چه بد همه پشتت را خالی کرده اند...!

در راه بازگشت از علم چال به سمت سرچال مادامی که به فکر تنظیم گزارش برنامه بودم که به محض رسیدن به خانه روی وبلاگ بگذارم با گوشی روشن به دنبال آنتنی که معمولا حوالی پناهگاه سرچال به گوشی ها می رسد نیز بودم که با اولین رشته های آن اولین اسمس تو راهی به گوشی ام آمد...

اولین خبر از دنیای خارج از منطقه پس از 5 روز به دستم رسید... خبری که می توانست در مورد بازگشت حسین باشد، از خانه باشد یا شاید هم از هر موضوع مهم دیگری


متن اسمس این بود:

نگذاریم آزربایجان کویر شود!

مجلس فوریت طرح آب رسانی به دریاچه ارومیه را رد کرد!


رد کرد؟! چرا آخه؟ گزارش و عکس و شیرینی صعود، به کل فراموشم شد. آه ای دریاچه زیبای من! چه بد همه پیشتت را خالی کرده اند...

پیش به سوی علم کوه

پس از سه سال فرصتی به وجود آمده تا بار دیگر مهمان علم کوه باشم.

امشب با 15 نفر دیگر از اعضای انجمن کوهنوردان زنجان به سوی علم کوه می رویم. تیم ما روی سه مسیر دیواره، گرده آلمانها و سیاه سنگ ها تلاش خواهد کرد.

تا مجالی دیگر بدرود...


هستی؟

هر 6 ساعت یک کودک سومالیایی از گرسنگی می میرد...در آغوش مادرش!

نمی دانم خدایی هست...؟


صعود شبانه مسیر یاد

دیروز و پریروز برنامه ای جهت آمادگی و انتخابی علم کوه در گلجوک برگزار شد.

روز پنجشنبه من به همراه فرشاد اسماعیل زاده، علیرضا جرجیسی و مهرداد حیدری به گلجوک رفتیم تا روی مسیر یاد تلاشی بکنیم.

این مسیر توسط محمد حسن نجاریان و زنده یاد حامد مترجمی در 4 طول و با درجه سختی نسبتا بالایی بازگشایی شده است.

در ادامه عکس ها و توضیحات را ببینید.

ادامه نوشته

این منم...اینجایم...

این منم...اینجایم...پیش تو

اینجا یکی از تنهایی به خود میپیچد

اینجا یکی برای لحظات از دست رفته اش کتاب میخواند

اینجا یکی برای دل مرده اش کفن میدوزد

اینجا یکی شانه هایش از روز اول بی تکیه گاه مانده است

اینجا یکی به تولد بچه گربه ها فکر نمیکند

اینجا یکی برای خاطراتش دفتر ندارد

اینجا یکی از قحطی خنده حرف میزند

اینجا یکی برای همیشه مرده است

آنجا یک نفر هزار آرزو دارد

از لابلای کامنت ها

کامنتی از "یک موجود معلق" در پست پیشین که قشنگ بود:


"این برف رو زمین و هوای خراب هم خودش علت دشواری این صعوده و هم زیبا کنندشه. وگرنه که تو هوای خوب، هرکسی میتونه هر ادعایی کنه! فقط تو این هوای خرابه که تقلای این آدمها برای صعود، چشمگیر میشه و واقعی و حماسی

هوای خراب این زمین، یا آدمها رو اون پایین نگه میداره و مانع صعودشون میشه، یا میاردشون بالا و ازشون مرد میسازه. بنابر این همونقد که به این هوای خراب فحش میدی، باید ازش ممنون باشی. چون ا
گه نبود، معلوم نمیشد کی کجاس و اندازه ی ادعاش چقدره"

دردم می گیرد...

نمیتوانم بی تفاوت باشم  شاید بتوانم ببینم و دم نزنم اما نمیتوانم از درون اتش نگیرم نسوزم دردم نگیرد وقتی می بینم کسی روز اول می اید سر کار با تمام انرژی که کار کند که تغییر دهد که حادثه بیافریند و بعد از یک ماه در حال اموختن اینست که چگونه کم کار کند چه میگویم اصلا کار نکند کم فروشی کند و از زیر کار شانه خالی کند ....  دردم میگیرد وقتی جوانی رعنا ،گاهی اراسته ،سالم ،تن درست در اوان جوانی می اید ارام در گوشم میگوید " اقا کرایه تاکسی ندارم    مسافرم پول بلیط ندارم    خواهرم مریض است و .... " هزار دلیل می اورد تا تو دستت در جیبت برود و .... نه غروری نه عزتی ..... دردم میگیرد وقتی غروری برای مردی نمانده و عفتی برای زنی ....   دردم میگیرد وقتی به جای حمایت از هم ، یکدیگر را به لجن میکشیم عده ای را فتنه گر میخوانیم و به تحقیر به دیگری بسیجی میگوییم ، و بیشتر میسوزم وقتی یادم می اید امثال چمران نماد بسیجی بودن بوده اند و باز جگرم اتش میگیرد وقتی میبینم سیستم انقدر مشکل دارد که ادمی بی دست و پا که حقش در جامعه کارگری ساده بیش نیست کارت بسیجش را به رخم میکشد و ریش و پشم و روابطش را ....دردم میگیرد ازین همه بی هدفی بی انگیزگی اتلاف وقت در میان این نسل که باید ایران را به انها سپرد ... دردم میگیرد وقتی ان جوان تا دیروز برای رسیدن به فلانی و فلان چیز انقدر تقلا میکرد و امروز که رسیده انقدر هدفش ذلیل بوده که باز مثل دیروزست و امروز تقلا میکند که از فلانی جدا شود و .... دردم میگیرد وقتی دورتادور حوض وسط پارک اینهمه چهره افسرده میبینم کسانی که نان دارند اما باز غم نان ازارشان میدهد ... دردم میگیرد وقتی جامعه ای را میبینم که برای زیست کنندگانش اینهمه نیاز ساخته که با هیچ چیز ارضا نمیشوندو هیچگاه رضایت ندارند و همیشه معترضند و بیشتر میسوزم وقتی بجای اینکه اعتراضشان را فریاد بکشند و بگویند چه گندی میخواهند  انرا میخورند و در قیافه شان نگه میدارند و رایگان به دیگران غم میفروشند و فوقش روی دیوار توالتهای شهر عقده گشایی میکنند ....

و کلی لذت میبرم وقتی پیرمرد کنارم روی نیمکت پارک پوسته شکلاتی را که در دهانش گذاشته در جیب پیراهنش میگذارد تا پیاده رو را به اندازه پوست شکلاتی کثیف نکند ....

به رنگ خدا


عکس: صعود زمستانی بالقیز


برنامه ویر نیز اجرا شد

هفته گذشته انجمن کوهنوردان زنجان برنامه سنگنوردی در ویر را با حضور 24 نفر اجرا کرد.

در این برنامه روی مسیر توحید (اولین مسیر سنگنوردی زنجان که فزون از 20 سال پیش در این منطقه توسط گروهی به همین نام بازگشایی شده) نیز کار شد.

برای مشاهده عکسهای این برنامه روی عکس زیر کلیک کنید.

گزارش صعود تیم هیات کوهنوردی زنجان به قله ماناسلو به قلم سرپرست این تیم


به نام خالق هستی بخش

 در اين بسته سراي بي‌رونق ، تنها اين پنجره، در بلنداي كوه ، لبخند مي‌زند. اين جا معبدي است كه تو را به فكر و تامل مي‌كشاند، به وادي حيراني و شناخت مي‌برد. پنجره‌اي كه از روزن آن مي‌تواني تمثال درهم شكستن بت‌ها و قدیس ها را ببيني! بهانه‌اي كه چشمانت را مي‌برد تا عرش، تا فغان و فرسودگي آذر بت تراش در هياهوي ديدگاني كه سيم و سكه خدايشان بود و سستي و سكون، نان شبشان ، می برد تا آنجا که دیگر چشمانت هم کم می آورند و حتی خود را جا می گذاری .

 

انگیزه ها برای انجام تلاش روی یک قله 8000 متری ، از سالها پیش شکل گرفت. سالهایی نه چندان دور که جوانان زنجانی در اردوهای مختلف انتخابی برای قلل 8000 متری حضور فعال داشتند فارغ از پتانسیل بالایشان برای کسب این افتخار ، روح حاکم بر آنان شخصیت آنان را در خور چنین برنامه هایی پرورش داده بود. طراحی برنامه صعود به یک قله بالای 7000 متر برای انگیزش 8000  متری ها .

 2 سال قبل از این برنامه ، و موفقیت کامل این تیم در آن برنامه چشم ها را برای دیدن آینده روشن تیز بین کرد. سال 1387 با برگزاری اولین اردوهای انتخابی در زنجان ، سال بعد تیمی 13 نفره را راهی موستاق آتا نمود ، و با انجام کامل رسالت خویش صعودی زیبا و بی نقص را از خود به نمایش گذاشت که نگاه تحسین آمیز همه را به خود جلب کرد و نشان داد توانایی این تیم بالاتر از این هاست.

پس گام بعدی آماده برخاستن بود. اردوهای سخت 8000 متری زنجان خیلی زود و تنها 2 ماه پس از بازگشت تیم موستاق آتا شروع شد. اردوهایی که به زعم بسیاری حتی دشوار تر از اردوهای انتخابی تیم ملی در سالهای اخیر بود و طی آن نفرات باقیمانده از هر اردو با کوله باری از تجربه قدم در اردوی بعدی می گذاشتند و طراحی هوشمندانه و انتخاب نوع اردو و منطقه آن نیز در پخته تر شدن این نفرات نقش بسزایی داشت. زنجان تجربه یک صعود 7000 متری را در کارنامه داشت و این صعود غیر از اثر مثبت صعود قله اش به خودشناسی و اعتماد به نفس را نیز با خود به ارمغان آورده بود.

ادامه نوشته

ایرانی ها بر فراز گاشربروم یک

لحظاتی قبل در تماس با حسین مقدم خبر صعود گاشربروم ها توسط ۵ نفر از کوهنوردان ایرانی رسید . عظیم قیچی ساز - محمود هاشمی - ایرج معانی - کورش نگهبان نیز موفق به فتح این قله در ساعاتی قبل شده اند . لازم به ذکر است نفرات در سلامت کامل در حال کم کردن ارتفاع هستند . این تلاش ارزشمند را به این عزیزان ، جامعه ی کوهنوردی و خصوصا حسین عزیز صمیمانه تبریک می گوییم .

 حسین مقدم با این صعود یک بار دیگر شایستگی های خود را به اثبات رساند و نشان داد لایق همه ان چیزهاییست که تا کنون به دست آورده و راه برای موفقیت های بزرگتر برای او باز است.

صعود طلایی 4 روزه او به گاشربروم 2 و صعود 6 روزه اش به گاشربروم 1 نشان از بلندی همت اوست. به او و دیگر ایرانیان حاضر در منطقه که در این صعود با او شریک بودند تبریک می گویم. بی صبرانه منتظر بازگشت او به وطن هستیم.

از گاشربروم ها چه خبر؟

حسین مقدم کوهنورد زنجانی ای که چند روز پیش توانست در یک صعود آلپی قله گاشربروم ۲ را به همراه عظیم قیچی ساز و محمود هاشمی صعود کند وضعیت ایرانیان حاضر در منطقه را مطلوب توصیف کرد.

هم اکنون همه ایرانیان به غیر از عباس رنجبر که در بیس کمپ به سر می برد در کمپ 2  گاشربروم 1 و مترصد هوای خوب برای صعود قله می باشند.

لازم به ذکر است هوای صاف و بدون ابر در منطقه تثبیت شده اما برخلاف آنچه سایت های هواشناسی معتبر اذعان دارند باد شدیدی در منطقه حاکم است و این امر شرایط برای صعود را ناممکن کرده است.

همچنین عظیم قیچی ساز ابراز امیدواری کرد در صورت کم شدن سرعت باد فردا تیم به سمت کمپ های بالاتر حرکت کند.

برای این تیم آرزوی موفقیت می کنم

تمرین کرده ای در آیی قیه سی

جمعه گذشته به اتفاق فرشاد اسماعیل زاده، مهرداد حیدری، حسین کریمی، بابک عسگری نژاد، افسانه قیداری مجتبی مقدادی و علیرضا جرجیسی به کلاهک آیی قیه سی رفتیم. حاصل این برنامه یک روزه سخت و مفید تمرین صعود کرده ای زیر کلاهک و با رکاب بود.

حین صعود روی مسیر «یاعلی» قطعه سیم بکسل 2 میلی متری میانی سوم پاره شد که خوشبختانه پس از عبور از آن بوده و حادثه ای رخ نداد

با اجازه آقای محسن صنعتی که زحمت این مسیر را با دوستان کشیده اند جای آن طنابچه 3 میلیمتری را به صورت 3 لا جایگزین کردیم.

میانی محکم و قابل اعتمادی از آب در آمد:

روی میانی ششم از مسیر قدیم کلاهک نیز طنابچه 7 میلیمتری کهنه ای بود که آن نیز تعویض شد:

چد عکس دیگرا در ادامه مطلب ببینید:

ادامه نوشته

خوشبختانه  فاطمه زنده ماند آیا لیلا نیز زنده خواهد ماند؟

"برای من نیز لیلا نه به عنوان یک کوهنورد زن هم وطن ، نه یک قهرمان ملی و نه حتی به عنوان دوست خانوادگی بلکه تنها به عنوان دخترم مطرح است که پس از آنهمه مرارت ها و دلتنگی ها ورنجها در این لحظه تنها آرزویش این است که بگذارند دور از هیاهو و جنجالها در آغوش کوهستان جایی که دوستش می داشت آرام بیاساید.

نمی دانم باز چه مرگم است مدام چهره فاطمه را با لیلا و لیلا را با فاطمه اشتباه می گیرم. دهها سال پیش بود خورشید تازه از سقف آسمان عبور کرده بود و ما تازه وارد باغات زیبای " ایچ" طارم علیا شده بودیم ناگهان با فریاد کودکان برجا میخکوب شدیم  فاطمه دخترک بازیگوش و پابرهنه از ارتفاع ؟؟ متری با شاخه ای از درخت کهنسال توت نقش بر زمین شده بود. موهای تاب دار و بلندش به خاک و خاشاک آغشته شده بود و از سمت راست دهانش خونی خوشرنگ و تازه جاری بود. همسر و دخترم بیش از دیگران ترسیده بودند و انتظار داشتند که کاری برای او بکنم. او را از جا کنده و بسوی خانه های روستایی دویدم. احساس کردم که فاطمه می ترسد اما نه از اینکه سقوط کرده باشد ونه حتی از اینکه چیزی برایش پیش آید بلکه از تشر و کتک بزرگترها و احساسش هم کاملاً درست بود. هر تازه واردی از مادر و پدر ، عمو و حتی همسایه وی را بیش از هرچیز بباد ناسزا می گرفت که چرا علی رغم تمامی توصیه ها بازیگوشی خود را ول نمی کند و معتقد بودند که عاقبت دختر سر به هوا همین است و بس. خوشبختانه  فاطمه زنده ماند آیا لیلا نیز زنده خواهد ماند؟"

کمتر کوهنورد و سنگنوردی را می توان یافت که سیدحمید صدیقیان یا همان "آقا سید" را نشناسد. آنچه از نظرتان گذشت سطوری از اولین پست وبلاگ تازه تاسیس ایشان است. دست نوشته های گرانبهای ایشان را در آدرس زیر دنبال کنید:

http://khaltonak.mihanblog.com

گزارش و تصاویر دوره مربیگری درجه 3 کوهپیمایی

6 روز گذشته را به اتفاق فرشاد اسماعیل زاده در قرارگاه رودبارک کلاردشت سپری کردیم. دوره ناماَ 5 روزه ولی عملا  6 روزه مربیگری درجه 3 کوهپیمایی.

ظهر روز پنجشنبه 31 تیر ماه با فرشاد از زنجان خارج و با وسیله عمومی به سمت تهران - مرزن آباد - کلاردشت و سپس قرارگاه رودبارک حرکت  و صبح روز جمعه خود را معرفی کردیم.

کلاس ها بصورت بسیار فشرده و توسط 6 نفر از مربیان در جه 2  و درجه 1 این رشته برگزار می شد. ساعت 6 صبح بیداری بود و تا 9 شب بی وقفه کلاس ها در خود قرار گاه و در مناطق اطراف برپا می شد. اندک فرصت ها در وقت نهار یا قبل از خواب نیز صرف مطالعه می شد. برخی از مباحث ارائه و کار شده در این دوره عبارت بودند از: روش تدریس، خطرات کوهستان، ابزار شناسی، هدایت و سرپرستی، کمپینگ، عبور از رودخانه، پیمایش جنگل، آموزش ساخت برانکارد و حمل مجروح، سنگنوردی و غیره

-سطح کلی نفرات شرکت کننده متوسط رو به پایین بود و بعضا برخی نفرات سطح بسیار پایین تر از مربیگری داشتند.

-کلیت برگزاری دوره مناسب و در خور شرکت کنندگان وبرگزار کنندگان بود. که جا دارد از همین جا از عوامل برگزاری تشکر کنم.

- برخی مطالب عنوان شده قدیمی و کم کاربرد می نمود. و نیاز به به روز شدن آن احساس می شد.

-نوع تعامل و  همکاری شرکت کنندگان و اساتید دوره جالب توجه و در خور تحسین بود.

گزارش تصویری این دوره را در ادامه مطلب ببینید.

ادامه نوشته