یخار...دگربار

 

ادامه تلاش تیم یخار روی یخار

 

برای تیم آلپ تبریز هم آرزوی موفقیت می کنم

 

نکاتی مفید در رابطه با کوهنوردی در زمستان

 

"خوب بودکه ...

در روزی آفتابی، بعد از یک بارش برف سنگین و در طبیعتی زیبا، اگر نفر اولی هستیم که گام بر می داریم و مسیر باز می کنیم (برف کوبی)حتی اگر پشت سرمان هم کسی صعود نمی کند، بایست مسیرخوب را انتخاب  کنیم تا دیگرانی که ممکن است روزهای بعد مسیر ما را طی نمایند علاوه بر لذت صعود از خطرات احتمالی انتخاب مسیر بد هم به دور باشند .(گاهی اوقات که هوا پایدار است رد پاها تا چند روز می ماند)" 

 

 

 

نکات بیشتری را در این مورد در دیار الوند بخوانید 

تصویر از حسن باقری، کوه بالقیز تکاب

به رسم هرسال...یلدا با سالمندان

 

به رسم هرسال ...کوهنوردان انجمن در زنجان یلدای خود را با سالمندان سپری می کنند

 

وقتی زمان برای کارل به پایان رسید

 

روی یال ابروزی قله k2  "کارل" جوان کمپ را به قصد قله ترک کرده بود.  

قسمت سخت مسیر را عبور کرده  و مصمم به سوی قله می رفت. صعود k2 رویای زندگی کارل بود.   

روزهای پایانی فصل صعود بود و بادهای موسمی گاه این قله سترگ را در می نوردیدند. او می دانست چرا این کوه کم صعود شده و چه سختی هایی مضاف بر آنچه تاکنون متحمل شده پیش رویش هستند.  

کارل هشدارهای هوشناسی  در مورد جت استریمی که امروز قله را فرا خواهد گرفت نادیده گرفته بود بنابراین دیری نپایید که خود را اسیر طوفان سهمگینی شمالی دید . طوفان همراهانش را پراکنده کرد. او هنوز خود را نباخته بود. او نیامده بود که خیلی زود جا بزند. او برای طوفان های بدتر از این هم تمرین کرده بود. 

وقتی عینک طوفانش را از دست داد خواست که برگردد. همطناب جدیدش اما به او نوید کمپ پیشرفته شان در همین حوالی را داد. "لئو" که کوهنورد خوبی بود به او امید می داد و از نقشه اش می گفت که در صورت اجرایش می توانستند قله را صعود کنند و به کمپ پیشرفته او بازگردند و مهیای بازگشت شوند.  طوفان پشت سرهم و در مدت کوتاهی دستکش ها ، تبر یخ و خودحمایت کارل  را حتی از او گرفت. با این وضع ادامه راه ممکن نبود. باید برمی گشت.  

این را همه به او می گفتند. همه کسانی که در مسیر بودند و حتی منطقش به او می گفتند که با این وضع ادامه راه ممکن نیست و باید برگردد. کارل اما لبخندی بر لب داشت. زیرا هیچکس از کمپ پیشرفته ای که همین حوالی بود خبر نداشتند. او می دانست که با کمک لئو در آن کمپ، لوازمی را که از دست داده می تواند تامین کند. و جانی دوباره بگیرد. 

به هر شکلی که بود کارل توانست قله را با کمک لئو صعود کند. امید و انگیزه ای که بیشترش به پشتوانه لئو بود کارل را به قله رسانده بود.  

در بازگشت از قله او چنان مست صعود بود که طوفان و نداشتن لوازم ضروری صعود و لحظات سخت و ناامید کننده از دست دادنشان را فراموش کرد. او حتی یادش رفت دست لئو را به گرمی بفشارد تا هم از او  تشکری کرده باشد و هم اینکه مبادا در این شرایط بد جوی او را گم کند.  

او از قله پایین آمده بود. دستانش به شدت سرما زده بودند و چشمانش یخ زده. اگر امدارسانی صورت نمی گرفت و احیای فوری انجام نمی شد قطعا انگشتان دست و چشمانش را از دست می داد. 

وقتی لئو را کنار خود ندید. سخت به خود لرزید. او برای از دست دادن مهم ترین لوازمش غمی به خود راه نداده بود چون حضور لئو و کمپی که در موردش صحبت کرده بود جای آن ها را پر می کرد. حالا وقتی لئو نبود انگار همه آن مصیبت ها همزمان به سرش آمده بودند.  

به هر سو دوید و هرچه فریاد داشت کشید. آوای "لــــــــــــــئو" محیط کوهستان را پر کرده بود و دیگر کوهنورد ها هم از دور به دیده ترحم و گاه تمسخر به او می نگریستند. عده ای حتی جمله مشمئز کننده " من که بهت گفتم!" را تکرار می کردند. جای خالی عینک دستکش تبر و چند وسیله ضروری دیگر حالا حس می شد. چیزی که تا پیش از این و تا وقتی که لئو بود به آن توجه نشده بود. وضعیت اسفبار کارل برای دیگران قابل درک نبود. آنها نمی فهمیدند که او همین حالا عینک و دستکش و تبرش را از دست داده نه چند ساعت پیش. خود کارل اما خوب می دانست.  

کارل حالا به اخرین ابزاری که در دست داشت فکر می کرد. به آخرین روزنه امیدش. می دانی آخرین یعنی چه؟ یعنی پس از آن دیگر چیزی نیست.  هرچند دودل بود و نمی دانست که آیا هنوز وقتش فرا رسیده یانه اما  آخرین تلاشش را هم انجام داد. منور اعلام مکان که آخرین امیدش برای یافتن لئو بود را روشن کرد و به هوا فرستاد اما آخرین تلاش او هم مذبوحانه به نظر آمد و خبری از لئو نشد. 

حالا شب فرا رسیده  و هوا بسیاپر سرد شده. کارل فهمیده که بدون لوازم شب مانی ، بدون امید و انرژی و با دستها و پاهایی که شدیدا سرمازده اند این شب برای او سحر نخواهد شد.   

 

 

کارل خیلی چیزها یاد گرفته بود. مثل بسیاری از کسانی که شکست می خورند و مثل خودش که قبلا شکست خورده بود. 

او  تجربیات زیادی بدست آورده بود اما او دیگر نمی توانست از آن تجربیات استفاده کند چون زمان برای تمام شده بود. او دیگر یک کوهنورد جوان و در ابتدای راه نبود. زمان برای کارل به پایان رسیده بود.   


 

- عکس تزیینی و مربوط به هرمان بول است. کوهنورد افسانه ای اتریشی  و اولین فاتح نانگاپاربات  

-داستان هم غیر واقعی و بر اساس یک خواب است.

حاشیه ای بر یک متن خوب

 

اخیرا انجمن کوهنوردان زنجان برنامه ای به نام " کارگاه مدیریت ریسک و امدا و نجات" برگزار کرد. مربیان خوب و قابل احترامی هم در برنامه شرکت کردند و برنامه به شکل خوبی انجام و به اتمام رسید.

 

 

همانند هر برنامه خوبی این برنامه هم کمی حواشی و بحث برایش پیش آمده که البته امریست طبیعی و به زعم من مثبت. فارغ از جهت گیری، اصل پیش آمدن گفت و شنود و بحث را امر مثبتی می دانم چون بسیاری از مشکلات پشت پرده و پنهان به سخن آمده و باعث ازدیاد فهم متقابل و در نهایت جلوگیری از مشکلات احتمالی بعدی می شود. 

نظر شما را به گزارش سرپرست این برنامه (سمیرا سپهری) در این لینک جلب می کنم همچنین صحبت های بعد از گزارش مربی برنامه  (شهریار بهزادیان) در قسمت نظارت آن پست.

هرچند به شخصه گمان می کنم اگر این گفت و شنود در جلسه ارائه گزارش برنامه که در جلسات هفتگی عمومی انجمن برگزار شد صورت می گرفت خیلی بهتر بود اما در حد ناقص و نوشتاری اش هم خالی از لطف نیست.

مذهب ما

 

ما می‌رویم ماندن با درد فاجعه ست

در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه ست
 
 
 
بهمن 93 - پای دیواره آزادکوه
روز آخر برنامه و بازگشت پس از تلاشی ناتمام
دیواره هنوز آنجاست و ما هنوز در ره و تلاشی که  ادامه دارد
 
 

کارگاه مدیریت ریسک امداد و نجات

 

 

جهت بزرگ نمایی تصویر بر روی عکس کلیک فرمایید.

 

همه جای ایران کویر من است!

 

همه جای ایران کویر من است... اگر آب نباشد!

(شعار شرکت کنندگان در برنامه انجمن کوهنوردان زنجان)

30 آبان 


 

 

ماتیک!

این روزها بین بسیاری از سنگنوردان صحبت از ابزار جدید کمپ است. ماتیک! تو دل برو و زیبا ، فروشندگانش هم مدام به خیل مشتاقانش وعده آمدن بار بعدی را می دهند.

گری گری برای بیست سال از محبوب ترین ابزارهای حمایت سرطناب بوده است.
این ابزار که توسط شرکت پزل ابداع و ارائه شد از اولین و کامل ترین ابزارهای حمایت خودقفل شونده بود که شناخته شد و همین ویژگی خارق العاده باعث شد خیلی زود همه گیر و محبوب شود.

حالا کمپ وسیله ای به نام ماتیک ساخته که بسیار شبیه گری گری ست اما برخی از کاستی های آن را ندارد. هرچند قطعا در ساخت آن از گری گری الهام گرفته شده اما از نظر سایت 8a ماتیک بسیار بهتر از حتی مدل جدید گری گری (grigri 2) است.

 

 

چند خصوصیت خاص ماتیک:

1-خاصیت دینامیکی ماتیک باعث می شود برعکس گری گری هنگام قفل شدن همانجا طناب فیکس نشود و چیزی حدود ده سانتی متر به آن پویایی می بخشد.
ترکیب این خاصیت دینامیکی ابزار با کشسان طناب هنگام قفل ناگهانی آن تاثیر زیادی در کاهش شوک وارده به کل سیستم دارد.(حدود 40 درصد)

 

2 -سیستم ضدهراس ماتیک برای جلوگیری از ترس مخصوصا برای مبتدیان است. و به این شکل عمل میکند که اگر یک مبتدی هنگام ترس از فرود؛ دسته آن را محکم و تا انتها بکشد طناب کاملا قفل شده و برای شخص اطمینان بخش خواهد بود.

 

3- داشتن حلقه بزرگتر با فاصله مناسب برای وصل شدن به کارابین. که سادگی کار آن به نسبت گری گری بیشتر خواهد بود.

 

4-اگر با ماتیک دوبار پشت سرهم یک طول طناب را فرود بیایید یا محکم ترمز کنید مثل گری گری خیلی داغ نمی شود و باعث افتادن رد نقطه ترمز روی طناب نمی شود.

 

5-و موردی که در اولین مواجهه با آن نظر مرا به خود جلب کرد این بود که برای انداختن طناب نیازی به باز کردن آن مثل گری گری نیست ؛ چیزی که قطعا برای کاربران گری گری آزار دهنده بوده.

و مزایای دیگری در مورد طناب دادن و رهایی از قفل

به نظر می آید بهترین کاربرد ماتیک در طناب هایی حداکثر با قطر 9.6 میلیمتر باشد و طناب 10 میل سخت طناب دهی می شود هرچند کمپ توصیه کرد طناب هایی با قطر 8.6 تا 10.2 هنگام کار با آن مورد استفاده قرار گیرد .

 

در لینک زیر کلیپی می بینید که استفاده صحیحی از ماتیک را نشان میدهد (لینک یوتیوب است و نیاز به فیلتر شکن دارد):

https://www.youtube.com/watch?t=17&v=UIgBszDFwDo

 

 

چند نکته قابل تامل دیگر:

-دربازار ماتیک حدود 150 هزارتومان از گری گری گران تر است.
اصلی ترین رقیب ماتیک ابزار اسمارت شرکت ماموت است که به قیمتی حدود یک سوم آن همواره مشتری ها را وسوسه میکند.
هرچند یک قول قدیمی که حتما شما هم از مربیان خود شنیده اید می گوید ابزاری که با آن راحت تر هستید بهترین ابزار است اما اسمارت با هزینه کم و داشتن بسیاری از خصوصیات ماتیک و گری گری یک ابزار محبوب به شمار می آید.

 

-اشکالات گری گری بعد از چندسال استفاده و آزمایش و خطا شناخته شده اند؛ باید دید ماتیک بعد از سال ها استفاده چند اشکال شناخته شده خواهد داشت.

 

با نگاهی به سایت 8a

 

عکسی که معروف شده

 

این عکس را آبان 89 در یخچال کوچک شمالی سبلان گرفتم، نفری که آنسوتر در حال عبور عرضی ست رضا جعفری ست که برای اولین بار دست به تبر شده

گویا این عکس (به هر دلیلی) مورد توجه برخی کوهنوردان قرار گرفته قبلا یکبار کوچکترش را در وبلاگ گذاشته بودم و همان عکس با همان سایز و کیفیت پایینش و در پیج های مختلف شیر می شود.

 

در سایز بزرگتر ببینید

هرچند خیلی هم عکس تعریفی ای نیست اما با کیفیت تر و بزرگتر بدون امضا در خدمت عموم

شیوه من همانست که در لوگوی وبلاگم نوشته ام:
"این وبلاگ با این انگیزه که مطالبش به کار کسی آید آپدیت می شود بنابراین استفاده از مطالب و عکس های آن بدون ذکر منبع هم بلامانع است. "