بر درب آفتاب پي باج مي رويم   ما نيز بدون بال به معراج مي رويم

 

اجراي برنامه هاي بزرگ كوهنوردي در ايران، به دليل عدم حمايت ها و كم توجهي هايي كه عموما به ورزش كوهنوردي مي شود دشواري ها و خطرهاي خاص آن شايد از نظر بسياري مصداق ديوانگي باشد اما از نظر خيل مشتاقان اين ورزش همان مصداق رفتن بدون بال به معراج است. اما بگذار هرچه مي خواهند بنامندش ما مي رويم چون دلمان جاي ديگر است  ما مي رويم هركه بماند مخير است.

انگيزه هاي اجراي برنامه اي كه بتوان در خلال آن هر سه هرم منطقه سبلان را در شرايط زمستانه صعود كرد از سال 87 در من شكل گرفت. هنگامي كه در جريان اردوهاي انتخابي تيم ملي اميد ايرج معاني يكي از بزرگترين كوهنوردان امروز ايران از تلاش هاي مكرر و ناموفق اش بر روي اين هرم ها سخن مي گفت. اينگونه بود كه پيشنهاد اجراي آن به عنوان برنامه هدف امسال انجمن باتوجه به ظرفيت هاي خوبي كه در نفرات انجمن ديده مي شد را دادم كه پس از سبك و سنگيني و مقايسه با برنامه هاي پيشنهادي ديگر با ترديد بسيار اما پذيرفته شدو در تقويم شش ماهه دوم انجمن جاي گرفت.

طبق معمول برنامه بزرگ بود و نفراتي كه زير هزينه هاي سنگين برنامه با تمرين هاي سنگين تر آن دست و پنجه نرم مي كردند. از ماه ها قبل تمرينات و برنامه هاي آماده سازي به صورت برنامه هاي كوهنوردي آخر هفته ، تمرينات فني و سنگنوردي در سالن، دو در سالن و برنامه هاي چند ساعته سرعتي كوهنوردي ميان هفته مداوما اجرا مي شدند و همزمان تلاش براي جبران كمبود وسايل مورد نياز تيم و نفرات صورت مي پذيرفت بالاخره با كمك هاي پدرانه و قابل ستايش هيات كوهنوردي و برخي از همنوردان دلسوز تا آنجا كه ممكن بود لوازم ضروري موردنياز تامين شد. يك تخته چادر نيز با كمك هاي نويد توسلي عزيز و هيات كوهنوردي شهرستان تكاب تحويل تيم شد. هرچند لازمه اجراي چنين برنامه هايي حضور كم نفرات است اما سعي كرديم بر رويه كلي انجمن يعني همان سهيم كردن حداكثري نفرات براي بالا بردن سطح تجربه پافشاري كنيم حضور نفرات غيراصلي در منطقه كه در صعود اصلي شركت نخواهند كرد قطعا برايشان مفيد فايده و سرشار از انگيزه سازي خواهد بود.از 16 نفر داوطلب جدي حضور در برنامه چند نفر به دليل نداشتن شرايط يا لوازم كافي متاسفانه از تيم كنار گذاشته شدند.برخي نيز به دلايل مشكلات شخصي از برنامه انصراف دادند

مهمترينشان شايد مهدي بيگدلي بود كه بخش اعظمي از بار فني تيم برعهده وي بود من و مهدي همزمان از برنامه هفته پيش سرماخوردگي سختي گرفته بوديم، مهدي متاسفانه نتوانست با بيماري اش كنار بيايد و مانع شدن خانواده مزيد برعلت شد تا نتواند در برنامه اي كه خيلي برايش زحمت كشيده بود شركت كند.

ساعت 13:30 روز بيستم بهمن ماه در حاليكه نبود مهدي، كم بودن يك تخته چادر، نامناسب بودن كفش و كيسه خواب برخي از اعضا نگرانم كرده با دو خودروي سواري كه اتومبيل هاي شخصي ابولفضل كاج و محمد ژاله رفعتي هستند با بدرقه دوستان عزيزمان و زحمات آقاي ورقائي  زنجان را به مقصد سرعين ترك مي كنيم. براي رسيدن به سرعين مي توان پس ازطي حدود 80 كيلومتر از اتوبان زنجان تبريز وارد خروجي سمت راست (سرچم خلخال) شد اين مسير جديد در زماني بسيار كمتر از مسير قديمي (بستان آباد سراب) كه قبلا استفاده مي شد ما را در عرض 4 ساعت به اردبيل مي رساند پس از عبور از اردبيل و رفتن به سوي خروجي تبريز ، 17 كيلومتر بعد به شهر كوچك و توريستي سرعين مي رسيم كه آبگرم هاي آن معروف هستند.

كمي قبل از تاريكي هوا به سرعين رسيده ايم شب را مهمان هتل يكي از كوهنوردان خوب اين شهر آقاي محمد زاده (هتل تخت جمشيد) هستيم. هميشه به كوهنوردان لطف دارند و با هزینه خیلی کم پذیرای کوهنوردان هستند. شب را به بستن كوله ها، خوردن شام و انجام آخرين هماهنگي ها مي گذرانيم.

ساعت چهار صبح روز شنبه 21 بهمن دو دستگاه سمند كه به لطف آقاي محمدزاده از طرف آژانس هماهنگ شده اند دم در منتظر ما هستند پس از جا دادن كوله ها سوار مي شويم. طبق وعده رانندگان و اطلاعاتي كه قبلا گرفته ايم جاده تا پيست و حتي بالاتر از آن باز است بنابراين امروز صعودي سبك تر از آنچه برنامه ريزي كرده ايم خواهيم داشت. اما متاسفانه كمي از روستاي آلوارس گذشته ايم كه ماشين ها متوقف مي شوند.  يخ كاملا جاده را بسته با اصرار ما و اينكه اگر بخواهيم مسير را از اينجا كوله به پشت راه بيفتيم به برنامه مان نمي رسيم كمي خاك از كنار جاده مي آوريم و روي يخ ها مي ريزيم ماشين ها كمي جابجا مي شوند اما چند صد متر بيشتر ما را جلو نمي برند ساعت 5:10 صبح در حاليكه مسير زيادي تا پيست را از روي جاده برف زده بايد طي شود با كوله و كفش هاي سنگين راه مي افتيم. عبور از جاده يخ زده كه گاه كاملا بايد روي آسفالت با اين كفش ها قدم برداشت بسيار خسته كننده است

 بالاخره در ساعت 9:30 پس از 4 ساعت شیب نوردی پیش بینی نشده به پيست مي رسيم نيم ساعت استراحت و پيگيري مسيري كه طبق برنامه ريزي قرار بود از اينجا شروع شود! حجم برف از آنچه تصور مي كرديم بيشتر است اين تصوير كانكسيت كه دو ماه پيش علي رغم بارش هاي خوبي كه در منطقه بود به سختي از آن بالا رفته بودم تا كيسه اي را تا برگشت از برنامه روي آن بگذارم در حاليكه اين بار زير برف مدفون شده است.

مسير را در دره اي كه از شرق به غرب امتداد يافته است طي مي كنيم تا خود را به «چوروك قيه» و دره «دده قورقود» برسانيم.

 كل مسير برف كوبي مي شود عمق برفكوبي كم و زياد مي شود اما كلا نياز برفكوبي دارد نفرات قوي تر و با انگيزه تر لحظه اي از حركت بازنمي ايستند و راه را براي تيم باز مي كنند اين تلاش خستگي ناپذير ستودني ست.  پس از تلاشي 13 ساعته كمي قبل از تاريكي كمپ خود را كمي عقب تر از جايي كه قبلا در نظر گرفته بوديم و در ارتفاع 3650 متري بر پا مي كنيم.

 قبل از خواب آخرين صحبت ها را در مورد شبماني امشب و صعود فردا با نفرات انجام مي دهيم.  ترس را مي توان در چشم ها و كلمات همه بچه ها ديد اما اين همه راه نيامده ايم و اين همه زحمت نكشيده ايم كه بترسيم قرار گذاشته ايم ترس را باور نكنيم. در شبي سرد با تراكمي بيش از معمول به چادر ها مي رويم و به كيسه خواب ها مي خزيم.

ساعت 6 صبح آماده هستيم اما منتظر ميمانيم تا هوا كمي روشن شود تا مگر اين باد لعنتي آرام بگيرد حركت بر روي تيغه هرم ها در شرايط هوايي نامناسب و بادي درصد ريسك بالايي دارد بنابراين اگر شرايط جوي مناسب نباشد بي هيچ خطر كردني امروز را در كمپ به اميد هواي بهتر روز بعد مي مانيم اما خوشبختانه با روشن تر شدن هوا وضعيت بهتر مي شود. با خداحافظي از 4 نفر باقي مانده در كمپ من، معبود توحيدي نژاد، سعيد نبي لو و محمد ژاله رفعتي با كوله هايي متوسط به سوي چوروك قيه حركت مي كنيم. قرار است تيم دوم با انتقال وسايل شب ماني ما به گردنه مابين هرم يك و قله سبلان، آن طرف هرم ها به استقبالمان بيايد و يكي از نفرات فردا به تيم ما اضافه شود تا در صورت مناسب بودن شرايط قله سبلان نيز صعود شود. 

از شيب تند دره تا روي گردنه ابتداي تيغه شيبي ست طولاني و تند كه برفكوبي خيلي سنگيني دارد.

 سپس تيغه آغاز مي شود كه با كمي احتياط شما را به راحتي به قله هرم 3 مي رساند كمي پس از ساعت 13 به قله هرم 3 مي رسيم. تابلويي كه دفتري را درون خود دارد روي قله تعبيه شده است. نام شركت كنندگان و تيم مان را به آن اضافه مي كنيم و عكسي به يادگار مي گيريم. ارتفاع قله 4540 متر است.

از اينجا قله هاي كسري، هرم هاي 2 و 1 و آن پشت ها سبلان ديده مي شوند.  زمان زيادي نداريم بايستي قبل از تاريكي كار را به اتمام برسانيم هرچند كيسه بيواك و كت پر همراه داريم اما شب ماني روي اين تيغه در اين شب سرد بسيار دهشتناك خواهد بود. خيلي زود و با احتياط از روي تيغه اي كه واقعا تيغه شده! دست به سنگ پايين مي رويم.

 سپس شيب هرم 2 آغاز مي شود نياز به ثابت گذاري و حركت با احتياط دارد. ساعت 14 به قله هرم 2 مير سيم. با ارتفاع 4610 متر. يك پرچم فلزي بر روي قله نصب شده به همراه چند ميخ دست ساز سنگين كه چند تاي آن ها را براي فرود اظطراري و احتمالي مان برمي داريم.  با بي سيم از وضعيت تيم دوم جويا مي شويم ياسر پس از گرفتن وسيله ها از تيم قسمت پاياني تا كمپ دوم را سپري مي كند به او وعده ديدار مي دهيم.


 همه چيز خيلي سريع اتفاق مي افتد زماني براي از دست دادن نداريم تاريكي در اين مسير يعني مرگ شب ماني اضطراري نيز چيزي كم ازآن ندارد  با نگراني از ضيغ وقت به سوي هرم آخر يعني هرم 1 حركت مي كنيم.

قسمت هاي زيادي از مسير قبلا ثابت گذاري شده و اين كار ما را بسيار راحت مي كند در بعضي از قسمت ها با حمايت نفر ، رد مي شويم و بالاخره ساعت 16:30روي قله هرم يك هستيم (ارتفاع 4590 متر) 

سرمست از صعود هر سه هرم به مسير آمده نگاهي مي كنيم. باور اينكه از اين تيغه هاي سوزني رد شده ايم برايمان دشوار اما شادي آور است.

بدون معطلي از يال شرقي پايين مي آييم. روي گردنه هستيم كه ياسر را در نزديكي قله هرم 1 مي بينيم پس از صعود پايين مي آيد.

 با توجه به وضعيت نفرات و شرايط نامناسب جوي كه گمان مي رود تا فردا بدتر هم شود تصميم به بازگشت به كمپ اول را مي گيريم.  شبانه مسير را طي مي كنيم تا بالاخره ساعت 9 شب با استقبال و راهنمايي نفرات كمپ به چادر ها مي رسيم.

تیم بسیار خسته است حسین مصطفوی، ابوالفضل کاج و بابک عسگری نژاد که یاسر و لوزام کمپ دوم را تا قسمت هایی از مسیر همراهی کرده اند به ما خسته نباشید و تبریک می گویند و ما نیز ضمن تشکر از زحمات امروزشان صعودمان را به آنها تقدیم می کنیم. یک تخته چادر و دیگر لوازم کمپی که همراه یاسر بود را شبانه برپا و به درونش می رویم و پس از صرف شمی مختصر به خواب می رویم.

تازیانه باد به چادر می زند و مجال یک خواب را از چشمانمان می گیرد ...آنکه بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ آمده است

صبح زود بیدار می شویم هوا درهم و برهم است

 ابر و مه کل منطقه را احاطه کرده است بدون فوت وقت كمپ را جمع آوري و در هوايي كاملا بد! به سوي پيست سرازير مي شويم. خستگي ديروز برنامه و نداشتن خواب راحت ديشب باعث شده توان جسمي و روحي تيم در شرايط خوبي نباشد با توقف هاي بسيار پس از 4 ساعت به پيس مي رسيم و پس از استراحتي كوتاه مسير جاده را پي مي گيريم هنوز بسته است و بايستي  تا جايي كه ماشين بالا مي آيد پايين برويم.

 هرچه ارتفاع كم مي كنيم هوا بهتر مي شود حدود ساعت 14 به ماشين ها مي رسيم به سرعين مي رويم. نهاري كه آقاي كاج مهمانمان مي كند پس از چند روز بد غذايي و نياز بدن، خوشمزه ترين غذايي است كه در كل دنيا مي توان يافت آبگرم سرعين هم پاياني ست بر اين شور كهربايي وقتي زخم انگشتان پا را التيام مي بخشد.

در پايان گزارش از همه آنهايي كه براي مهيا كردن مقدمات اين برنامه و اجراي آن كمكان كردند تشكر مي كنيم. مسئولان محترم هيات كوهنوردي كه با آغوش باز هرآنچه در توان داشتند در اختيار تيم گذاشتند، آقايان مهدي سلطاني، مهدي نظري، وحيد بلوري و  حسين مقدم كه از باب تجهيزات و انتقال تجربيات گرانبهايشان به كمك نفرات تيم آمدند. و تشكر از آقاي جلال ركابي و فروشگاه صرفه بابت لطفي كه به تيم داشتند.

و نيز يادي از جاي خالي وحيد محمدي، مرتضي احمدلو، علي كريمي، حامد عليپور و حسين كريمي كه كمبود لوازم و تجهيزات مانع حضورشان در جمع ما شد.