و دلمان فقط بيشتر برايشان تنگ شد، همين!

خواستم بگويم هستند هنوز كساني كه انسان بودنشان به پست و مقامشان نيست به قلبيست كه درونشان مي تپد چيزي كه امروز روز بعيد مي دانم خيلي ها داشته باشندش.

اين شعر را تقديم مي كنم به آقاي فرشيد جعفري و قلب تپنده درونش:


حق سئل كيمي دونيا آخيب يول تاپاجاقدير... داش آتماقينان  كيمسه  اونو دوندره  بيلمز

دونيا  دا  قارانليق لار  اگر   بيرلشه   باهم ...بير خيرداجا شمعين ايشيقين سوندوره بيلمز

مهابادي ها

همانطور كه در گزارش دماوند (پست پيشين) اشاره شد هنگام بازگشت ما از مسير جنوبي تيمي از مهاباد در بارگاه سوم حضور داشت كه با محبت قابل احترامي پذيراي تيم ما شد. با آوردن قطعه هايي از گزارش سرپرست اين تيم آقاي امير دموكري شما را به خواندن گزارش كامل ايشان با كليك روي اين لينك دعوت مي كنم.




...با توجه به اعلام هواشناسی یکشنبه مبنی بر سرعت بالای باد و مه‌آلود بودن هوای و امکان بارش برف عملا صعود منتفی بود. کل روز را به استراحت پرداخته ساعت 16 تیمی 5 نفره از زنجان که از جبهه‌ی شمال شرقی ( شمالي صحيح است.آياز) به قله  صعود نموده بود از جبهه‌ی جنوبی وارد بارگاه سوم شدند که یکی از دوستان قدیمی آقای "محسن سعیدزاده تیم را هدایت می‌نمود.

...بعد از 40 متر بالا رفتن و تراورس 15 متری به سمت چپ هنگامی که دو نفر از بجه‌ ها پشت سرم بودند به میانه‌ی سنگی رسیدم و بالا رفتم که ناگهان صدای سقوط کردن مرا به خود آورد برگشتم و خانم حسنی آذر را در حال سقوط دیدم.(به علت اینکه دستش را سرما نزند از بستن کرامپون امتنان کرده بود) با سرعت بعد از مسافت 30 الی 40 متری به سنگی برخورد کرد و در نهایت با کوله پشتی به سنگی بزرگتر برخود کرده و متوقف شد. سریعا به طرف پایین به محل رسیده وضعیت را کنترل و در اختیار گرفتم. با یک جمع‌بندی 3 نفر را راهی قله کرده و خودم و آقای آبیار جهت پایین آوردن  خانم حسنی آذر اقدام نمودیم. با تامل و حوصله‌ی زیاد توانستیم ساعت 14:40 به بارگاه برسیم و خانم حسنی آذر کمی به حالت اولیه برگشته بود. سه نفر از اعضای تیم پس از صعود قله و پس از تارکی هوا (ابتدا آقای خضری ساعت 19 و سپس شهاب ساعت 19:15 ) مراجعت نمودند. با توجه به تاخیر در بازگشت من و سالار جهت تعیین وضعیت آقای لاجانی بالا رفتیم ساعت 20 به ایشان رسیده متوجه شدیم از ناحیه‌ی انگشتان دست و پا دچار یخ زدگی شده بود.او را نیز به سمت بارگاه هدایت و مستقر کردیم. بعد از صرف چای و سوپ همگی خوابیدیم.

------------------

با تشكر از كاك فريد

بابك عسگري نژاد

انجمن كوهنوردان زنجان در مرداد ماه امسال توانست با 16 كوهنورد علم كوه را از سه مسير گرده آلمانها، ديواره و سياه سنگ ها صعود نمايد.

اين صعود به گراميداشت زنده ياد «جواد عسگري نژاد» برگزار شد. او در سال 1373 و در مسير سياه سنگ هاي علم كوه جان خود را از دست داد.

نوه اين كوهنورد فقيد «بابك عسگري نژاد» كه يكي از جوانترين و دوست داشتني ترين اعضاي انجمن است در اين صعود حضور داشت.

«بابك» 18 ساله نماد يك نوجوان كوهنورد زنجانيست، نوجواني كه سراپا عشق به كوهنورديست اما هميشه يا با «نگاه از بالا به پايين» روبرو شده يا معضل بدتري به نام «نديده شدن» گريبانگريش بوده. امثال «بابك» ها در شهر من بسيارند آنها كه با عشق و اميد وارد كوهنوردي ميشوند اما كمترين حقوقشان از جامعه كوهنوردي ناديده گرفته ميشود كمترين حق آنها آموزش است، آموزشي كه گويا در شهر من متولي ندارد، كمترين حق «بابك» ها شركت مستمر در برنامه هاي كوهنوردي ايست آنگونه كه پدرش و پدربزرگش شركت كرده اند و كم كم ياد گرفتني ها را ياد گرفته اند اما گويا در اين شهر همين اجراي مستمر هفتگي يا حتي ماهانه برنامه هاي كوهنوردي روياي دست نيافتني است و كاريست مشكل تر از هيماليا!

براي او و ديگر «بابك» هاي پر تعداد شهرم كه كوهنوردي شان و هر آنچه لازم بود از آن بگيرند پشت نام بزرگ هيماليا در حال جان دادن است آرزوي موفقيت آرزوي كوهنوردي! و آرزوي دست يابي به همه خوبي هايي كه فقط بر قله كوه ها يافتني ست را دارم

بابك عسگري نژاد در علم كوه


يادمان مرحوم عسگري نژاد در پناهگاه سرچال علم كوه كه توسط گروه ادب زنجان در سال 75 نصب شده است

حجاب بر روی دیواره

مصاحبه خانم ادیتا روپک سنگنورد لهستانی  با خبرگزاری  Dziennik Polski در مورد مسابقات مسترکاپ سنگنوردی زنجان

ترجمه: محسن سعیدزاده


حجاب بر روی دیواره

یک زن ایرانی با حجاب بر روی دیواره

 

ادیت روپک از تارنوف در مسابقات سنگنوردی ایران در جایگاه چهارم قرار گرفت.

خانم روپک مسابقات رو چطور دیدید؟ و در پایان چه نتایجی رقم خورد؟

جولیا لووچینکا روسی قبل از نماینده ایران فرناز اسماعیل زاده بر سکوی قهرمانی ایستاد و هموطنش آلینا گایداماکینا سوم شد. در رقابتهای مردان نیز حمیدرضا توزنده جانی از ایران در فینال استانیسلاو کوکورین سرعتی کار قدر روس را شکست داد و قهرمان شد. این رقابتها در بخش شمالی ایران در شهری به نام زنجان برگزار شد و حدود 150 نفر از آسیا و اروپا از دیواره بالا رفتند.

این اولین سفر شما به ایران بود؟

بله، این رقابت ها خوب سازماندهی شده بود و مشخصا ایرانی ها می خواستند به دنیا نشان دهند که این ورزش تا چه حد در کشورشان پیشرفت کرده است. هدف و رویای آنها برگزاری مسابقات جهانی در خانه شان است. بنابراین در حال حاضر به نظر می آید وقتی هیچ رویداد همزمان مهمی در حال برگزاری نخواهد بود بهترین مکان برای برگزاری ایران خواهد بود.

ورزشکاران ایرانی در چه سطحی بودند؟

این ورزش در ایران به طور جدی در حال پیشرفت است. دوسال پیش سنگنوردان ایرانی را در مسابقات جهانی دیدم و می توان گفت آنها اکنون در میان پیشتازان جهان هستند. ایران کشوری با جغرافیای که عمدتا کوهستانی است که کوهنوردی ( و سنگنوردی) در میان مردمش ریشه تاریخی و باستانی دارد. دیواره های ایران به شکل زیبایی تزئین شده اند و نظر انسان را جلب می کنند در واقع برعکس لهستان به نظر من این کشور آمادگی میزبانی مسابفات جهانی را دارد.

و شما در نهایت چهارم شدید.

من از این نتیجه خوشحالم. ایرانی ها به دیواره ها و شرایط خود آشنا بودند و این کار را برای من دشوار می کرد.

سفر شما به منطقه ای با آب و هوای  متفاوت چطور بود؟

در واقع من تفاوتی در آب و هوا ندیدم . هم اکنون در ایران نیز مانند لهستان زمستان سپری می شود.

ماجراجویی عجیب و غریبی اتفاق افتاد؟

من به تنهایی به تهران رفتم. من زنی بودم که به تنهایی به شرق سفر کرده بودم و این برایم خارق العاده بود. پس از فرودگاه در یک سفر طولانی چند ساعته به شهر برگزاری مسابقات رفتم. دنبال هتلی گشتم تا استراحت کنم ولی راننده اتومبیل اصرار داشت که خسته است و نمی تواند بیش از این مرا این سو و آنسو ببرد. اما بالاخره  با کمک یکی از کوهنوردان این شهر توانستم محل هتلی که برایم در نظر گرفته بودند را پیدا کنم. برخی از ایرانیان نگاه عجیبی به من داشتند و مدام مرا می پاییدند. محل برگزاری مسابقات مملو از جمعیت بود و مرا به شعف می آورد گویا اولین بار بود که در این کشور مسابقات زنان و مردان در یک ساختمان و همزمان برگزار می شد. ولی محل استقرار تماشاگران زن و مرد از هم مجزا بود. همه شرکت کنندگان هم ملزم به رعایت قوانین پوششی محلی بودند البته من از یونیفرمی که تحویلم دادند استفاده نکردم چون برایم خیلی کوچک بود اما پوششم طوری بود که ماموران امنیتی مسابقات را قانع کند.

زنان ایرانی در همه مسابقات این پوشش را رعایت می کنند؟

خب بله یعنی نه چون تماشاگر مرد در این مسابقات وجود داشت باید این پوشش رعایت می شد ولی در مواقع دیگر آزادند لباسی که دوست دارند را بپوشند. در مسابقات ما زنان لباس های رنگارنگ می پوشند ولی اینجا مجبور بودند لباس های فرم و با رنگی افتضاح بپوشند بهرحال هر کسی دوست دارد در لباسی که راحت است مسابقه دهد. ولی در کل چیزی که از ایران در ذهن من مانده احساس خوبی است که مردمان دوست داشتنی آنجا به من هدیه دادند


توضیح عکس: فرناز اسماعیل زاده در مسابقات جهانی ایتالیا

مصاحبه با زبان اصلی

اخلاق کوه نویسی!

هیچگاه نمی تونستم پیش بینی کنم که روزی در دنیای کوه نویسی پدیده مطلب دزدی و کم حرمتی اتفاق بیفته

متاسفانه باخبر شدم این پدیده نه چندان نوظهور در زندگی بشری، به دنیای کوه نویسی هم وارد شده

برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ کوهستان نگاهی بیندازید!

اعتراض شدید فدراسیون یا فریاد در پستو؟

گویند در زمان های گذشته و در ولایت ما مردی از زن خود بسیار می ترسید و به اصطلاح زن ذلیل تشریف داشته است. دست پخت همسر این مرد هرچقدر هم افتضاح می بود مرد اعتراضی نمی کرد گویند روزی غذا به قدری شور بوده که بلعیدن لقمه ای از آن ممکن نبوده است. زن رو به مرد می پرسد: «چرا نمی خوری؟» مرد پاسخ می دهد: «آخه انگار یه کم....»

و زن فریاد می زند: «یه کم چی؟»

مرد می گوید: «هیچی هیچی خیلی هم خوبه!» و با هزار زحمت غذا را می خورد.

مرد پس از غذا به پستوی خانه می رود  و در تنهای خویش بلند داد می زند «شوره صد بار هم شوره اصلا افتضاحه!»

بگذریم...

همانطور که همه مستحضرید مدت ها قبل  موضوع اخذ ورودیه در مبادی قله دماوند توسط شهرداری و شورای شهر رینه پیش آمد و موجب ناراحتی بسیاری از کوهنوردان شد.

در این بین بسیاری از صاحبنظران قلم فرسایی کردند و به این نوع باجگیری های مدرن که در قبال ارائه هیچگونه سرویسی اخذ می شد واکنش نشان دادند.

همان روزها در سایت فدراسیون خواندیم  که "فدراسیون کوهنوردی بیانیه ای صادر کرده ونسبت به این کار اعتراض کرده است" این اعتراص بیانیه ای تنها حرکتی بود که از بالاترین مقام اجرایی کوهنوردی کشور دیده شد و خبری از پیگیری های مجدانه و مثمر ثمر نبود. فدراسیون حتی نتوانست در حد کوهنوردان عادی ای که طومار امضا کردند و به استانداری مازندران بردند هم توفیقی حاصل کند.

اخیرا فدراسیون کوهنوردی اعتراض شدیدی! به این دریافت ورودیه از طرف ارگانهای بی ربط! انجام داده و این اعتراض شدید خود را در قرارگاه پلور فقط به گوش کوهنوردان! رسانده است. گویا فدراسیون فقط می خواسته به کوهنوردان بگوید آقا ما هم اعتراض کردیم ها! ما هم به فدراسیون می گوییم آقا ما هم شنیدیم برو بخواب.



توضیح عکس: قراگاه پلور هفته گذشته
عکاس: آیاز

براستی صلت کدام قصیده ای؟

مرا تو بی سببی نیستی
به راستی
صلت کدام قصیده ای
ای غزل؟  

ستاره باران جواب کدام سلامی 

 به آفتاب
از دریچه ی تاریک؟ 

 کلام از نگاه تو شکل می بندد
خوشا نظر بازی که تو آغاز می کنی

شاملو


روز جهانی کوهستان بر همه کوهستان دوستان مبارک

عذرخواهی

اشتباه کردن امریست کاملا طبیعی که همه انسان ها در برهه های مختلف زندگی به عمد یا سهوا آن را انجام می دهند و در این بین هیچ انسانی از آن مستثنی نیست. اماوقتی شخصی اشتباهی مرتکب می شود رفتار پس از اشتباهش به دو شکل خواهد بود:

1-عذر خواهی می کند

2-در صدد کتمان اشتباه خویش بر می آید


مورد دوم می تواند از مسائل بسیاری سرچشمه گیرد که یکی از آنها تکبر و غرور است، اینکه شخص خود را آنقدر از طرف مقابلش بالاتر می بیند که به اصطلاح غذرخواهی از او را "افت" می داند.

پی نوشت» آخرین باری که از کسی عذرخواهی کرده ای کی بوده؟ در این دو سه سالی که می شناسمت حتی یک مورد را بخاطر ندارم حتی وقتی به دلایل غیرقابل ذکر حرمت نان و نمک را شکستی


توضیح عکس:

زمستان سرد زنجان عکس از من

جرمی برت


من باکسانی که تواضع در قدرت می آورند مخالفم!

انسان منطقی هر چیزی را همانطور که هست نشان می دهد.

دست کم گرفتن توانایی خود همانقدر با حقیقت فاصله دارد که مبالغه در مورد آن!


از کتاب  "شرلوک هلمز" نوشته "سر آرتور كانن دویل"

مهدی عمیدی کاندیدای پست ریاست فدراسیونی

نام مهدی عمیدی در میان کسانی که برای تصدی پست ریاست فدراسیون کوهنوردی اعلام آمادگی کرده اند دیده می شود.


در کنار او نام هایی چون: کاوه کاشفی، همایون بختیاری، و محمد تقی بهره وری نیز به چشم می خورد.

نامی که دیده نمی شود محمود شعاعی رئیس حال حاضر این فدراسیون است!.

هر چند این اسامی قطعی نیست و امکان کم و زیاد شدن وجود دارد ولی با نیامدن شعاعی به صحنه کارزار پیش بینی ها و حساب و کتاب های بسیاری به هم خورد! که جا دارد دوستان به فکر طرحی نو باشند.


بروز سازی:

سایت فدراسیون امروز (یعنی یکشنبه) نفرات زیر را به این لیست اضافه کرد:

امید آمحمدی- رامین احمدی طباطبایی - رضا بهادرانی - رضا زارعی و سیدمرتضی موسوی


سرما در بنف

سرما نام فیلمی است به تصویر برداری کوری ریچاردز کوهنورد آمریکایی که موفق شد در معیت دنیس اوربکو و سیمون مورو نخستین صعود زمستانی گاشربروم II را در 2 فوریه 2011 صورت دهد. این فیلم کوتاه برنده Grand Prize از جشنواره 2011 بنف گردید. 
دنیس اوربکو از قزاقستان به همراه سیمون مورو و هنورد معروف ایتالیایی و کوری ریچاردز آمریکایی موفق شدند ساعت 11 روز 2 فوریه 2011 قله گاشربروم II را فتح نماید. این صعود، نخستین صعود یک قله 8000 متری در پاکستان به شمار می آید.

همچنین در جشنواره بنف جایزه کتاب سال این جشنواره را نیز برای کتاب Freedom Climbers خانم برنادت مک دونالد کسب نمود. جایزه برترین عکس نیز به تیم ریمیک برای چهره های پس از دنالی رسید.

اطلاعات بیشتر در:

قذافی زنده است!

قذافی را کشتند من اما هنوز زنده ام،تو نیز.چه فرق می کند که اسم زادگاهمان سرت باشد،تهران باشد یا بغداد،ما همه زاده استبدادیم و خود کامگی ارثیه ماست.ما می دانیم چگونه از هر جایی لیبی درست کنیم.ما خانه را لیبی می کنیم،ما کوچه را لیبی می کنیم ما مدرسه و مسجد را لیبی می کنیم.موبایل هایتان را بردارید به کوچه ما بیایید تا از قذافی عکس بگیرید ،نه از جنازه ای با صورتی خونی و تنی بی لباس که از هزار قذافی زن...ده ،دیکتاتورهایی در هر قد و قواره و سن وسال وشکل و شمایلی که بخواهید.همه مان اسلحه ای طلایی داریم در دستهایمان در جیبها و کیف هایمان در قلب و در اندیشه مان و بلدیم چگونه شلیک کنیم به هر آنچه که شبیه ما نیست.بگذار دموکراسی هزار سال دیگر هم منتظر ما بماند،ما او را به خود راه نمی دهیم.به خبرگزاری ها بگویید اخبارشان را تصحیح کنند:قذافی نمرده،قذافی نام تک تک ماست!

(عرفان نظرآهاری)

برداشت از: برج سینا


مجسمه 48 ساله در میدان سربند تهران مجسمه کیست؟

امیر شاه قدمی
سرهنگ 81 ساله ای
کوه کوهنورد، چترباز، مربی ممتاز اسکی از فدراسیون ایران و فرانسه، مربیگری کایت

مردی که مجسمه اش 48 سال است در میدان سربند تهران نصب

شده است.
و علاوه بر فتح قله های مختلف، به دلیل همکاری در عملیات مربوطه به نجات یک فروند هواپیمای آمریکایی سقوط کرده در قله زردکوه بختیاری به ارتفاع 3870 متر در سرمای 30 درجه زیر صفر
در سال 1340 که موفق به نجات افراد آن گشته از طرف رییس جمهور وقت آمریکا (کندی) مدال لیاقت نیز دریافت کرده است

در سال۱۳۳۷، پیشنهاد حسن وجدان‌خوش‌، از کوه‌نوردان با سابقة کشور، برای نصب یک مجسمه کوه‌نوردی‌مورد تأیید سایر کوه‌نوردان قرار گرفت‌.
او پیشنهاد خود را نزد رئیس فدراسیون کوه نوردی، سرهنگ بیات، برد.

این پیشنهاد تایید شد و مهام‌، شهردار وقت تهران‌، هزینة ساخت آن را قبول کرد. سرهنگ بیات که رئیس مرکز آموزش کوهستانی ارتش نیز بود، امیر شاه قدمی‌، گروهبان ارتش و مربی کوه‌نوردی مرکز آموزش کوهستانی و مربی اسکی کشور را به عنوان مدل به استاد رضا لعل ریاحی، استاد دانشکده هنرهای زیبا، مجسمه‌ساز و سرهنگ ارتش؛ معرفی کرد و شهرداری مبلغ ۱۰۰۰۰ تومان هزینة ساخت مجسمه را پرداخت‌.

درسال ۱۳۳۸، مدل گچی آن آماده و در میدان سربند نصب و طی مراسمی از آن پرده‌برداری شد. متأسفانه در زمستان همان سال‌، به علت بارندگی و یخ‌زدگی‌، دست و قسمتی از بدنة مجسمه خرد شد. این قسمت مدت‌ها با پرچم ایران پوشانده شده بود.

درسال ۱۳۴۱، با پی‌گیری استاد رفعتی افشار، رئیس وقت فدراسیون‌، مجسمة سیمانی آماده شد و خلیل میلانی و عبدالحسین امین از طرف فدراسیون مأمور نصب آن شدند. این مجسمه هنوز پا برجا است‌.

در آبان‌ماه سال۱۳۵۰، بنا به پیشنهاد فدراسیون کوه‌نوردی ایران و موافقت انجمن شهر و شهرداری تهران‌، نام میدان سربند به میدان کوه‌نوردان تغییر یافت‌.

مجسمه کوه‌نورد با ارتفاع حدود سه متر، نماد کوه‌نوردان شناخته می‌شود.

منبع : صفحه طبیعت گرد در فیسبوک

من پیاده میشم!

دو نفر سوار ماشینی هستند راننده به بغل دستی اش می گه : می خواهیم برویم یک جایی که برای ماندن در آنجا بایستی دو سال دنبال کار بگردیم بعد اگر پیدا کردیم پنج سال کار کنیم تا یک خانه قسطی بتوانیم بخریم

یک سال کار کنیم تا بتوانیم لوازم بخریم

سه سال کار کنیم تا بتوانیم یک ماشین بخریم

یک سال کار کنیم تا بتوانیم خرج عروسی را بدهیم

بعد یک عمر کار کنیم تا بتوانیم شکممان را سیر کنیم تازه شاید بتوانیم

خب طبیعی است که اگر مسافر عاقلی باشد می گوید : آقا نگه دار من همین بغلا پیاده می شم !!

ژست نگیرید

ما در برابر شعارهایی که می دهیم...

ژست هایی که می گیریم...

                                     مسئولیم!

                                           بدهکاریم!

                                                 مدیونیم!

تغییری در اصل مطلب ایجاد نمی شود

همزمان با برگزاری اولین اردوهای انتخابی برای یک صعود برون مرزی در تاریخ استان زنجان در مهر 1387 که نتیجه اش استمرار اردوها و اعزام و صعود این تیم به قله ای 7000 متری شد، اردوهای انتخابی بانوان زنجان نیز کلید خورد. بانوانی که پابه پای آقایان اردوهایشان پیش آمد و آمد ولی خبری از صعود نبود. 5 نفر از این بانوان از 3 سال پیش تاکنون در 10 اردوی انتخابی که هیچگاه به صورت مستمر و پیوسته برگزار نشد شرکت داشته و برایش زمان و هزینه صرف کرده اند. (گزارش این 10 اردو را اینجا بخوانید)

در این میان نکته قابل تامل دو مصاحبه ایست که دو نفر از مسئولان ورزشی زنجان با خبرگزاری ها انجام داده اند:

1-کامبیز بلوری (دبیر هیات کوهنوردی زنجان):

به نقل از کوه نیوز:

کامبیز بلوری امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در زنجان اظهار داشت: نخستین اردوی آمادگی تیم کوهنوردی بانوان استان زنجان برای اعزام به یکی از قلل بالای ۷ هزار متری در منطقه سبلان برگزار شده است.


2-فریده عینی (معاون ورزشی تربیت بدنی زنجان):

به نقل از کوه نوشت:

فریده عینی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در زنجان با اشاره به برنامه استان برای صعود مستقل بانوان استان به یکی از قلل بالای ۷ هزار متر جهان تصریح کرد: نخستین اردوی آمادگی تیم بانوان استان برای انجام این صعود در سبلان برگزار شده است


در صحبت هر دوی این عزیزان کلمه ای که جلب توجه کرده و توی ذوق آدم می زند کلمه نخستین است. که اشاره می کند به این که این اردو اولین اردوی انتخابی بانوان بوده و 3 سال دوندگی و تلاش و صرف وقت و هزینه 5 شرکت کننده قبلی را منکر می شود.  مسئولین محترم هیات کوهنوردی که بی شک تمام تلاششان سروسامان دادن به تیم هیمالیا نوردی بانوان زنجان است به نظر حقیر روش نامناسب و نا صحیحی را برای حل مشکل اردوهای ناتمام 3 ساله انتخاب کرده اند. سعی در پاک کردن صورت مسئله و کتمان 3 سال سرگردانی و برگزاری 10 اردوی فرسایشی شاید کمی اذهان عمومی را منحرف سازد اما تغییری در اصل مطلب ایجاد نمی شود.


مهرداد حیدری

مهرداد حیدری هم طناب من و فرشاد بود در صعود اخیرمان به دیواره علم کوه.

کوهنوردی که با 21 سال سن سرشار است از انرژی و انگیزه و میل به پیشرفت. او امسال برای رسیدن به دیواره بسیار تلاش کرد و با تمرین های مستمر و خوب خود را برای این صعود آماده کرد.

صعود زیبا و موفقیت آمیزش رو بهش تبریک میگم و براش صعودها و موفقیت های بزرگ تر آرزو می کنم.

هستی؟

هر 6 ساعت یک کودک سومالیایی از گرسنگی می میرد...در آغوش مادرش!

نمی دانم خدایی هست...؟


از لابلای کامنت ها

کامنتی از "یک موجود معلق" در پست پیشین که قشنگ بود:


"این برف رو زمین و هوای خراب هم خودش علت دشواری این صعوده و هم زیبا کنندشه. وگرنه که تو هوای خوب، هرکسی میتونه هر ادعایی کنه! فقط تو این هوای خرابه که تقلای این آدمها برای صعود، چشمگیر میشه و واقعی و حماسی

هوای خراب این زمین، یا آدمها رو اون پایین نگه میداره و مانع صعودشون میشه، یا میاردشون بالا و ازشون مرد میسازه. بنابر این همونقد که به این هوای خراب فحش میدی، باید ازش ممنون باشی. چون ا
گه نبود، معلوم نمیشد کی کجاس و اندازه ی ادعاش چقدره"

همه اردوهایی که بانوان رفتند!

دبیر هیات کوهنوردی زنجان خبر داد: تیم منتخب کوهنوردی بانوان زنجان به زودی برای صعود قله «مراپیک» اعزام خواهند شد.

هرچند مشابه این خبر را قبلا هم شنیده ایم و هر بار پس از مدتی به فراموشی سپرده شده، اما همینکه بانوان 3 سال اردویی زنجان هنوز فراموش نشده اند و اگر هم تنها وعده باشد، به وعده ای یاد می شوند جای خرسندیست.

برخود واجب دانستم از تلاش 3 ساله این بانوان در گذراندن اردوهای مختلف یادی بکنم بنابراین شما را به خواندن این تحلیل آماری در مورد همه اردوهایی که بانوان زنجان تا کنون گذرانده اند دعوت می کنم:


عکس: محمدحسن نجاریان


ادامه نوشته

بانویی که برای عیسی گریه کرد

می گفت نامش Semğke * بود. 27 ساله و اهل هلند. همزمان با تیم دوم ایران در ماناسلو (تیم مشترک تهران و اردبیل) روی این قله تلاش می کرد . بسیار قوی، فنی و بی ادعا.

می گفت هنگام برگشتمان به بیس کمپ وقتی خبر فوت عیسی را شنید روی زمین نشست و گریه کرد...گریه کرد و گریه کرد. می خواست بازگردد می گفت من صعود این قله را نمی خواهم...می گفت چطور می توانم جشن صعود به قله ای را بگیرم که جوانی همین چند روز پیش در آن جان سپرده! می گفت آیا خانواده این جوان منتظرش نیستند؟


او بانویی بود که برای عیسی دل سوزاند و گریه کرد بانویی که نامش بانوی ماناسلو هم نبود!


*به قول دوستی دیگر: فمکه


از طایفه بی خبرانم!!

سومین دوره سازماندهی و سرپرستی در کوهستان، در قالب طرح آموزشی مشترک انجمن پزشکی کوهستان ایران، آموزشگاه کوه نوردی فلات و انجمن کوه نوردان ایران و  موسوم به « آموزش یکپارچه کوه نوردی نوین » برگزار گردید. این دوره به درخواست کوه نوردان و هیات کوه نوردی شهرستان ابهر، در شهر ابهر برپا شد و در آن سی و سه نفر از کوه نوردان استان زنجان و تهران حضور یافتند.



انجمن پزشکی کوهستان ایران در سایت خود این مطلبی را منشتر کرده است و جالب اینجاست هیات زنجان اطلاعی از آن ندارد!! البته این بی اطلاعی از آنجا نمود پیدا می کند که در خصوص برگزاری این کلاس نه در سایت هیات زنجان و نه در تابلو اعلانات دفتر آن هیچ اطلاع رسانی ای نشده است. در چنین مواردی باتوجه به اینکه موضوع صحبت هیات زنجان است تنها می توان روی دو گزینه فکر کرد:

1-هیات کوهنوردی زنجان از موضوع بی خبر است و اصلا برایش مهم هم نبوده که باخبر شود!

2-هیات کوهنوردی زنجان از موضوع برگزاری کلاس باخبر بوده و لزومی به اطلاع رسانی در موردش ندیده است و ترجیح داده آن را فقط به آگاهی  یکی دونفر از نزدیکان برساند! اصلا چه معنی دارد همگان از برگزاری چنین کلاسهایی باخبر شوند؟

سه عکس از عیسی میر شکاری

سه عکس از عیسی که اکنون در بلندی ها آرام گرفته است:



عکس ها از معبود


عیسی میر شکاری: ما که رسوای جهانیم غم عالم ...پشم

عیسی میر شکاری در اوج آرام گرفت...

دلم گرفته عیسی...

برای معصومیتت و برای همان غربتی که در همان چند دقیقه ی کوتاه در فرودگاه در چشمانت دیدم...

برای بزرگی ات وقتی با هر زنگم قهقهه سر می دادی که مزاحمت چی؟

برای این جمله ات که معبود می گفت ورد زبانت بوده:

ما که رسوای جهانیم غم عالم... پشم

 

چقدر باور اینکه دیگر نیستی تا در جوپار میزبانمان باشی سخت است

قسمتی از یک چرخنامه زیبا

"غروب است. سوار دوچرخه می شوم. خریدهای خود را در شهر انجام می دهم و از آنجاخارج می شوم به سمت شمال بندرعباس! خورشید به آرامی خود را پشت کوه ها پنهان می کند. شب، چادر سیاه اش را پهن می کند. رکاب زدن در تاریکی را دوست دارم، همانند راه رفتن زیر باران. 

بیست و پنج کیلومتری از جاده خارج شده ام که روستای «گنو» را در مسیر می بینم. آبگرمش معروف است. مسافران زیادی هم به این سمت می روند. علاقه ای به آبگرم ندارم. مردم به این مکان ها می روند که همه گونه امراض از جمله آرتروز، سرطان و ... را درمان کنند. نه ورزش دارند و نه تغذیه ی مناسب، افکار بیهوده هم فراوان، بعد هم به درد مبتلا می شوند و با یک آبگرم می خواهند همه را درست کنند! به فرض که آبگرم  مفید باشد، همیشه که در دسترس نیست."


دوست عزیزم "عابدینی" در قسمت چهارم چرخنامه امسالش این سطور زیبا را نوشته است. به دل من نشست شما هم شریک شوید.

متن کامل چرخنامه های مذکور را در وبلاگ پیام نما ببینید:

http://peyamnama.blogfa.com/


من؟ ملا نصرالدین؟

ملا نصرالدين هميشه اشتباه مي‌كرد

ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست مي‌انداختند. دو سكه به او نشان مي‌دادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهي زن و مرد مي‌آمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. تا اينكه مرد مهرباني از راه رسيد و از اينكه ملا نصرالدين را آنطور دست مي‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه طلا را بردار. اينطوري هم پول بيشتري گيرت مي‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند. ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمي‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آن‌هايم. شما نمي‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام.

شرح حكايت 1 (ديدگاه بازاريابي استراتژيك)
ملا نصرالدين با بهره‌گيري از استراتژي تركيبي بازاريابي، قيمت كم‌تر و ترويج، كسب و كار «گدايي» خود را رونق مي‌بخشد. او از يك طرف هزينه كمتري به مردم تحميل مي‌كند و از طرف ديگر مردم را تشويق مي‌كند كه به او پول بدهند .

«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند.»

شرح حكايت 2 (ديدگاه سيستمي اجتماعي)
ملا نصرالدين درك درستي از باورهاي اجتماعي مردم داشته است. او به خوبي مي دانسته كه گداها از نظر مردم آدم هاي احمقي هستند. او مي دانسته كه مردم، گدايي – يعني از دست رنج ديگران نان خوردن را دوست ندارند و تحقير مي كنند. در واقع ملانصرالدين با تاييد باور مردم به شيوه خود، فرصت دريافت پولي را بدست مي آورده است.

«اگر بتواني باورهاي مردم را تاييد كني آنها احتمالا به تو كمك خواهند كرد. »

شرح حكايت 3 (ديدگاه حكومت ماكياولي)

ملا نصرالدين درك درستي از ناداني هاي مردم داشته است. او به خوبي مي دانسته هنگامي كه از دو سكه طلا و نقره مردم ، شما نقره را بر مي داريد آنها احساس ميكنند كه طلا را به آنها بخشيده ايد! و مدتي طول خواهد كشيد تا بفهمند كه سكه طلا هم از اول مال خودشان بوده است .و اين زمان به اندازه آگاهي و درك مردم ميتواند كوتاه شود. هرچه مردم نا آگاهتر بمانند زمان درك اين نكته كه ثروت خودشان به خودشان هديه شده طولانيتر خواهد بود. در واقع ملانصرالدين با درك ميزان جهل مردم به شيوه خود، فرصت دريافت پولي را بدست مي آورده است.

«اگر بتواني ضعفهاي مردم را بفهمي ميتواني سر آنها كلاه بگذاري ! و آنها هم مدتي لذت خواهند برد!. »

مثال : شما به تعدادي از مردم 100هزار تومان (100 دلار )بابت سهام عدالت! يا هر چيز ديگر بده(حداكثر معادل4ميليارد دلار) ،آنوقت ميتواني براي مدتي 400 ميليارد دلار درامد نفت را هر جور خواستي خرج كني!! البته مدت آن به ميزان ناآگاهي مردم بستگي دارد!!!!!

البته این مطلب صرفا برای این مثال نبود سر بچرخانید در اطرافمان از این اتفاقات زیاد می افتد

گوزل بایرام سیزه موبارک

سن سیز اوتن گونلری چیخدیم هئچه

                                      آیریلیغین هر گئجه سی مین گئجه


بو گوزل بایرام سبزه موبارک و قوتلو

سوگنامه ای برای کوهنوردان شهرم

ایمیلی با عنوان "سوگنامه ای برای کوهنوردان شهرم"  برایم ارسال و نگارنده آن خواستار انتشار آن از طریق این وبلاگ شده است. مطلب مذکور در ادامه از نظرتان خواهد گذشت

ضمنا هویت نگارنده مطلب نزد بنده محفوظ است.

ادامه نوشته

روستای تاریخی و زیبای چیلاندار

تصاویری ببینید از روستای تاریخی ، زیبا و در دست تخریب چیلاندار

در مورد این روستا و اهمیت تاریخی اش خواهم نوشت. از اینکه چه کسانی و چرا کمر به تخریبش بسته اند . بیشتر از سکوتی که نباید بکنیم خواهم گفت.

عکس ها از خانه آفتاب

برادر گرگ

از سادگیست گر به کسی تکیه کرده ایم              اینجا که گرگ با سگ گله برادر است

اردونشینان زنجانی در انتظار پاسخ فدراسیون

همانگونه که مستحضرید هیات کوهنوردی زنجان در راستای هدف خود برای صعود یک قله 8000 متری در سال 90 از آبان سال 88  رسما فراخوان عمومی داد شروع به برگزاری اردوهای انتخابی هیمالیانوردی استان زنجان نمود تا طی آن نفراتی را جهت اعزام انتخاب کند .

طی این پروسه طولانی  10 اردو در نقاط مختلف کشور برگزار شد. که اولین آن هفتم آبان سال گذشته در کوههای شمالی زنجان (در منطقه تهم و دوشاخ) و آخرین آن در دهم دی ماه سال جاری در هرم و کسری سبلان برگزار شد.

اردوی آخر با حضور مربیان و ناظران فدراسیون (آقایان چشمه قصابانی و قیچی ساز) جهت ارزیابی پتانسل تیم زنجان اجرا شد. تا مربیان مذکور ضمن ارزیابی نفرات تا کنون انتخاب شده با ارائه گزارش تحلیلی نفرات زنجان  زمینه ساز رای آن فدراسیون مبنی بر ارائه مجوز یا عدم آن به هیات زنجان جهت اجرای این صعود شوند.

اردوی دهم زنجان با حضور آقایان مجتبي مقدادي، سعيد كريمي، كريم بيگدلي، حسين مقدم رضا جعفري که 5 نفر باقیمانده از سی و دو نفر شرکت کننده اولیه بودند برگزار شد. تا رای مربیان فدراسیون صحه ای باشد بر انتخاب یا عدم انتخاب آنان.

تا به امروز 13 روز از اجرای اردوی مذکور گذشته است و فدراسیون کوهنوردی کشور تاکنون مطلبی را در مورد این موضوع منتشر نکرده است و تیم زنجان منتظر آن است تا ببیند که فدراسیون کدام یک از نفرات را برای صعود 8000 متری در دست اجرای زنجان تایید کرده است.

امیدوارم فدراسیون کوهنوردی با اعطای مجوز صعود به این تیم که این نوشته تنها گوشه ای از زحمات و تلاش های شرکت کنندگان و برگزار کنندگان اردوهایش را به تصویر کشیده است  انگیزه را برای تلاش های بعدی بیشتر تر کند.

امیدوارم بین 5 نفر باقیمانده نفرات شایسته تر در تیم باقی بمانند و تیم نهایی به نمایندگی از همه تلاش گران این اردوها بتواند قله هدف را صعود کند و افتخاری دیگر برای شهر و کشورمان به ارمغان بیاورد. به امید آن روز.


در ادامه مطلب می توانید تحلیلی بر 10 اردوی اجرا شده زنجان را بخوانید.
ادامه نوشته

تقدیم به شما

کار زیبای شادی راستکار که تقدیم کرده به من

من هم تقدیم می کنم به مخاطبان خوب وبلاگم

هيات كوهنوردي زنجان در مقابل دوربين شبكه اشراق

     

صبح امروز كامبيز بلوري دبير و فريبا سرور نايب رييس هيات كوهنوردي زنجان مقابل دوربين برنامه سيماي صبحگاهي شبكه اشراق رفتند و در مورد چند و چون فعاليت هاي كوهنوردي در زنجان صحبت كردند.

اين برنامه كه با هدف آشنايي با چگونگي كوهنوردي شهر زنجان و عمده فعاليت هاي هيات كوهنوردي زنجان به صورت زنده پخش مي شد بلوري  مهمترين برنامه هاي اجرا شده اين هيات در سالهاي گذشته را شرح داد. وي به صعود دماوند و پاكسازي 8 جبهه اين كوه در مردادماه امسال اشاره و نيز به صعود موفقيت آميز تيم هيات زنجان به موستاق آتا در تابستان سال گذشته پرداخت. تصاويري از اين صعود نيز پخش شد. همچنين وي برگزاري اردوهاي انتخابي 8000 متري زنجان و صعود اين تيم در سال آينده را موضوع صحبت قرار داد و قله هدف اين برنامه را ماناسلو اعلام كرد.

از نكات جالب توجه اين برنامه:

*اشاره به صعود تيم هيماليانوردي بانوان زنجان در سال 90 به يك قله در هيماليا

*مجري برنامه در مورد خانم مقدم نايب رييس پيشين و شناخته شده هيات كوهنوردي زنجان و علت عدم حضور وي جويا شد.

*ميهمانان برنامه در مقابل سوال مجري مبني بر اينكه يك فرد مبتندي چگونه مي تواند با ورود به هيات كوهنوردي تبديل به يك هيماليانورد شود پاسخي ندادند و به ارائه آمارها بسنده كردند.

*رييس كميته بانوان از مشكلاتي كه در اين رشته به جهت محدوديت هاي اجتماعي كه در خانواده ها براي بانوان بوجود مي آيد نيز سخن گفت.

فكري براي پشت در مانده ها كنيم

نقدي بر هيات كوهنوردي زنجان و لزوم توجه برامر آموزش

از مقابل دبيرستانها يا دانشگاه ها كه بگذريد خيل دانش آموزان يا دانشجوياني را مي بينيد كه دور معلم يا استادي جمع شده اند تا برگي از دفتر آموزش وي نصيبشان شوند.

سيستم يادگيري و ياد دادن سيستمي منحصر بفرديست كه قابل مقايسه با بسياري از سيستم هاي ديگر نيست براي مثال در يك كارخانه هرسال عده اي بازنشست مي شوند و اگر كارخانه تعديل يا جذب بيشتر نيرو را در برنامه نداشته باشد به همان تعداد كارگر بازنشسته شده كارگر جديد استخدام مي كند. تا توازن اش حفظ شود. يا هر سيستم ديگري شبيه به آن. ولي در همان دانشگاه يا دبيرستاني مورد نظر اينطور نيست هر استادي در يك كلاس بيش از 20 نفر را آموزش مي دهد چون مي داند از اين 20 نفر به ندرت هستند آنهايي كه بتوانند يا بخواهند به جايگاه امروز او برسند و آنها هم شاگرداني پرورش دهند.

با مقايسه اين موضوع و سيستم كوهنوردي شهرمان به نتايج جالب توجه و بيشتر تامل برانگيزي مي رسيم و آن اينكه در شهري كه هيچ برنامه اي براي جذب آموزش و هدف سازي براي كوهنوردانش ندارد فردا چگونه ترسيم مي شود؟

امروز كوهنوردي زنجان و ركود و بي برنامگي اش از حد گذشته حال شما تصور كنيد چه چيزي در آينده شهر به انتظار نشسته است؟ وقتي همه فعاليت هيات كوهنوردي در امر آموزش محدود مي شود به جمع كردن 10 نفر از ادارات و تشكل هاي مختلف دور هم و گفتن موارد كليشه اي و اعطاي گواهينامه كارآموزي كوهپيمايي به آنها و از آن مهم تر دادن آمارهاي دهان پر كن به رده هاي بالاتر وضع بهتر از اين نخواهد بود.

بنده به عينه بارها ديده ام فرد مشتاق و علاقمندي وارد دفتر هيات شده و عنوان كرده است كه مي خواهد كوهنوردي كند كجا بايد ثبت نام كند و كلاس ها كي شروع مي شود؟؟؟!!!! بنده خدا نمي داند كه كلاس و آموزش و برنامه در اينجا موضوعات بيگانه اي هستند. شماره تلفني از يك دوست!!! به وي داده مي شود كه به او زنگ بزن بگو موقع كوه رفتن تو را هم ببرد. اين مي شود روشي كه سالهاست براي جذب كوهنورد در سيستم هيات كوهنوردي زنجان از آن استفاده مي شود.

در سال 1384 به همت دلسوزان اين ورزش طرحي به نام "مدرسه كوهنوردي" به صورت نصف و نيمه انجام شد كه علي رغم داشتن مشكلاتي در اجرايش نتايج بسيار مفيدي داشت كه باعث ورود عده اي از جمله من به كوهنوردي شد. وقتي مي گويم مفيد منظور دارم. درصد قابل توجهي از دوستاني كه امروزه فعال ترين كوهنوردان شهر هستند و بدنه اردوها را تشكيل مي دهند بعد ها از طريق من وارد كوهنوردي شهر شدند. جايزه اين كار به من نمي رسد بلكه  همان طرح موفق "مدرسه كوهنوردي" و بانيانش مستحق آن هستند.

به قول دوستي كه مي گفت "باز جاي شكرش باقيست كه دوستان ديگري هستند كه در گروهي هرچند اندك و بسته ولي خون تازه اي به پيكر نيمه جان كوهنوردي شهر تزريق مي كنند يا دوستاني كه بصورت غير رسمي به فكر علاقمندان پشت در مانده كوهنوردي اين شهر هستند و به وسع خود كاري انجام مي دهند."

حتي مي توانيم سيستم خودمان را با سيستم اداره كوهنوردي در برخي شهرهاي موفق مقايسه كنيم. مثلا شما هر روزي از هفته كه به دفتر هيات كوهنوردي همدان يا پناهگاه ميشان يا كيوسك اطلاع رساني هيات كوهنوردي در گنجنامه مراجعه كنيد از شما خواسته مي شود تا روزهاي يكشنبه جهت ثبت نام و شركت در برنامه هاي يكروزه آموزشي كه هر هفته اجرا مي شود شركت كنيد. در مشهد علاوه بر اين امر حتي اگر مبتدي نباشيد و نياز به آموزش هاي حرفه اي داشته باشيد مي توانيد هر ماه در برنامه هاي آموزشي سنگنوردي  و يا يخنوردي با محوريت آموزش شركت كنيد. يا در تبريز كه با اطلاع رساني گسترده (توجه داشته باشيد اطلاع رساني با تبليغات تفاوت دارد) مردم عادي به سمت كوهنوردي جذب مي شوند و با ساماندهي و آموزش از ميان آنان كوهنوردان بزرگي در آينده تحويل شهرشان مي دهند.

همه اينها مبين  ضرورت توجه بر آموزش واقعي و عقب بودن ما از قافله است. راستي اين خيل پشت در مانده كوهنوردي تا به كي بايد پشت در بماند كي مي شود پتانسيل بزرگ شهر ما به كار گرفته شود تا قابليتهاي واقعي زنجان در عرصه كوهنوردي رخ بنمايد؟؟

درسي براي معبود

اديسون در سنین پيري پس از كشف لامپ، يكي از ثروتمندان آمريكا به شمار ميرفت و درآمد سرشارش را تمام وکمال درآزمایشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگي بود هزينه مي كرد.

اديسون در سنین پيري پس از كشف لامپ، يكي از ثروتمندان آمريكا به شمار ميرفت و درآمد سرشارش را تمام و كمال در آزمايشگاه مجهزش كه ساختمان بزرگي بود هزينه مي كرد.


اين آزمايشگاه، بزرگترين عشق پيرمرد بود. هر روز اختراعي جديد در آن شكل مي گرفت تا آماده بهينه سازي و ورود به بازار شود.


در همين روزها بود كه نيمه هاي شب از اداره آتش نشاني به پسر اديسون اطلاع دادند، آزمايشگاه پدرش در آتش مي سوزد و حقيقتا كاري از دست كسي بر نمي آيد و تمام تلاش ماموان فقط برای جلوگيري از گسترش آتش به ساير ساختمانها است. آنها تقاضا داشتند كه موضوع به نحو قابل قبولي به اطلاع پيرمرد رسانده شود.


پسر با خود انديشيد كه احتمالا پيرمرد با شنيدن اين خبر سكته مي كند و لذا از بيدار كردن او منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با کمال تعجب ديد كه پيرمرد در مقابل ساختمان آزمايشگاه روي يك صندلي نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره مي كند.


 

پسر تصميم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او مي انديشيد كه پدر در بدترين شرايط عمرش بسر مي برد.


ناگهان پدر سرش را برگرداند و پسر را ديد و با صداي بلند و سر شار از شادي گفت: پسر تو اينجايي؟ مي بيني چقدر زيباست! رنگ آميزي شعله ها را مي بيني؟ حيرت آور است!

 من فكر مي كنم كه آن شعله هاي بنفش به علت سوختن گوگرد در كنار فسفر به وجود آمده است! واي! خداي من، خيلي زيباست! كاش مادرت هم اينجا بود و اين منظره زيبا را مي ديد. كمتر كسي در طول عمرش امكان ديدن چنين منظره زيبايي را خواهد داشت!

 نظر تو چیست پسرم؟


پسر حيران و گيج جواب داد: پدر تمام زندگيت در آتش مي سوزد و تو از زيبايي رنگ شعله ها صحبت مي كني؟


چطور ميتواني؟

 من تمام بدنم مي لرزد و تو خونسرد نشسته اي؟


پدر گفت: پسرم از دست من و تو كه كاري بر نمي آيد. مامورين هم كه تمام تلاششان را مي كنند. در اين لحظه بهترين كار لذت بردن از منظره ايست كه ديگر تكرار نخواهد شد!


در مورد آزمايشگاه و باز سازي يا نو سازي آن فردا فكر مي كنيم!

 الآن موقع اين كار نيست!


به شعله هاي زيبا نگاه كن كه ديگر چنين امكاني را نخواهي داشت!


فردا صبح ادیسون به خرابه ها نگاه کرد و گفت: " ارزش زیادی در بلا ها وجود دارد. تمام اشتباهات ما در این آتش سوخت. خدا را شکر که می توانیم از اول شروع کنیم."


توماس آلوا اديسون سال بعد مجددا در آزمايشگاه جديدش مشغول كار بود و همان سال يكي از بزرگترين اختراع بشريت يعني ضبط صدا را تقديم جهانيان نمود. آري او گرامافون را درست يك سال پس از آن واقعه اختراع کرد


پي نوشت آياز:

عزيزي مي گفت عقلانيت و سازش در يك مسيرند!

وامصیبتا!!

عكس يادگاري با پرچم كاتالونيا

جام جهانی تمام شد!

اتفاقی که نه صرفا مسابقات فوتبال که یک فستیوال جهانی بود و پر از نکته ها و مواردی که باید می دیدیم و با مشاهده فاصله هایش با خودمان و درک این تفاوت ها شاید چیزی یاد میگرفتیم...شاید!

از برخورد مربیان و بازیکنان پس از اینکه یک اشتباه داوری همه زحمات چندساله شان را بر باد داده بود و بردباریشان

 از رییس فیفا که رسما عذرخواهی می کند از اشتباهات داوری

و تفاوت این رفتارها با خودمان.

از اینکه سرود ملی اسپانیا به خاطر وجود زبان ها و اقوام مختلف در آن کشور و احترام به آن ها بیکلام است!!!!!

و از اینکه بازیکنی از یکی از اقوام پس از قهرمانی تیمش پرچم ادعایی خود را بالا می برد و در جلو چشم مقامات بلندپایه کشور با پرچم خود عکس یادگاری می گیرد.

تفاوت ها چقدر است؟؟ این اواخر اتفاقی تقریبا مشابه و عظیم!! برای ما هم رخ داد و یک کلمه یاشاسین را هم نتوانستیم بربتابیم و قبلش زنده باد ها را بلند گفتيم تا مبادا کسی فکر کند بویی از آزادی بیان و احترام به دیگران اینجا پیچیده است.

و فقط تصور كنيد كه كاري شبيه به اين در كشور ما رخ مي داد وامصيبتاي بزرگ ابتدا از همين اطراف بلند مي شد قبل از آنكه شخص مورد نظر به كلي از صفحه روزگار محو شود

یاشاسین عظیم

صعود پرافتخار و غرورآفرین عظیم قیچی ساز بر بلندای نانگاپاربات بر همه دوستدارانش مبارک


عکس از: کلاغها

یک عوام فریبی ناشیانه

گاه دیده می شود بین مردم جامعه و کسانی که در اطرافمان می بینیم باور هایی وجود دارد که بیشتر خرافه هستند ولی همیشه مورد تردید. یکی از این موارد که بی شک همه شنیده اید این است که گفته می شود " سر بیگناه تا پای دار هم برود بالای دار نمی رود" یا اینکه اگر چیزی را به کسی که لایقش نیست بدهند خیرش را نمی بیند و از این دست صحبت ها. با اینکه قبول صحت این مفاهیم برایم ناممکن بوده ولی گاه دیده شده که اتفاقاتی در تایید این گفته ها رخ می دهد که شک برانگیز است.

چندی پیش مطلبی در این وبلاگ درج شد با عنوان "رويه غير منطقي فدراسيون كوهنوردي"  که در آن رویه معمول فدراسیون برای انتخاب اعضای تیم ملی در اردوها به نقد کشیده شد. در آن مطلب  انتخاب های تیم اعزامی به تیلیچوپیک در سال ۸۷ را یادآور شدم که منطق فدراسیون در خط زدن من و سه نفردیگر از منتخبان اردوها این بود که از هر استان یک نفر باید اعزام شود تا به همه استانها سهمیه برسد و استان های بیشتری  در این صعود ملی سهیم شوند. ولی در مورد انتخاب هایی که برای صعود امسال دائولاگیری صورت گرفت دیدیم برحسب مقتضیات زمان!! منطق عنوان شده قبلی به فراموشی سپرده شد و ۵ نفر از ۸ نفر انتخابی از استان تهران بودند و سه نفر باقی از بقیه کل ایران!!! نکته جالب در مورد این انتخاب نوع اعلام اسامی از طرف فدراسیون بود که همه نفرات را با اسم استان ولی ۲ نفر را با نام شهرشان (کرج) درج کرده بود تا این تعدد و تکثر نام تهران به اصطلاح زیادی تو چشم نباشد و در واقع با یک عوام فریبی ناشیانه و بیشتر بچه گانه سعی در پنهان کردن این واقعیت تلخ داشت. از اینها که بگذریم و اگر بخواهیم در مورد همان باورهای خرافه ای بیشتر فکر کنیم می بینیم که ۵ نفر انتخابی (یا شاید انتصابی) از تهران هیچکدام قله را صعود نکردند. و نمی دانم دلیل این امر را در کجا بایستی جستجو کرد. شما هم دچار تردید شدید؟؟؟

 

وبلاگ بانوان کوهنورد زنجان

به تازگی وبلاگی با این نام به همت خانم حبیبه علوی برای انعکاس فعالیت های بانوان کوهنورد زنجانی تاسیس شده. محیط زیبا همراه با راحتی کار و سادگی ادبیاتش از خصوصیات و محاسن آن است. گزارش مختصر ولی زیبای زیر برگرفته از این وبلاگ است آدرس وبلاگ: http://nanga.blogfa.com/


هو المبین

همه جا آنقدر سرسبز است که چشمهایم دارند دودو می زنند.چپ ... راست ... چند تا پیچ دیگر ... بالاخره میرسیم. با آقایان : حسین مقدم (سرپرست)، سعید کریمی ، حسین مهدوی ، مهدی رستمی و خانم ها : مینا بهرامی ، سمیه یکتا ، بتول قاسمی و خودم از روستای حاجی کندی راهمان را به سمت تکه قیه سی پی می گیریم. از کمرکش تپه ها که عبور می کنیم تکه و گلجیک از دور خود را می نمایانند. مکان دقیق مسیر یاد ، جانپناه و غاری که از دور دیده می شود بچه ها را به چالش می کشد . پس از افاضه نظرات و فرمایشات ضد و نقیض ادامه می دهیم و خودمان را به پای گرده تکه می رسانیم که کمی بالاتر از دره مابین تکه و گلجیک است. کنار چشمه ای گوارا که بعدها با به یاد آوردن آب زلالش حسرت جرعه ای از آن به دلمان ماند ، صبحانه ای می خوریم و کارمان را آغاز می کنیم.

ادامه نوشته

سالروز اولین اورست

۳۱ اردیبهشت همواره یادآور تلاش خستگی ناپذیر اولین مردانیست که مردانه در برابر  غول بزرگ دنیا ایستادند و برای اولین بار به نمایندگی ازهمه عاشقان ایرانی پا بر بام دنیا گذاشتند. چه مهجور و غریب مانده اند در این عصر ارتباطات و دورانی که هر کوچکترینی یادآوری می شود و بزرگی این بزرگان را هیچ نمی گوییم.  قدرت و تلاششان را ارج می نهم و نامشان را به بزرگی یاد می کنم.

صادق آقا جانی - اقبال افلاکی - فریدون بیاتانی - ابوالفضل سقایی - همایون بختیاری - محمود مقدم

احمد قانعی- رسول نقوی - زنده یاد داود خادم - زنده یاد محمد اوراز - حمید اولنج - جلال چشمه قصابانی

رضا زارع -عباس علی نژاد- بهمن رستمی- محمد جدائیان - و استاد برگوار محمد حسن نجاریان 

 

عکس و اطلاعات: وبلاگ شخصی اولین فاتح ایرانی اور ست محمد حسن نجاریان

Ardeshow.blogfa.com

دوستی ها

این دو عکس را ببینیم و شاید قدر دوستی هایی که داریم را بیشتر بدانیم.

 


(این رو برای اونهایی میگم که بعدا خواهند گفت اونجا رو اصلا ندیدم!!! لطفا قاب عکس های روی دیوار پشت سر رو هم ببینید -در هر دو عکس)

فداکاری تکان دهنده!!

این خبر فارس نیوز را بخوانیم و همگی در فکر فرو برویم و اگر حتی تصمیمی هم نگرفتیم تاثیر آن را پذیرا باشیم:

 

خبرگزاري فارس: بازگشت دو شرپا از كمپ 6 باعث شد رقيب كره‌اي به احترام نماينده اسپانيا صبر كند.

به گزارش خبرگزاري فارس و به نقل از ماركاي اسپانيا، او اون سونگ كوهنورد زن كره جنوبي در دوئل خود برابر حريف اسپانيايي فداكاري كرد و تصميم گرفت تا زمان بازسازي تجهيزات رقيب خود صبر كند.
اين كوهنورد كره‌اي پس از آنكه مطلع شد دو شرپای حريف اسپانيايي وي را به دليل بدي آب و هوا ترك كردند با بيسيم به كمپ 4 گفت: "اگر مطمئن شوم فاكتوري غير از توانايي‌هاي حريفم باعث شده تا او نتواند با من رقابت كند به احترام او صبر مي‌كنم تا او نيز به شرايط ايده‌آل خود بازگردد. ".

بارها در اطرافمان و یا در خودمان دیده ایم که نخواسته ایم کوچکترین فداکاری ای حتی در گذشتن از چیزهای کوچک بکنیم.

چه باید گفت در توصیف بزرگی و بزرگ منشی این کوهنورد بزرگ که قله آناپورنا را فتح کرد و اولین بانوی چهارده تایی جهان شد  و مهم تر از آن قله انسانیت و بزرگی را.

خبری از آناپورنا نیست!!

مطلبی در وبلاگ شیپورچی درج شده با عنوان "احسان و آناپورنا و عدم پوشش خبری کوهنویسها...!!" و در آن از عدم پوشش خبری برنامه تلاش برای اولین صعود آناپورنا توسط کوهنوردی از کشورمان انتقاد شده اول از همه به سراغ خودم رفتم که چرا خودم خبری یا مطلبی ننوشته ام قصد توجیه ندارم ولی وقتی کسی مثل من که ارتباط مستقیم با آقای پرتوی نیا ندارد و منبع خبری مستقیمی نیز ندارد تنها کارش می شود این که از سایت رسمی فدراسیون یا از دوستان وی خبری بگیرد. که گویا به دو دلیل صعود وی محکوم است و حرف زدن از آن کفر. اولی اینکه وی در صعود نانگاپاربات حضور داشته و در حزب "نابود باید گردد" فعالیت داشته و دومی اینکه اصلا چه معنی دارد کسی روی دست فدراسیون بلند شود و بخواهد قبل از فدراسیون اولین صعود یک قله را به نام خود بزند ؟

البته در این میان چند روزیست خبری از فعالیت تیم ملی در دائولاگیری هم نیست و آخرین خبری که گرفتیم لمس ارتفاع ۷۲۵۰ متری بود و تو خود می دانی که این عدم پوشش برای چیست و آن یکی برای چه؟؟

طلوع -گون دوغدو

تا حالا چند بار اتفاق افتاده كه طلوع خورشيد رو با دقت نگاه كرده باشيد؟

gün doğdu

يا از ديدنش پر از شعف بشيد؟

هر روز ساعت ۷ صبح از خونه مي زنم بيرون تا ۷:۳۰ اداره باشم. در بعضي از روزهاي سال مي تونم در اين ساعت طلوع رو ببينم و هنوز طي اين چند سال كه به طلوع خيره ميشم و شور و شعف طوري وجودم رو فرا ميگيره كه انگار يك خبر خيلي خوشحال كننده شنيده باشم به مردم اطرافم هم دقت كردم.

مردمي كه هيچگاه حتي سرشون رو بر نمي گردونن تا طلوع اين اتفاق بزرگ و زيبا رو ببينن

آدمهايي كه حتي از اينكه من سرم رو ۱۸۰ درجه چرخوندم تا روي دوچرخه بيشترين نگاه ها رو بهش كرده باشم متعجب مي شن و با كمال تعجب وقتي تو افق ديد من نگاه مي كنن تا ببينن اين چيه كه من رو اينقدر به خودش جلب كرده همه چيز مي بينند الا خود اون حادثه مهم رو. همه چيز نظرشون رو جلب مي كنه ساختمان ماشين يه آدم ولي تنها چيزي كه در بك گراند نگاهشون كمرنگ مي مونه نقش پررنگ خود طلوعه!!