صد سال بعد جهان جای بهتری برای زندگیست یا بدتر؟

سوالی که مدت‎ها به آن فکر کردم.

بالاخره تصمیم گرفتم این سوال را از اطرافیانم بپرسم. بنابراین تحقیقی شخصی ترتیب دادم.

درصدد بودم از میان نظرات کسانی که در این فکر جمعی شرکت کردند نتیجه یا ره‎آوردی به زعم خویش بنویسم، اما در پایان بهتر دیدم برداشت و شناخت را به مخاطب بسپارم، همو که خود نظری برآمده از جهان خویش دارد.
به نظر لازم به یادآوری نیست که عقل جمعی و جمع آوری نظرات و دیدگاه های متنوع (و گاه کیلومتر ها دورتر از آنچه ما فکر می کنیم) چقدر به شناخت صحیح تر و واقعی تر ما از موضوع کمک می کند.
 پارچ آبی را روی یک میز تصور کنید. و عده ای که دور میز نشسته و به آن نگاه می کنند. هر کدام از این  نظاره کنندگان آنچه روی میز می بینند را این‎طور توصیف می کنند:

•    یک پارچ فلزی است. و جزییات دیگری مشاهده نمی کند (بسته به زاویه دید و خصوصیات اخلاقی اش در زمینه کلی نگری یا تحلیل جزیی مسائل)
•    یک پارچ فلزی با دسته ای بلند و نازک است.
•    یک پارچ فلزی با مارک Unbrested و ساخت کشور بلژیک روی میز است.
•    پارچ فلزی ای است که در لبه پایین اش نشتی دارد.

همانطور که می بینید نگاه به یک شی از زوایای مختلف به درک صحیح و واقعی تر از آن کمک می کند، بنابراین هرچه بیشتر به سوی عقل جمعی و استفاده از نظرات متفاوت و به تبع آن تحمل دیدگاه های بعضا مخالف حرکت کنیم می توانیم آنچه تجربه می کنیم را بهتر و درست‎تر بشناسیم.

در فراخور نظرات نوشته شده، برایم جالب بود نظراتی که از امید می گفتند، آنهایی که رویای خویش را در صد سال آینده جهان متصور شدند و آنها که امید و رویای خویش را فرونشاندند و جهان را واقعی تر از آنچه در آرزو دارند تحلیل و آن را پیش بینی کردند.

 

جواب های گردآوری شده را در فایل زیر بخوانید:

از اینجا دانلود کنید.