مراسم ارائه گزارش ماناسلو
ابتدا جعفر بعد من و در انتها امید و شدت سرما منفی 40، ارتفاع 8163 متر، سرعت باد 40 کیلومتر، هوا کاملا تاریک و مه آلود بود.
دوربین من که کامل یخ زده بود ولی جعفر سرحالتر بود و تعدادی عکس از نشانه های قله به همراه ما گرفت امید نیز توانست فیلم کوتاهی از نشانه های قله بگیرد.
همگی نگران بازگشت به پایین بودیم در آن هوای خراب به سرعت به پایین آمدیم باد رفته رفته بیشتر می شد. خستگی در ارتفاع قدرت فکر کردن را گرفته بود در انتهای مسیر طناب ثابت زیر قله به ارتفاع7900 رسیدیم که با اعتماد به GPS ها به سمت چپ رفتیم مسیری که کاملا اشتباه بود و ما دو ساعت در آن فلات به دور خودمان چرخیدیم و به دنبال مسیر بودیم. سرما رفته رفته بیشتر می شد. امید می گفت داخل طناب باشیم ولی کسی توجهی نکرد. برای ساعتی در محلی نشستیم. زمین کاملا یخ زده بود و کندنش بسیار دشوار. کوچکترین غفلت دیگر قابل جبران نبود امید کوله من را حمل می کرد که ناگان پایش دریک شکاف فرو رفت و به سختی توانست بیرون بیاید. من نیز از فشار خستگی و سرما 10 متری بر روی زمین سر خوردم و توانستم خود را نگه دارم. کوله را جعفر از امید گرفت و GPS در دست به دنبال مسیر، شیب یخی را به سمت پایین می رفت. شیب رفته رفته زیاد می شد و یخ آن سخت تر ...
نه این مسیر نیست خیلی شیب دارد، خطرناک است، برگردیم در همین حین امید داد زد وای حسین رفت! و ای کاش حسین می رفت! ولی آن حسین نبود!
جعفر بود!
جعفر بود که بدون سرو صدا و در یک لحظه به سرعت از ما جدا شد و دیگر هیچ وقت باز نگشت!