گزارش برنامه دماوند(جبهه شمالی)
گزارش برنامه
دماوند
(جبهه شمالی)
مقدمه
این برنامه با هدف شناسایی جبهه شمالی قله دماوند جهت اجرای برنامه زمستانی در تاریخ 7/8/87 تا 10/8/87 برگزار شد. نفرات شرکت کننده در این برنامه:
منصور افشاریان(سرپرست)، رضا لطفی رضایی، فواد حبیبی،فریده تاران، سعید کریمی،جواد نعمتی، سمیه یکتاوحیدی پور،مسعود بهرامی، سیاوش انصاری و اینجانب محسن سعیدزاده
روز اول سه شنبه 7/8/87
ساعت 6:45َ صبح در هیئت کوهنوردی هستیم همه آمده اند ولی از ماشین خبری نیست.به دلیل مشکلی که در هماهنگی با وسیله نقلیه توسط اسپانسر تیم (اداره برق) بوجود آمده مجبور می شویم با مینی بوس دیگری تماس بگیریم پس از تماس ها و هماهنگی های پی در پی بالاخره راس ساعت 9 صبح با یک دستگاه مینی بوس از زنجان خارج می شویم. پس از طی مسیر زنجان تا تهران وارد جاده هراز شده و پس از آن به سمت جاده فرعی ای که به سمت روستای ناندل می رود حرکت می کنیم. فاصله این روستا تا شهر آمل 50 کیلومتر بوده و مسیر آن از جاده هراز تا روستا بیشتر خاکی و تقریبا نامناسب است. ساعت 19:10َ به ناندل می رسیم و به سمت خانه کوهنورد حرکت می کنیم که با استقبال گرم آقای صالحی مسئول خانه کوهنورد ناندل، آنجا مستقر می شویم. به دلیل مه آلود بودن هوا هنوز قله را ندیده ایم. با آماده کردن وسایل و لوازم مورد نیاز صعود و تقسیم لوازم جمعی بین نفرات و تصمیم به باقی ماندن آقای رضا لطفی و اندیشه صعود فردا به خواب می رویم.
روز دوم چهارشنبه 8/8/87
ساعت 5:15َ است. 9نفره با یک نیسان وانت به سمت گوسفندسرا حرکت می کنیم. علی رغم سرمای شدید صبحگاهی هوا عالیست و قله بدون هیچ مه یا ابری به وضوح دیده می شود. ساعت 6:35َ به محلی که سنگ بزرگ خوانده می شود می رسیم و پس از 10 دقیقه حرکت آغاز می شود.(ارتفاع 2910 متر)
كروكي مسير طي شده با نيسان (18/5 كيلومتر)
سرعتی متعادل و نسبتا آرام دستور کار است. از دره بین دویال پناهگاه اول به سمت آن حرکت می کنیم که در ساعت 12:10َ به پناهگاه اول (موسوم به پناهگاه چهارهزاری) در ارتفاع 4020 متری می رسیم. پناهگاهی تقریبا خوب و جادار که به نظر در شرایط سخت حتی می توان 20 نفره هم از آن استفاده کرد. درو پنجره محکم و تختخواب جمعی دوطبقه آن مناسب و مطمئن می نماید.
كروكي مسير طي از سنگ بزرگ تا پناهگاه اول (35/5 كيلومتر)
پس از خوردن ناهار و استراحتی نسبتا طولانی راس ساعت 14 پناهگاه اول را به قصد رسیدن به پناهگاه دوم ترک می کنیم. شیب مسیر بیشتر شده و در قسمتهایی توام با کار دست به سنگ است که باتوجه به برف زیاد مسیر در بعضی قسمتها، نیاز به دقت زیادی دارد. بالاخره در ساعت 18:30َ به پناهگاه دوم که به پناهگاه پنج هزاری معروف است در ارتفاع 4665 متری می رسیم. پس از صرف شام و صحبت در مورد صعود فردا به خواب می رویم هوا خوب است ولی گاهی بوی گوگرد رنجمان می دهد.
كروكي مسير طي از پناهگاه اول تا پناهگاه دوم (28/1 كيلومتر)
روزسوم پنج شنبه 9/8/87
راس ساعت 4 صبح بیدار می شویم آقای افشاریان وضعیت هوا را از من می پرسد نگاهی به بیرون از پناهگاه می اندازم باد نیست و ستاره ها و قله دیده می شوند و نوید یک صعود عالی در یک هوای عالی را می دهند به اطلاعشان می رسانم. همه دلگرمند سیاوش اعلام می کند قصد صعود ندارد و در پناهگاه خواهد ماند خانم تاران نیز بعد از او همین تصمیم را می گیرد. خانم یکتا دودل است که باتوجه به حال تقریبا نامساعدش که متاثر از ارتفاع است پایین بماند یا صعود کند که بالاخره پس از مشورت با نفرات و نظر سرپرست تصمیم به ماندن می گیرد.
6 نفره در ساعت 5:20َ بیرون می زنیم هوا خیلی سرد است و باد نیز با سرعت کمی شروع به وزیدن کرده. من نفر آخر هستم که از پناهگاه خارج می شوم و پس از خداحافظی با دوستان به قصد ملحق شدن به تیم حرکت می کنم هنوز مسافتی طی نشده که می بینم یکی از دوستان نشسته فواد است علت را می پرسم می گوید حالش خوب نیست و به دلیل مشکل تغذیه توان کافی برای همراهی تیم را ندارد و برای اینکه تیم را معطل خود نکند تصمیم به بازگشت دارد. از او هم خداحافظی می کنم و کم کم به بچه ها می رسم با سرعتی نسبتا آرام ولی به نظر اراده ای مستحکم به سمت قله حرکت می کنند با اینکه هوا تقریبا روشن شده گویی هوا قصد گرمتر شدن را ندارد و باد هم شدید تر شده است GPS ارتفاع 4830 متر را نشان می دهد مسعود هم که می بیند تیم را عقب می اندازد برمي گردد.
كمي به سرعت خويش مي افزايم تا به تيم برسم با ريتمي ملايم در هوايي طوفاني به سمت قله حركت مي كنيم ارتفاع 5300 متر است كه آقاي افشاريان مي ايستد و مي گويد كه تصميم بازگشت دارد ما سه نفره ادامه مي دهيم هرگاه به عقب نگاه مي كنم در ميان مه و طوفان آقاي افشاريان را مي بينم كه ايستاده و نظاره گر ماست پس دقايقي مي بينم كه به سمت ما مي ايند گويي نظرشان عوض شده صدايشان را مي شنويم كه مار ا صدا مي زنند ناگزير مي ايستيم تا به ما برسند. انگشتان پاي من هم وضعيت مناسبي ندارند و شديدا مرا نگران كرده اند وقتي آقاي افشاريان رسيدند اعلام مي كنم كه نگران انگشتانم هستم و قصد بازگشت دارم ارتفاع 5493 متر است كه ايشان مي گويند به دليل وضعيت بد هوا و اينكه هنگام بازگشت امكان خطا رفتن و يا حادثه وجود دارد بهتر است برگرديم. علي رغم ميل بچه ها برمي گرديم.
(کروکی مسیر طی شده از پناهگاه دوم تا پای قله 26/1 کیلومتر)
من از مسير نرمال خارج مي شوم تا از طريق دهليز انباشته از برف سريعتر به پناهگاه برسم تا بچه ها را به پايين ببرم ساعت 12:10َ است به پناهگاه پنج هزاري مي رسم و شش نفره بدون آقاي افشاريان، سعيد و جواد به سمت پايين و پناهگاه چهارهزاري حركت مي كنيم. در اين مسير نيز از مسير اصلي خارج شده با استفاده از دهليز سمت چپ سريعتر (در ساعت 13:30َ) به پناهگاه اول مي رسيم و منتظر دوستان مي مانيم ساعت 14:30َ مي رسند پس از كمي استراحت راس ساعت 15 از پناهگاه اول به قصد سنگ بزرگ خارج مي شويم برف مي بارد و خسته ايم. باتوجه به تاريكي هوا و مه شديد با استفاده از GPS به سختي سنگ بزرگ را پيدا مي كنيم و با ماشین به طرف ناندل حركت مي كنيم.
شب را در ناندل استراحت كرده و روز بعد به سمت زنجان به راه مي افتيم.