بدون خطرکردن پیشرفتی در کار نیست

کاوش‎های بزرگ تاریخ همواره با خطرکردن همراه بوده‎است، بدون خطرکردن پیشرفتی در کار نیست. "یوری گاگارین، اولین انسانی که وارد فضا شد"

طبیعی‎ست که انسان ذاتا از خطرکردن بترسد و بجای رفتن به مناطق ناشناخته و کاوش‎های مخاطره‎آمیز ترجیح دهد در دشت‎های آرام بیتوته کند، اما اگر انسان خطر نمی‌کرد تاکنون جهان را آنقدر که تا به امروز توانسته،  نشناخته  و روح سرکش و کنجکاو خود را التیام نبخشیده بود.

برای انجام کارهای بزرگ دوری‎کردن کامل از خطر غیرممکن است. هرچند نباید فراموش کرد که موفقیت وقتی معنی می‎دهد که زنده برگردید.

عوامل بروز یک حادثه دو بخش دارد: بخشی به فعل ما مربوط است و بخش دیگر متاثر از عوامل خارجی‎ست و از کنترل ما خارج. برای دستیابی به موفقیت و خطرکردنِ منطقی، بایستی توانایی جسمی و روحی خود را به بالاترین سطحی که ممکن است رساند، آموزش‎های لازم را از سر گذراند و تمام بخشی که مربوط به ما می‎شود را به شکل مطلوب و بدون کاستی انجام داد. در چنین شرایطی جسارت خطر کردن منطقی می نماید و می‎توان گام در مسیرهای نو نهاد و با خطرهای از پیش تعیین‎نشده روبرو شد.

در کنار تمام موارد بالا آیتم شناخت و تجربه برای تحلیل پایانی موقعیت نیز ضروری‎ست. لازم است فردی دارای تجربه و شناخت کافی شرایط را بسنجد و با مقایسه میزان بزرگی خطر در یک‎سو و  توانایی ها و ابزارهای موجود از سویی دیگر تصمیم بگیرد که خطر کردن در شرایط حاضر منطقی ست یا خیر.


مطلبی در سایت کوهنامه در خصوص حوادث اخیر کوهنوردی کشورمان منتشر شده که خواندن آن برای هرکدام از ما می‎تواند عبرت برانگیز باشد. یادآوری‎های خوبی از حوادث تلخ سال‎های اخیر شده و نقش اشخاص و ارگان‎های مرتبط در قبال بهمن مورد توجه قرار گرفته است.

نکات پایانی اما از نظر من اشکالاتی دارد:
تعطیل کردن فعالیت به دلیل آنچه "شرایط بد جوی" خوانده می شود با توجه به نسبی بودن بدی این شرایط و نیز تعیین کردن زمان چندساعته مساوی برای شرایط و تیم‎ها با شرایط نامساوی در تمام مناطق، حکم جامعی به‎نظر نمی آید.

هنر یک کوهنورد این است که بتواند در شرایط خطرناک با استفاده از آموزش‎ها و ابزارهای خویش خطر را به حداقل و فعالیت خویش را در صورت منطقی بودن شرایط ادامه دهد،  توقف کوهنوردی به دلیل احساس خطر با نفس ماجراجویی کوهنوردی همخوانی ندارد.

گمان می کنم بهتر باشد سایت پر بیننده کوهنامه که مطالب آن بعضا مورد استناد و استفاده عملی کوهنوردان نیز قرار می‎گیرد، در نوشتن نکات قطعی و دقیق فنی وسواس بیشتری به خرج دهد. بدیهی‎ست که هر کارشناسی ممکن است نظر خاص خود را داشته باشد اما در یک مطلب تحلیلی شاید بهتر باشد به تحلیل عوامل موثر در حوادث مختلف پرداخته و از صدور فرمان کلی برای حوادثی با علل متفاوت پرهیز شود.

گزارش پیمایش در لاپلند- قطب شمال

«مینا قربانی» کوه‎نورد عضو تیم ملی امید و کسی که سابقه‌ی صعود به قله‎های «کازبک» و «آرارات» را در کارنامه خود دارد؛ این بار در برنامه‌ای شخصی اقدام به پیمایش مدار قطبی شمال در کشور فنلاند کرده است. پیمایشی در سرمای استخوان‎سوز شمال فنلاند اما دیدنی و جذاب.

در این پیمایش «مینا قربانی» و همنورد فنلاندی‌اش «یانه لپا‌آ‌کوسکی» مجموعا حدود بیست و هشت کیلومتر را در سه روز و دو شب در مدار قطبی شمال واقع در شمال کشور فنلاند (لاپلند) طی کرده، وارد یک پارک ملی شده، در دو جانپناه با نام‌های Molosleho در شب اول و Pyhäjärviدر شب دوم اقامت کردند. در این مسیر قله‌ی Pallilaki به ارتفاع 565 متری نیز توسط این دو صعود شد.

گزارش جذاب این پیمایش را به قلم «مینا قربانی» همراه با تصاویرِ زیبا و شرحی از آنچه که بر ایشان در سرمای کشنده، طبیعت بکر و زیبای زمستانِ لاپلند گذشته است را از لینک زیر دانلود کرده و بخوانید.

 گزارش پیمایش در لاپند ، قطب شمال

 

-برداشت از کوهنامه

نشانی از قدیمی ترین مسیر دیواره آزادکوه

 در بالای دهلیزِ ابتدایِ دیواره‎ی آزادکوه، میخی با طنابچه‎ای آویزان درون شکاف نظرم را به خود جلب کرد.
پای شکاف که رفتم نوشته‎ای را دیدم که ظاهرا از قدیمی‎ترین گشایش مسیری روی این دیواره باقیمانده بود.

تاریخ صعود 13 مرداد 1352 و نامهایی از صعود کنندگان این مسیر نوشته شده بود. ناصر گارسچی و دکتر سلطانی تنها نامهایی بودند که از بین 6 اسم نوشته شده توانستم بخوانم (البته با همفکری عامر ازوجی).

شکاف پر از میخ و گوه چوبی به موازات مسیری که ما صعود می کردیم تا 5 طول (حدود 200 متر)  بالا می آمد و سپس از درون دهلیزی به قله منتهی می شد.
از پیشکسوتان و عزیزانی که اطلاعاتی درباره این مسیر و گشایندگان آن دارند خواهشمندم با در اختیار گذاشتن آن به بنده در ارائه گزارش صعود کمک نمایند.


سنگ نوشته بالای دهلیز

 

آبی: مسیر قدیمی، قرمز : مسیر صعود شده زمستان 95

 

 

عکس بدون خط برای تشخیص جانمایی

 

 

میخ Cassin  چهل ساله، که به عنوان اولین میانی استفاده شده بود

 


---------------------------
همچنین خبری شنیدم در مورد اشاره به "اولین صعود زمستانه دیواره آزادکوه" توسط مرحوم فرشاد خلیلی در رزومه‎ای که از ایشان در یکی از گروه‎های کوهنوردی خوانده شده. اگر در مورد این صعود احتمالی نیز اطلاعاتی در دست باشد به دقت عمل در ارائه آمار واقعی صعودهای آزادکوه کمک شایانی خواهد کرد.

صد سال بعد جهان جای بهتری برای زندگیست یا بدتر؟

صد سال بعد جهان جای بهتری برای زندگیست یا بدتر؟

سوالی که مدت‎ها به آن فکر کردم.

بالاخره تصمیم گرفتم این سوال را از اطرافیانم بپرسم. بنابراین تحقیقی شخصی ترتیب دادم.

درصدد بودم از میان نظرات کسانی که در این فکر جمعی شرکت کردند نتیجه یا ره‎آوردی به زعم خویش بنویسم، اما در پایان بهتر دیدم برداشت و شناخت را به مخاطب بسپارم، همو که خود نظری برآمده از جهان خویش دارد.
به نظر لازم به یادآوری نیست که عقل جمعی و جمع آوری نظرات و دیدگاه های متنوع (و گاه کیلومتر ها دورتر از آنچه ما فکر می کنیم) چقدر به شناخت صحیح تر و واقعی تر ما از موضوع کمک می کند.
 پارچ آبی را روی یک میز تصور کنید. و عده ای که دور میز نشسته و به آن نگاه می کنند. هر کدام از این  نظاره کنندگان آنچه روی میز می بینند را این‎طور توصیف می کنند:

•    یک پارچ فلزی است. و جزییات دیگری مشاهده نمی کند (بسته به زاویه دید و خصوصیات اخلاقی اش در زمینه کلی نگری یا تحلیل جزیی مسائل)
•    یک پارچ فلزی با دسته ای بلند و نازک است.
•    یک پارچ فلزی با مارک Unbrested و ساخت کشور بلژیک روی میز است.
•    پارچ فلزی ای است که در لبه پایین اش نشتی دارد.

همانطور که می بینید نگاه به یک شی از زوایای مختلف به درک صحیح و واقعی تر از آن کمک می کند، بنابراین هرچه بیشتر به سوی عقل جمعی و استفاده از نظرات متفاوت و به تبع آن تحمل دیدگاه های بعضا مخالف حرکت کنیم می توانیم آنچه تجربه می کنیم را بهتر و درست‎تر بشناسیم.

در فراخور نظرات نوشته شده، برایم جالب بود نظراتی که از امید می گفتند، آنهایی که رویای خویش را در صد سال آینده جهان متصور شدند و آنها که امید و رویای خویش را فرونشاندند و جهان را واقعی تر از آنچه در آرزو دارند تحلیل و آن را پیش بینی کردند.

 

جواب های گردآوری شده را در فایل زیر بخوانید:

از اینجا دانلود کنید.