بدون خطرکردن پیشرفتی در کار نیست

کاوش‎های بزرگ تاریخ همواره با خطرکردن همراه بوده‎است، بدون خطرکردن پیشرفتی در کار نیست. "یوری گاگارین، اولین انسانی که وارد فضا شد"

طبیعی‎ست که انسان ذاتا از خطرکردن بترسد و بجای رفتن به مناطق ناشناخته و کاوش‎های مخاطره‎آمیز ترجیح دهد در دشت‎های آرام بیتوته کند، اما اگر انسان خطر نمی‌کرد تاکنون جهان را آنقدر که تا به امروز توانسته،  نشناخته  و روح سرکش و کنجکاو خود را التیام نبخشیده بود.

برای انجام کارهای بزرگ دوری‎کردن کامل از خطر غیرممکن است. هرچند نباید فراموش کرد که موفقیت وقتی معنی می‎دهد که زنده برگردید.

عوامل بروز یک حادثه دو بخش دارد: بخشی به فعل ما مربوط است و بخش دیگر متاثر از عوامل خارجی‎ست و از کنترل ما خارج. برای دستیابی به موفقیت و خطرکردنِ منطقی، بایستی توانایی جسمی و روحی خود را به بالاترین سطحی که ممکن است رساند، آموزش‎های لازم را از سر گذراند و تمام بخشی که مربوط به ما می‎شود را به شکل مطلوب و بدون کاستی انجام داد. در چنین شرایطی جسارت خطر کردن منطقی می نماید و می‎توان گام در مسیرهای نو نهاد و با خطرهای از پیش تعیین‎نشده روبرو شد.

در کنار تمام موارد بالا آیتم شناخت و تجربه برای تحلیل پایانی موقعیت نیز ضروری‎ست. لازم است فردی دارای تجربه و شناخت کافی شرایط را بسنجد و با مقایسه میزان بزرگی خطر در یک‎سو و  توانایی ها و ابزارهای موجود از سویی دیگر تصمیم بگیرد که خطر کردن در شرایط حاضر منطقی ست یا خیر.


مطلبی در سایت کوهنامه در خصوص حوادث اخیر کوهنوردی کشورمان منتشر شده که خواندن آن برای هرکدام از ما می‎تواند عبرت برانگیز باشد. یادآوری‎های خوبی از حوادث تلخ سال‎های اخیر شده و نقش اشخاص و ارگان‎های مرتبط در قبال بهمن مورد توجه قرار گرفته است.

نکات پایانی اما از نظر من اشکالاتی دارد:
تعطیل کردن فعالیت به دلیل آنچه "شرایط بد جوی" خوانده می شود با توجه به نسبی بودن بدی این شرایط و نیز تعیین کردن زمان چندساعته مساوی برای شرایط و تیم‎ها با شرایط نامساوی در تمام مناطق، حکم جامعی به‎نظر نمی آید.

هنر یک کوهنورد این است که بتواند در شرایط خطرناک با استفاده از آموزش‎ها و ابزارهای خویش خطر را به حداقل و فعالیت خویش را در صورت منطقی بودن شرایط ادامه دهد،  توقف کوهنوردی به دلیل احساس خطر با نفس ماجراجویی کوهنوردی همخوانی ندارد.

گمان می کنم بهتر باشد سایت پر بیننده کوهنامه که مطالب آن بعضا مورد استناد و استفاده عملی کوهنوردان نیز قرار می‎گیرد، در نوشتن نکات قطعی و دقیق فنی وسواس بیشتری به خرج دهد. بدیهی‎ست که هر کارشناسی ممکن است نظر خاص خود را داشته باشد اما در یک مطلب تحلیلی شاید بهتر باشد به تحلیل عوامل موثر در حوادث مختلف پرداخته و از صدور فرمان کلی برای حوادثی با علل متفاوت پرهیز شود.

گزارش پیمایش در لاپلند- قطب شمال

«مینا قربانی» کوه‎نورد عضو تیم ملی امید و کسی که سابقه‌ی صعود به قله‎های «کازبک» و «آرارات» را در کارنامه خود دارد؛ این بار در برنامه‌ای شخصی اقدام به پیمایش مدار قطبی شمال در کشور فنلاند کرده است. پیمایشی در سرمای استخوان‎سوز شمال فنلاند اما دیدنی و جذاب.

در این پیمایش «مینا قربانی» و همنورد فنلاندی‌اش «یانه لپا‌آ‌کوسکی» مجموعا حدود بیست و هشت کیلومتر را در سه روز و دو شب در مدار قطبی شمال واقع در شمال کشور فنلاند (لاپلند) طی کرده، وارد یک پارک ملی شده، در دو جانپناه با نام‌های Molosleho در شب اول و Pyhäjärviدر شب دوم اقامت کردند. در این مسیر قله‌ی Pallilaki به ارتفاع 565 متری نیز توسط این دو صعود شد.

گزارش جذاب این پیمایش را به قلم «مینا قربانی» همراه با تصاویرِ زیبا و شرحی از آنچه که بر ایشان در سرمای کشنده، طبیعت بکر و زیبای زمستانِ لاپلند گذشته است را از لینک زیر دانلود کرده و بخوانید.

 گزارش پیمایش در لاپند ، قطب شمال

 

-برداشت از کوهنامه

نشانی از قدیمی ترین مسیر دیواره آزادکوه

 در بالای دهلیزِ ابتدایِ دیواره‎ی آزادکوه، میخی با طنابچه‎ای آویزان درون شکاف نظرم را به خود جلب کرد.
پای شکاف که رفتم نوشته‎ای را دیدم که ظاهرا از قدیمی‎ترین گشایش مسیری روی این دیواره باقیمانده بود.

تاریخ صعود 13 مرداد 1352 و نامهایی از صعود کنندگان این مسیر نوشته شده بود. ناصر گارسچی و دکتر سلطانی تنها نامهایی بودند که از بین 6 اسم نوشته شده توانستم بخوانم (البته با همفکری عامر ازوجی).

شکاف پر از میخ و گوه چوبی به موازات مسیری که ما صعود می کردیم تا 5 طول (حدود 200 متر)  بالا می آمد و سپس از درون دهلیزی به قله منتهی می شد.
از پیشکسوتان و عزیزانی که اطلاعاتی درباره این مسیر و گشایندگان آن دارند خواهشمندم با در اختیار گذاشتن آن به بنده در ارائه گزارش صعود کمک نمایند.


سنگ نوشته بالای دهلیز

 

آبی: مسیر قدیمی، قرمز : مسیر صعود شده زمستان 95

 

 

عکس بدون خط برای تشخیص جانمایی

 

 

میخ Cassin  چهل ساله، که به عنوان اولین میانی استفاده شده بود

 


---------------------------
همچنین خبری شنیدم در مورد اشاره به "اولین صعود زمستانه دیواره آزادکوه" توسط مرحوم فرشاد خلیلی در رزومه‎ای که از ایشان در یکی از گروه‎های کوهنوردی خوانده شده. اگر در مورد این صعود احتمالی نیز اطلاعاتی در دست باشد به دقت عمل در ارائه آمار واقعی صعودهای آزادکوه کمک شایانی خواهد کرد.

صد سال بعد جهان جای بهتری برای زندگیست یا بدتر؟

صد سال بعد جهان جای بهتری برای زندگیست یا بدتر؟

سوالی که مدت‎ها به آن فکر کردم.

بالاخره تصمیم گرفتم این سوال را از اطرافیانم بپرسم. بنابراین تحقیقی شخصی ترتیب دادم.

درصدد بودم از میان نظرات کسانی که در این فکر جمعی شرکت کردند نتیجه یا ره‎آوردی به زعم خویش بنویسم، اما در پایان بهتر دیدم برداشت و شناخت را به مخاطب بسپارم، همو که خود نظری برآمده از جهان خویش دارد.
به نظر لازم به یادآوری نیست که عقل جمعی و جمع آوری نظرات و دیدگاه های متنوع (و گاه کیلومتر ها دورتر از آنچه ما فکر می کنیم) چقدر به شناخت صحیح تر و واقعی تر ما از موضوع کمک می کند.
 پارچ آبی را روی یک میز تصور کنید. و عده ای که دور میز نشسته و به آن نگاه می کنند. هر کدام از این  نظاره کنندگان آنچه روی میز می بینند را این‎طور توصیف می کنند:

•    یک پارچ فلزی است. و جزییات دیگری مشاهده نمی کند (بسته به زاویه دید و خصوصیات اخلاقی اش در زمینه کلی نگری یا تحلیل جزیی مسائل)
•    یک پارچ فلزی با دسته ای بلند و نازک است.
•    یک پارچ فلزی با مارک Unbrested و ساخت کشور بلژیک روی میز است.
•    پارچ فلزی ای است که در لبه پایین اش نشتی دارد.

همانطور که می بینید نگاه به یک شی از زوایای مختلف به درک صحیح و واقعی تر از آن کمک می کند، بنابراین هرچه بیشتر به سوی عقل جمعی و استفاده از نظرات متفاوت و به تبع آن تحمل دیدگاه های بعضا مخالف حرکت کنیم می توانیم آنچه تجربه می کنیم را بهتر و درست‎تر بشناسیم.

در فراخور نظرات نوشته شده، برایم جالب بود نظراتی که از امید می گفتند، آنهایی که رویای خویش را در صد سال آینده جهان متصور شدند و آنها که امید و رویای خویش را فرونشاندند و جهان را واقعی تر از آنچه در آرزو دارند تحلیل و آن را پیش بینی کردند.

 

جواب های گردآوری شده را در فایل زیر بخوانید:

از اینجا دانلود کنید.

روزشمار اولین صعود زمستانی دیواره آزادکوه، بهمن 95

مقدمه
پس از 5‎ماه تمرین و آموزش و آماده‎سازی برای انجام یک تلاش جدی روی دیواره آزادکوه در فصل زمستان بالاخره روزهای پایانی فرا‎ رسید و همزمان با استرس بسیار به‎خاطر دگرگونی هوا و بارش شدید برف و بسته شدن جاده‎ها و نیز کمبود برخی لوازم و امکانات مورد نیاز برنامه، بالاخره روز چهاردهم بهمن‎ماه مهیای به عمل رساندن رویای خویش شدیم.

پنجشنبه 14 بهمن
ساعت 12 ظهر  زنجان را ترک می کنیم. بیش از نیم‎متر برف در یکی از شاهراه‎های اصلی ارتباطی کشور نشسته است. پس از 7و نیم ساعت مسیر سه ساعته زنجان به تهران را می‎پیماییم. جاده چالوس بسته است و ناچار شب را در تهران سر می‎کنیم.

جمعه 15 بهمن
جاده چالوس هنوز باز نشده مسیر بعدی هراز است،  آن‎هم بسته است.
چند‎ساعت ابتدای جاده هراز منتظر باز شدنش می مانیم که سرانجامی ندارد، مسیر بعدی فیروزکوه است که تازه باز شده، جاده فرعی یوش - بلده برف سنگینی دارد، بالاخره بعد از 36 ساعت و طی کیلومتر ها، به روستای نسن می رسیم و در مسجد روستا اسکان می‎یابیم.

شنبه 16 بهمن
ساعت 9 صبح با کوله‎های سنگین حرکت می‎کنیم. برف سنگینی نشسته و حرکت با بار زیاد و برفکوبی سنگین به‎کندی صورت می‎گیرد. قبل از تاریکی در کلبه‎ای ابتدای تنگه نسن شبمانی می‎کنیم.

 

 

 

یکشنبه 17 بهمن
صبح زود وارد تنگه می‎شویم. بهمن ها باردار و بستر تنگه برفکوبی سنگینی می‎طلبد. با احتیاط و با دور‎زدن‎های متوالی و پایین و بالا رفتن از دامنه‎ها و با بهره‎بردن از آموزش‎هایی که مخصوص بهمن این قسمت دیده‎ایم از آن عبور می‎کنیم. به نظر می‎آید باد در محل کمپ اصلی شدید است.  4 بعد ازظهر یک‎شیب پایین تر از محل مورد نظر برای کمپ اصلی چادر می‎زنیم.

 

 

دوشنبه 18 بهمن
نصب ثابت ها و گشایش 3 طول اولیه دیواره (110 متر دهلیز و 65 متر عمود)  توسط محمد ژاله، یاسر جعفری و هومن رضایی، انتقال کمپ به محل اصلی توسط محسن سعیدزاده، مصطفی بیات و مینا قربانی در هوای به شدت بادی و خم شدن اکثر دیرک‎های چادرها

 

 

 

سه شنبه 19 بهمن
گشایش 4 طول دیگر (160 متر) توسط محسن سعیدزاده و یاسر جعفری و ایمن سازی و رول‎کوبی کارگاه‎ها توسط هومن رضایی، توقف ادامه فعالیت به دلیل یک سقوط با آسیب نه‎چندان جدی

 

 

چهارشنبه 20 بهمن

انتقال بارها و لوازم مورد نياز صعود نهايي به انتهاي ثابت ها و تقويت و تجهيز كارگاه ها توسط مينا قرباني و استقرار مصطفي بيات در كارگاه سوم جهت عكاسي
تلاش برای صعود نهایی توسط محسن سعیدزاده و محمد زاله به‎دلیل بدتر شدن هوا از روز بعد،
و در نهایت صعود 70 متر پایانی و رسیدن به فراز دیواره در ساعت 19:15 دقیقه و تصمیم به بیواک به‎دلیل خستگی و تاریکی. پس از نیم‎ساعت تصمیم مجدد برای فرود به دلیل سردی بیش‎از حد هوا و بازگشت به کمپ در ساعت 22:30

 

صعود قسمت های پایانی

 

 

پنجشنبه 21 بهمن
جمع‎آوری کمپ و حرکت به سمت روستا و برفکوبی سنگین دوباره مسیر

 

 

شمای کلی مسیر صعود شده

 

اطلاعات بیشتر به‎همراه تصاویر و ویدئوها بزودی در جلسه ارائه گزارش خدمت دوستان و علاقمندان ارائه خواهد شد.

گزارش برنامه صعود زمستانی یال سرداغ دماوند

گزارش برنامه صعود یال سرداغ دماوند-زمستان 95


سال‎های ابتدایی کوهنوردی‎ام وقتی به خرید و جمع کردن پوسترهای کوهنوردی بیشتر اهمیت می‎دادم، پوستری داشتم از دماوند که این قله‌ی زیبا را از روی گردنه‎ای فراخ و با یالی چشم‌نواز نشان می‌داد. آن سال‌ها فکر می‎کردم این قله فقط از این مسیر صعود می‌شود؛ بعدها فهمیدم که اتفاقا یکی از کم اقبال‌ترین یال‎های اصلی صعود دماوند همین یال شمال غربی(سرداغ) است.

 گزارش برنامه را در ادامه مطلب بخوانید

ادامه نوشته

رفع شد!

 

پس از قریب به 40 روز وبلاگ رفع فـیــــلـتـــر شد!

مرسی از دوستانی که پیگیری کردن وگرنه در این 40 روز بارها ناامید شده بودم.

بزودی مطالب عقب مانده رو به تدریج شیر می کنم.

چند نکته در مورد کوهنوردی فنی در زمستان

به مناسبت آغاز فصل زیبای زمستان، و بارش شور و هیجان به سراسر زندگیمان نظر شما را به چند نکته قابل توجه از سایت thebmc.co.uk جلب می کنم:

کوهنوردی فنی زمستانه و تلاش بر روی مسیرهای سنگنوردی و یخ نوردی در فصل زمستان یکی از رموز پیشرفت کوهنوردی در بسیاری از کشورهای صاحب نام در این عرصه است.

 سنگنوردان و فنی کاران ما باید یاد بگیرند که فصل سنگنوردی و صعود دیواره ها فقط بهار و تابستان نیست و اگر قصد داریم سطح کارهای فنی حود را به کشورهای پیشرفته نزدیک کنیم باید به صعودهای فنی زمستانه رو بیاوریم.

(در هر مورد، مطلبی که به ذهنم رسیده است را داخل پرانتز با رنگی دیگر اضافه کرده ام    .آیاز)

 

کمپ ما در هرم های ساوالان



 افرادي هستند که قصد دارند بعد از يک دوره سنگنوردي تابستانه وارد برنامه هاي زمستانه شوند خبر خوب براي اين  افراد اين است که  خيلي از مهارتهاي  سنگنوردي تابستانه عينا" در برنامه هاي زمستانه نيز کاربرد دارند و خبر بد نيز اين است که  اگر  شما به اندازه کافي تجربه کوهپيمائي نداريد قبل از اینکه اقدام به اجرای برنامه هاي زمستانه کنيد بايد مهارتهاي لازم در اينخصوص کسب کنيد و بعد وارد برنامه هائي از اين دست شويد.

 

 

-کاهش طول  روز
در زمستان هوا سرد است, پيمايش مسير بيشتر طول مي کشد و روزها هم کوتاهتر مي شوند. اولين چيزي که به ذهن مي رسد اين است که ما بايد مهارتهاي فعاليت در تاريکي را ياد بگيريم کسب اين مهارت  لازم است اما اگر حرکتتان را زودتر انجام دهيد و مسيري را مطابق با توانائي خود و زمان مفيد در دسترس خودتان  انتخاب کنيد  نيازي نخواهيد داشت که در تاريکي شب برنامه را به پايان برسانيد.
اما به هيچ وجه روي اينکه حتما" در روشنائي روز به انتهاي مسير مي رسيد حساب نکنيد و تمهيدات لازم را براي مواجهه با شرائطي که به علل مختلف صعود و فرود شما بيش از زمان پيشبيني طول بکشد و به تاريکي بر بخوريد بيانديشيد (همراه داشتن هد لامپ با باطري اضافه و پوشاک مناسب  و ... )

(در واقع همیشه باید در نظر داشت که کوهنوردی در زمستان بخصوص در ارتفاعات بلند و در شرایط و مسیرهای نه چندان معمولی از شیوه معمولی ای هم پیروی نمی کند، باید همیشه برای فعالیت اضطراری در هوای بد، تاریکی و بیش از یک تایم استاندارد روزانه آماده بود و برای کسب مهارت آن تمرین و تلاش کرد.)

 

-چيدن ابزار
در فصل تابستان به ابتداي مسير مي رويم و بعد از اينکه ابزارهاي خود را مرتب نموده و به هارنس وصل مي کنيم  صعود خود را شروع مي کنيم اما در زمستان نقاط شروع سنگنوردي ممکن است  شيبهاي تند و نامناسب(يخ زده و بهمنگير و ... ) باشند لذا لازم است که قبل از اين بخشها موضعي مناسب را جهت شروع کار فني و استقرار اوليه در نظر گرفت و ابزارها را مرتب نمود.

در صعود زمستاني ابزارهاي خود را به حد اقل برسانيد و بدانيد که زياد نمي توانيد  در شکافهاي موازي ابزار گذاري کنيد. ميخ و رول ابزارهاي خوبي براي  ايجاد نقاط حمايت مياني است اما ترجيحا" سعي کنيد استفاده از آنها را به حداقل برسانيد.

(استفاده از ابزار و به اصطلاح ور رفتن با کارابین و میانی و چکش و گره ها با دستکش مهارتیست که با تمرین بسیار به دست می آید، گاه در مسیری که روی آن فعالیت می کنید  تماس با برف و یخ اجتناب ناپذیر است و یا دمای هوا به تبع ارتفاع و شرایط خاصش بسیار سرد است طوری که مجبورید دستکش های پر یا ضخیم یا دو انگشتی در دست داشته باشید در چنین وضعیتی باز و بسته کردن کارابین ها و زدن گره ها در برپایی کارگاه  یا نصب میانی ها مستلزم مهارت و تمرین بسیار است.)

 

-کلاه کاسک
در صعود زمستاني  شما علاوه بر سقوط سنگ در معرض ريزش برف و قطعات يخ نيز هستيد. بنابر اين استفاده از کلاه کاسک ضروري  تر از پيش است.
کلاه کاسک خود را طوري انتخاب کنيد که بتوان يک کلاه  نيز جهت گرم شدن زير آن پوشيد. همچنين کنترل کنيد که کلاه کاپشن شما نيز به اندازه اي باشد که در مواقع لزوم  بتوان آنرا روي کلاه کاسک کشيد.

( یک نکته قابل توجه در صعودهای عمودی و ترکیبی ریزش برف و یخ به سر و گردن شماست، استفاده از یک کلاه نه چندان ضخیم طوفان که به صورت یکپارچه سر و گردن شما را در مقابل نفوذ سرما و ریزش برف محافظت می کند و به زیر یقه پیراهنتان می رود بسیار مفید خواهد بود.)

 

منطقه سنگنوردی قره قیه در زنجان

 

-فاصله مياني ها
در زمستان مسير هاي صعود به اندازه تابستان مطمئن نيست. مسيري کم شيب و به ظاهر ساده به علت لغزنده بودن مي تواند خطرناک باشد. لذا بعد از شروع صعود در اسرع وقت اولين مياني را در نقطه اي مطمئن نصب کنيد.
در نصب ابزارهاي مياني در شکافها ابتدا شکاف را کاملا" تميز نموده و از برف و يخ خالي کنيد و بعد ابزار را کار بگذاريد
استفاده از سيستم دو طنابه و اسلينگهاي بلند مي تواند ايمني شما را در صعود بالا ببرد.

 

-حمایت
اگر بعنوان نفر دوم صعود مي کنيد حتما" در انتخاب نقطه اي که ايستاده و نفر سرطناب را حمايت  مي کنيد دقت کنيد. به علت پوشيده بودن مسير از سنگ و يخ و برف و يا احتمال شکستن قنديل هاي يخي و يا شکستن نقابهاي برفي  به علل طبيعي و يا تحريک نفر صعود کننده شما مدام در معرض خطر ريزش هستيد. لذا تا حد ممکن زير مسير صعود و يا سقوط احتمالي نايستيد .

 (موضوع حائز اهمیت دیگر در مورد حمایت در چنین صعودهایی این است که حمایت چی به دلیل فعالیت کم، بیشتر در معرض سرمازدگی ست.  حمایت چی در این سبک صعودها باید فردی با تجربه و البته صبور باشد. معمولا این حمایت چی ست که مشخص می کند یک کُرده در هر تلاش چند ساعت فعالیت خواهد کرد چون بستگی به میزان تحمل و کنار آمدن او با سرما دارد.)

 

-پايان صعود
حتي اگر مسير صعود در زمستان به يک نقاب برفي منتهي نشود ممکن است کارگاه انتهائي آن در يک شيب برفي تند و لغزنده  قرار دارشته باشد که هيچ ابزاري نيز در آن کار گذاشته نشود که براي اين موضوع بايد تمهيدات لازم انديشيده شود.
بعنوان مثال در آخرين نقطه قبل از شيب برفي که امکان برقراري کارگاه وجود دارد کارگاه را برقرار نموده و در مرحله بعد با طول طناب بيشتري مي توانيد آن بخش را رد نموده و از مسير خارج شويد.
برخي سنگنوردان فراموش مي کنند که همانطور که صعود مي کنند برگشتي نيز وجود دارد .
قبل از اقدام به صعود بايد مسير برگشت را نيز شناسائي نمود طوري که حتي اگر به تاريکي بر بخوريد نيز بتوانيد مسير برگشت را بيابيد.

(صعود خود را بیمه کنید، هنگام صعود به این نکته اعتقاد داشته باشید که برگشتتان مهم تراست، حین صعود و حین درگیری با کراکس های مسیر به ایمن سازی کارگاه ها و انتخاب مسیر فرود بپردازید. البته اگر تیم پشتیبانی در کمپ دارید می توانید این کار را به آنها بسپارید و روز بعد جای خود را باهم عوض کنید. تمامی این کارها بایستی قبل از برنامه، تمرین و نفرات باهم هماهنگ شوند.)

 

مطالب اصلی توسط مهدی فرهادی ترجمه شده است.

چاره ای برای دماوند

دماوند
کلمه ای که برای ما مفهومی بیش از کپه ای خاک و سنگ و برف در خود دارد.
دماوند برای کوهنوردان، عرصه  چالش و تلاش و برای غیر کوهنوردان سمبل و نماد اقتدار ملی و زیبایی طبیعی سرزمین ایران بوده و هست.

در میان برگهای خاطرات همه کوهنوردان، نقاط عطف و مهمی حول محور این کوه به چشم می خورد از اولین صعودشان به این کوه، تلاشی که به قله نرسیده، اولین صعود زمستانی یا اولین صعود از مسیری فرعی، خاطرات تلخ و شیرین صعود و
همه اینها راز اهمیت دماوند برای ماست.

خبر جانکاه اما اینکه مدتیست حال دماوند عزیزمان خوب نیست، فرسایش بیش از حد  بستر مسیر جنوبی، کمبود و گاه نبود امکانات ضروری در پناهگاه ها و قرارگاه، حجم غیرقابل تصور زباله در سراسر‎ِآن و بالاخره  نبود یک سیستم مدیریتی متمرکز برای این کوه که صرف همین موضوع عامل بروز بسیاری از حوادث دردناک در دامان این کوه دوست داشتنی شده است.

 در مقابل این درد دماوند همه  مسئولند

-نهاد های دولتی و غیر دولتی
-رسانه ها
-ما
همانها که در دردافزایی اش سهیم بوده و بوده ایم.

با نگاهی به :
-تفاوت های مدیریتی دماوند با کوه های مشابه اش در جهان
-در نظر گرفتن عوامل عمده بروز حادثه  در این کوه
- سوداوری هایی که صعودهای پرتعداد ایرانی و خارجی سالهای  اخیر برای عده ای داشته و ضررهای جبران ناپذیری که متوجه طبیعت شده

چند نکته برای (اگرنه بهبود شرایط این کوه که لااقل) جلوگیری از بدتر شدن وضعیت کنونی آن به ذهنم می رسد:

-یکی از عمده ترین عوامل تخریب مسیر جنوبی دماوند صعودهای پرتعداد در فصلهای نامناسب (به لحاظ پوشش گیاهی و استحکام سنگ و خاک آن) است. سادگی صعود و سهل الوصول بودن کسبِ‎افتخار ایستادن روی قله این‎کوه با انتخاب مسیر جنوبی باعث شده تعداد کوهنوردانی که هر ساله به مسیر جنوبی بروند حدود ده برابر مجموع این تعداد برای همه مسیرهای دیگر باشد. برای مرتفع کردن این عدم توازن، تعیین پرمیت صعود و حتی حضور در منطقه قطعا موثر و برای دستگاه های مدیریتی سوداور خواهد بود. به نحوی که رقم آن به همین نسبت (ده برابر) برای تشویق به صعودها از مسیرهای عمدتا زیباتر دیگر و جلوگیری از صعودهای پرتعداد، بعضا غیر ضروری و دور از صلاحیت از مسیر جنوبی متفاوت باشد.

-لزوم حضور یک راهنمای مجرب محلی در تیم های خارجی از دیگر عوامل کاهش آمار حوادث دماوند و نیز از قِبَل آن امرار معاش کوهنوردانیست که جوانی و منابع خود را صرف یادگیری و اموزش کوهنوردی در دامان همین کوه کرده اند.

-تجمیع و تمرکز سیستم های مدیریتی پراکنده در ارگان های مختلف و اغلب موازی کار در نهادی  مختص دماوند (و به نظر من زیر نظر فدراسیون) که بتواند با آزادی عمل و بهره گیری از تجربیات و تخصص کوهنوردان و فعالان حوزه طبیعت در مورد دماوند تصمیم گیری و در همه امور مربوط به آن ورود و بصورت اثر بخش عمل کند. قطعا با وجود یک چنین نهادی می توان امیدوار بود که با صرف هزینه هایی که از محل پرمیت ها و سهم هایی که راهنماها پرداخت می کنند امکانات، تجهیزات و تیم هایی متشکل از کوهنوردان زبده و مفید امدادی ویژه دماوند در مناطق مختلف آن حضور داشته باشند.

دماوند را دوست بداریم و برای بقایش تلاش کنیم.

 

جانپناه موسوم به "پنج هزاری" در یکی از زیباترین مسیرهای دماوند، شمالی

بوزسینه قله ای دوست داشتنی

قله بوزسینه قله زیبا در مجاورت شهر اورمیه با یخچال ها و برفچال هایش همواره میزبان برنامه های کوهنوردی بسیاری بوده است.

 

 

در وبلاگ آلپ سولدوز می خوانیم:

"بوز سینه ( که خیلی ها آن را به اشتباه برج سینا و بوز سینا هم می نامند) در مرز ایران و ترکیه واقع شده و ارتفاعی بالغ بر ۳،۴۷۵ متر دارد. نام این قله از روی دو دهلیز برفی که به شکل برفچال در قسمت فوقانی این قله قرار گرفته اند گرفته شده است (بوز به معنی یخ هست و بنابراین بوز سینه هم یعنی سینه یخی). این دو دهلیز که در زمستان به شکل یخچال و در تابستان و بهار به شکل برفچال هستند در جبهه شمالی قله قرار گرفته و محل مناسبی برای تمرینات صعود یک یخچال و برفچال طبیعی هستند و گروه آلپ سولدوز نیز قبلا یک صعود زیبا در یکی از این برفچال های بوز سینه تجربه کرده است.

این قله در ضلع جنوبی شهرستان اورمیه و ضلع شمالی شهرستان اشنویه و در مجاورت قلل دالامپر، دو زرده، راندوله و بابوله، خلیل داغی و حنانه در یک خط الراس در شمار قلل مرزی ایران و ترکیه و عراق واقع شده است.

بوز سینه در بهار با  چشمه های فراوانی که از یخچال های آن سرازیر می شود یکی از چشم نواز ترین قلل منطقه به شمار می رود. و در پاییز و زمستان با توجه به حجم برفی که بر روی آن می نشیند و وزش سنگین باد که روز جمعه ما هم گوشه ای از این توفان رو تجربه کردیم، محل مناسبی برای تمرینات یخ و برف و صعودهای سنگین می باشد. مسیر دسترسی به این قله نیز از جاده اشنویه به اورمیه بوده که جاده اصلی آسفالته آن از آغ بولاق به سمت قلل بوز سینه و دالامپر کشیده می شود. این جاده در تابستان و اواخر بهار باز بوده و دسترسی به برفچال های این قله را بسیار سریع وراحت می کند اما در زمستان و اواخر پاییز باید از آخرین روستا یعنی زیوه کوله کشی شود که خود برنامه دو روزه به شمار می رود."

اینجا می توانید تصاویری از این کوه زیبا که توسط گروه آلپ سولدوز گرفته شده ببینید.

 


 

*سولدوز نام قدیمی و صحیح شهرستان نقده در آزربایجان غربی ست که در دهه های گذشته همزمان با هزاران اسامی ترکی دیگر در این منطقه تغییر یافته است. هرچند هنوز توسط مردم این منطقه به کار برده می شود.