درباره حادثه پزشك تيم اميد كوهنوردي

ديدگاه هاي حسن نجاريان درباره حادثه پزشك تيم اميد كوهنوردي

خبرگزاري فارس: عضو كمسيون فني نظارت و بررسي حوادث كوهنوردي ديدگاه هاي خود را درباره حادثه مربوط به سعيد بهاءلو، پزشك تيم اميد كوهنوردي ايران كه در تاريخ هفتم آبان ماه در مسير بازگشت از قله 7134 متري نپال اتفاق افتاد را تشريح كرد.

به گزارش خبرگزاري فارس، حسن نجاريان، فاتح 5 قله بالاي 8 هزار متري و تنها بازمانده حادثه گاشربروم يك، در گفت و گو با خبرنگار فارس، مطالبي را مطرح كرده كه نيازمند بررسي است و صحت و سقم آن بر عهده گوينده است. خبرگزاري فارس آماده است نظرات مسئولان ذيربط را نيز دريافت كرده و منعكس نمايد.
اين سئوالات، سئوالاتي است كه از سوي خانواده سعيد بهاءلو در نخستين نشست كميسيون فني نظارت و بررسي حوادث فدراسيون كوهنوردي مطرح شد كه خبرنگار ما از نجاريان خواست به اين سئوالات پاسخ دهد.
متن اين گفتگو به شرح ذيل است:
* چرا شرپاها وظايف خود را انجام نمي‌دادند؟
بر اساس گزارشات ارائه شده در نخستين نشست كمسيون و اظهارات اعضاي تيم صعود كننده، تيم در مسير صعود از كمپ دوم به سمت قله، طناب ثابت كم داشته است؛ به طوريكه پس از ثابت گذاري دو طول طناب، نفرات مجبور بوده اند در حمايت طناب بالايي قرار بگيرند تا طناب پاييني باز شده و براي ادامه صعود به بالا برده شوند. اين كار به لحاظ ايمني بسيار خطرناك بوده است. تكرار اين عمل در صعود، انرژي زيادي از اعضا برده است. اين سئوال پيش مي آيد كه چرا شرپاها (راهنما و باربر محلي) اين كارها را انجام نمي داده‌اند؟ مگر براي همين قرارداد نبسته اند؟ به نظر مي رسد سرپرست، قدرت و مديريت لازم را نداشته كه شرپاها را به كار وا دارد. بر اين اساس، اعضا اين وظايف را بر عهده گرفته و عملا نيروي زيادي صرف شده كه در زمان‌بندي كلي صعود و بازگشت نيز بسيار موثر بوده است.

* ميزان كارآمدي سرپرست از سوي كميته هيماليانوردي سنجيده شده بود؟
سرپرست شرايط جوي را بررسي نكرده و نمي‌دانسته از بعد از ظهر روز صعود، هوا رو به خرابي خواهد رفت. بخشي از مشكلات پيش آمده به سرپرست باز مي‌گردد و بخش مهم ديگر به كسي كه سرپرست را انتخاب كرده است. چرا بايد كسي كه مسئول اين كار بوده، برآورد درستي از ميزان توانايي و كارآمدي سرپرست نداشته باشد؟ در جلسه نخست كميسيون بررسي، پوريا پرچمي مسئول كميته هيماليانوردي، حضور نداشت؛ در حالي كه به نظرم بايد حاضر شده و پاسخگو باشد.

* نبايد تيم در شرايط طوفاني از هم متلاشي مي‌شد
تيم در بازگشت از قله به سه قسمت تقسيم شده بود. سرپرست به عنوان آخرين فرد، مشغول جمع كردن طناب ها بوده است. تجربه ثابت كرده، سرپرستي كه زمان را از دست داده و با هواي بد مواجه شده، نبايد اجازه دهد تيم از هم متلاشي شود. بايد همه اعضا در قالب يك تيم، هماهنگ و با احتياط و با هدايت سرپرست، به پايين هدايت شوند. مي دانيم كه هنگام بازگشت نيروي نفرات تحليل رفته است. آمار حوادث كوهنوردي نشان مي‌دهد همواره خطر در بازگشت، در كمين كوهنوردان است.

* اماني در مسير بازگشت اطلاعي از شرايط نفراتش نداشت
پس از آنكه تيم به دو قسمت تقسيم مي‌شود، سرپرست دوم در بين راه با عنوان اينكه قصد پيدا كردن كمپ را دارد، با تعدادي از نفرات از تيم دوم جدا شده و سريعتر پايين مي رود. اين در حالي است كه هيچ وسيله رديابي (جي پي اس) در اختيار نداشت. بي‌سيم آنها نيز يخ زده بود. به نظر مي‌رسد، اعضا در اين حد آموزش نديده بودند كه بي‌سيم را در جاي گرم نگاه دارند. به علاوه، بي‌سيم اماني نيز يخ زده بود و عملا نمي توانست از وضعيت نفرات خود مطلع شود.

* نفرات پس از خروج از طناب ثابت ها، بدون حمايت حركت مي‌كردند
به گفته اعضا، بهاءلو پيش از اينكه از تيم اول جدا شود، به نفرات اعلام مي‌كند كه حالش خوب نيست و از آنها مي خواهد وقتي به كمپ رسيدند، اقدامات لازم را تا زمان رسيدن وي انجام دهند. اين نشان مي‌دهد كه مي‌دانستند شرايط خوبي ندارد. چرا بايد فردي را كه چنين وضعيتي دارد، بدون حمايت، از طناب ثابت خارج كنند؟ ظاهرا هيچ كدام از اعضا طناب كمكي نداشته اند چرا كه پس از خروج از طناب ثابت، بدون حمايت حركت مي‌كردند. اگر بهاءلو در حمايت بود، زماني كه تعادل خود را از دست داد، از سوي همنوردان خود حمايت مي شد.

* در سقوط بهاءلو شرپاها مقصر بودند؟
از نظر حسين اماني، شرپاها مقصر هستند چرا كه مسئول مراقبت از او بوده اند. اما مسئله اين است كه چرا سرپرست حداقل يك ساعت از تيم فاصله داشته و تيم به چند دسته تقسيم شده بود. زماني كه بهاءلو سقوط مي‌كند، وسيله ارتباطي وجود نداشت كه به كسي اطلاع داده شود. وقتي اماني به كمپ دوم مي‌رسد، از وقوع حادثه مطلع مي‌شود و ترجيح مي‌دهد كه فردا صبح به فدراسيون خبر دهد.


****

فرزاد آرج، كوهنورد زنجاني عضو تيم اعزامي به نپال كه زمان وقوع حادثه در محل حاضر بوده، مشاهدات خود را چنين تشريح مي‌كند:
دكتر در مسير بيس كمپ به كمپ اول دو بار تا ارتفاع 5400 صعود كرد. يك بار همراه اماني و يك شرپا و يك بار نيز همراه اعضا براي خوابيدن در كمپ اول؛ ولي سايرين چندين بار اين مسير را براي بارگذاري صعود كردند. در واقع، بهاءلو مثل اعضاي تيم، هم هوايي نكرد. از كمپ اول به كمپ دوم رفتيم و پس از يك شب استراحت، ساعت 6 يا 7 صبح بود كه به سمت قله حركت كرديم. اولين بار بود كه اين مسير را به سمت بالا طي مي‌كرديم. حدود 1000 متر ارتفاع فاصله كمپ دوم تا قله بود. در مسير دكتر وضعيت بدي نداشت و هم پاي ديگران به قله رسيد؛ اما زمان بازگشت با توجه به شروع طوفان و خستگي زياد توان خود را از دست داد.

* دكتر گفت كه حالش خوب نيست
نزديك‌ترين فرد به بهاءلو در زمان سقوط بودم. دو طول طناب ثابت در مسير بازگشت به كمپ دوم مانده بود كه 4 نفر براي پيدا كردن آن از ما جدا شدند. هوا طوفاني بود و براي يك ربع منتظر دكتر ماندم تا از بالا برسد. بهاءلو در حمايت شرپا پايين آمد. وقتي نزديك شد، به من گفت كه حالم خوب نيست و سرما وجودم را گرفته است. بر اين اساس، دست او را گرفتم و دست ديگر او را نيز يكي از شرپاها گرفته بود. حدود 30 متر فاصله تا طناب ثابت آخر در مسير بازگشت بود. طناب كمكي براي حمايت كردن نداشتيم. 20 متري پايين آمده بوديم كه پايم سر خورد و حدود 8 متري روي برف رفتم. به سختي خودم را كنترل كردم. از اين پس شرپاي دوم دست پزشك را گرفت و سه نفري خود را به آخرين طناب ثابت رساندند. من و حاجي بيگ، از بچه هاي نيشابور هم پشت سر آنها حركت كرديم.

* حادثه در كمتر از 10 ثانيه اتفاق افتاد
دكتر همراه دو شرپا از آخرين طناب ثابت خارج شد. يكي از شرپاها به دليلي كه نمي دانم، چند متري پايين تر آمد. در اين لحظه پزشك درست در انتهاي آخرين طناب ثابت تصميم گرفت كه بنشيند. حادثه در كمتر از 10 ثانيه رخ داد. بهاءلو تعادل خود را هنگام نشستن از دست داد و روي برف خيلي آرام به سمت تاريكي سر خورد.

* بهاءلو حتي فرياد هم نزد
دكتر هيچ تقلايي نكرد؛ حتي كمك هم نخواست. نمي‌دانم شايد مطمئن بود كسي او را خواهد گرفت؛ اما هيچكدام از شرپاها حركت نكردند و بهاءلو 7 متري روي برف سر خورد. در اين لحظه حاجي بيگ خود را از طناب ثابت خارج كرد و به سمت دكتر شيرجه رفت؛ اما دير شده بود چون ديگر نور چراغ پيشاني او ديده نمي‌شد. فكر كردم شايد به پهلو برگشته و خود را نجات داده است؛ اما پرت شده بود. قادر به ديدن چيزي نبوديم. نزديك 11 شب بود و طوفان هر لحظه شديدتر مي‌شد.

* نفرات به لحاظ توان جسمي تخليه شده بودند
حاجي‌بيگ به سختي خود را كنترل كرد؛ اما اينكه شرپاها هيچ واكنشي از خود نشان ندادند، سئوالي است كه من هم از آنها پرسيدم. هيچ جوابي وجود نداشت. از شرپا خواستيم كاري انجام بدهند؛ ولي گفتند هر كاري ريسك است و بايد خود را به پايين برسانيم. حدود 10 دقيقه آنجا ايستاديم. هيچ كاري از دست ما بر نمي آمد. واقعيت اين است كه همه نفرات كاملا به لحاظ توان جسمي تخليه شده بودند و هوا بدتر مي‌شد.

* چي پي اس و بي‌سيم نداشتيم
كمي پايين تر، 4 نفر اول را ديديم كه با نااميدي و خستگي بدون يافتن كمپ دوم، نشسته بودند. جي پي اس نداشتيم. از شرپاها خواستيم كمپ را پيدا كنند و جلوتر حركت كردند. ساعت نزديك 11 و نيم بود كه كمپ را پيدا كرديم. ساعت 12 بود كه حسين اماني به كمپ دوم رسيد. پرسيد دكتر كجاست؟ گفتيم سقوط كرد. همه داخل چادرها رفتند و اماني صلاح ديد اگر قرار است كاري انجام شود، فردا باشد و او نيز داخل چادر خود رفت. فردا سه نفر از بچه هاي تيم همراه شرپاها بالا رفتند. محل حادثه حدود 200 متر بالاتر از كمپ بود. درست انتهاي آخرين طناب ثابت يك نقاب عظيم بود كه بهاءلو همان جا سر خورد. كاري نمي شد انجام داد و اماني به تهران خبر داد. پس از پايان عمليات جستجو، براي يافتن پيكر سعيد بهاءلو از سوي فدراسيون كه نزديك به 13روز به طول انجاميد، تنها اثري كه از وي پيدا شد، كوله پشتي و يك لنگه كفش بود.