آنچه حسین مقدم در ماناسلو دید!
عنوان گزارشیست که حسین مقدم پس از 5 ماه در مورد ماناسلو نوشته، فارغ از موضوعات و مطالب جالب و جدیدی که در این گزارش یافت می شود نگاه عاصی و ناراحت او به برخی موراد مطروحه در مورد ماناسلو خواندن این گزارش را ارزشمند می کند.
" احساس من در آن لحظه قابل وصف نیست چون معلوم نبود دوتایی میتوانستیم به کمپ برسیم یا نه شوک حادثه کلا از ما ویرانه ای ساخته بود سست، سه شرپا به ما رسیدند هر کدام با خود یک بطری شربت گرم داشتند که جانی دوباره به ما میداد ولی همان شرپاها وقتی از ماجرا مطلع شدند بسیار ناراحت شدند بعد از آن به آنها گفتم من از جلو می روم شما با حسن بیایید و سریع راهی شدم چون صورتم طوری یخ زده بود که وقتی به کمپ رسیدم سعید و مجتبی یخ های صورتم را می شکستند بعد از رسیدن به کمپ با بی سیم به آقای مسعود بیاتمنش که حالا با دکتر در راه کمپ3 بودند و برای ما غذا می آورد صحبت کردم ، دکتر بهپور و محمود هاشمی که در بیس کمپ پای بی سیم بودند از ماجرا با خبر شدند و متاسف از اینکه کاری از دستشان برنمی آید (هرچند بدون تلاش هم نمانده و از صبح امروز با همکاری تیم هندی مستقر در بیس کمپ در تلاش بودند تا هم تیمی های هندی ای که در کمپ 3 بودند را به یاری ما بفرستند) کمپ در سکوت محض بود آقای نجاریان هم حدودا بعد از نیم ساعت به کمپ رسیدن و سپس همه به چادرها رفتیم مغشوشه ای در سر از ابهامات فردا"
گزارش کامل وی را اینجا بخوانید