برنامه تمرین آخر هفته در کلاهک آیی قیه سی زنجان

دیروز به همت دوستان و برخی تصادف ها دور هم جمع شدیم و یک برنامه تمرین فنی جهت سنگنوردی و استفاده از ابزار در کلاهک آیی قیه سی زنجان اجرا شد.

در این برنامه مهدی رستمی-مجتبی مقدادی-خواهران یکتا-فرید نعلچی -حسین مقدم و من حضور داشتیم. گزیده ای از عکسهای برنامه فوق در ادامه تقدیم می گردد.

 منطقه آموزشي و تمريني كلاهك آيي قيه سي

صعود ميموني

ادامه نوشته

میخاییل در سوئیس

میخاییل و دوستش لیسکه در سوئیس

عکس اختصاصی برای آیاز

thanks mikhoo!! amazing dud!!


توضیح:

میخاییل و یخوم دی فرایس از دوستان  من و اهل کشور هلند هستند. که چند صباحی اینجا مهمان من بودند و خاطرات خوشی با اونها دارم. میخاییل که با دوستش لیسکه برای یک سفر دانشجویی در سوئیس به سر می بره با قله ماترهورن که می دونه خیلی بهش علاقه دارم عکس گرفته و برام فرستاده.

یک عوام فریبی ناشیانه

گاه دیده می شود بین مردم جامعه و کسانی که در اطرافمان می بینیم باور هایی وجود دارد که بیشتر خرافه هستند ولی همیشه مورد تردید. یکی از این موارد که بی شک همه شنیده اید این است که گفته می شود " سر بیگناه تا پای دار هم برود بالای دار نمی رود" یا اینکه اگر چیزی را به کسی که لایقش نیست بدهند خیرش را نمی بیند و از این دست صحبت ها. با اینکه قبول صحت این مفاهیم برایم ناممکن بوده ولی گاه دیده شده که اتفاقاتی در تایید این گفته ها رخ می دهد که شک برانگیز است.

چندی پیش مطلبی در این وبلاگ درج شد با عنوان "رويه غير منطقي فدراسيون كوهنوردي"  که در آن رویه معمول فدراسیون برای انتخاب اعضای تیم ملی در اردوها به نقد کشیده شد. در آن مطلب  انتخاب های تیم اعزامی به تیلیچوپیک در سال ۸۷ را یادآور شدم که منطق فدراسیون در خط زدن من و سه نفردیگر از منتخبان اردوها این بود که از هر استان یک نفر باید اعزام شود تا به همه استانها سهمیه برسد و استان های بیشتری  در این صعود ملی سهیم شوند. ولی در مورد انتخاب هایی که برای صعود امسال دائولاگیری صورت گرفت دیدیم برحسب مقتضیات زمان!! منطق عنوان شده قبلی به فراموشی سپرده شد و ۵ نفر از ۸ نفر انتخابی از استان تهران بودند و سه نفر باقی از بقیه کل ایران!!! نکته جالب در مورد این انتخاب نوع اعلام اسامی از طرف فدراسیون بود که همه نفرات را با اسم استان ولی ۲ نفر را با نام شهرشان (کرج) درج کرده بود تا این تعدد و تکثر نام تهران به اصطلاح زیادی تو چشم نباشد و در واقع با یک عوام فریبی ناشیانه و بیشتر بچه گانه سعی در پنهان کردن این واقعیت تلخ داشت. از اینها که بگذریم و اگر بخواهیم در مورد همان باورهای خرافه ای بیشتر فکر کنیم می بینیم که ۵ نفر انتخابی (یا شاید انتصابی) از تهران هیچکدام قله را صعود نکردند. و نمی دانم دلیل این امر را در کجا بایستی جستجو کرد. شما هم دچار تردید شدید؟؟؟

 

چهارمین سال تولد وبلاگ

چهار سال گذشت.

از روزی که تصمیم گرفتم وبلاگی تاسیس کنم و در حد توانم به معرفی و انعکاس مسائل کوهنوردی بپردازم. چهار سالی که مملو بود از شادی ها غم ها نا امیدی ها انگیزه ها و هیجان های مختلف.

چهار سالی که گاه آنقدر بی انگیزه بودم که برای ۵-۶ ماه فقط ماهی یک پست می زدم و گاه آنقدر در بهبوهه اردوها برنامه و داستان داشتیم که روزی چند پست آپ می شد.

امروز ۱۲ خرداد ۱۳۸۹ چهارمین سال تولد وبلاگ آیاز هست. وبلاگی که به خوانندگانش احترام میگذاره و بهشون افتخار می کنه.

كيك تولد چهارسالگي وبلاگ آياز

دومين مسير مجازي

همونطور كه قولش رو داده بودم.

دومين مسير صعود مجازي رو هم طراحي كردم.

بياد داشته باشيد همون قوانين مسير قبل پابرجاست.

روي عكس زير كليك كنيد تا هم قوانين رو دوباره ببينيد و هم بتونيد مسير جديد رو صعود كنيد.

موفق باشيد

وبلاگ بانوان کوهنورد زنجان

به تازگی وبلاگی با این نام به همت خانم حبیبه علوی برای انعکاس فعالیت های بانوان کوهنورد زنجانی تاسیس شده. محیط زیبا همراه با راحتی کار و سادگی ادبیاتش از خصوصیات و محاسن آن است. گزارش مختصر ولی زیبای زیر برگرفته از این وبلاگ است آدرس وبلاگ: http://nanga.blogfa.com/


هو المبین

همه جا آنقدر سرسبز است که چشمهایم دارند دودو می زنند.چپ ... راست ... چند تا پیچ دیگر ... بالاخره میرسیم. با آقایان : حسین مقدم (سرپرست)، سعید کریمی ، حسین مهدوی ، مهدی رستمی و خانم ها : مینا بهرامی ، سمیه یکتا ، بتول قاسمی و خودم از روستای حاجی کندی راهمان را به سمت تکه قیه سی پی می گیریم. از کمرکش تپه ها که عبور می کنیم تکه و گلجیک از دور خود را می نمایانند. مکان دقیق مسیر یاد ، جانپناه و غاری که از دور دیده می شود بچه ها را به چالش می کشد . پس از افاضه نظرات و فرمایشات ضد و نقیض ادامه می دهیم و خودمان را به پای گرده تکه می رسانیم که کمی بالاتر از دره مابین تکه و گلجیک است. کنار چشمه ای گوارا که بعدها با به یاد آوردن آب زلالش حسرت جرعه ای از آن به دلمان ماند ، صبحانه ای می خوریم و کارمان را آغاز می کنیم.

ادامه نوشته