علم کوه

مقدمه
رشته کوه تخت سلیمان با بلندترین نقطه اش (علم کوه 4850متر) در بخش رشته کوه البرز قرار گرفته است . وجود قلل مرتفع،یخچال ها و دیواره ای درجبهه شمالی قله علم کوه ، به همراه دره ها و رودخانه های پرآبی همچون سردابه رود در دره اصلی رودبارک باعث گردیده تا منطقه تخت سلیمان به عنوان یکی ازورزشگاه های کوهستانی مورد توجه عموم قرار گیرد . در سال 1902 دو گیاه شناس آلمانی در پی یافتن گونه های جدید گیاهی به منطقه پای گذاشتند و این سرآغازی بود بر اکتشافات جغرافیایی و کاوش های زمین شناسی در منطقه و آغازی بر شهرت جهانی این منطقه .
روز اول
امروز سه شنبه 17 مرداد سال 1385 خورشیدیست . ساعت 30/4 صبح سرقراری که جمع چهار نفره خودمان (یعنی حسین مقدم ، سیاوش انصاری ، معبود توحیدی نژاد ومن) حاضر می شوم و مصمم و پرامید به سوی هیئت کوهنوردی زنجان حرکت می کنیم پس از طی مقدمات اولیه در محل با دو اتوبوس و همنوردانی باتجربه و غالبا کهنه کار و در رکاب بزرگانی چون آقای حسن ملکی (سرپرست)، آقای محمد حسن نجاریان ، حاج مجید دربانی ، آقای حسن مدقالچی و دیگر بزرگان راهی می شویم مسیر زنجان تا رودبارک از تهران سپس کرج و جاده چالوس و بعد کلاردشت می گذردو نهایتا به رودبارک ختم می شود . نزدیک غروب جلوی قرارگاه فدراسیون کوهنوردی پیاده می شویم و با وسایل خود در این قرارگاه اسکان می یابیم همه بعد از خوردن شام و مرتب کردن وسایل و کسب آمادگی برای آغاز برنامه در صبح روز بعد به خواب می روند .
روز دوم
امروز چهارشنبه 18 مرداد است ساعت 30/4 صبح همه بیدار و مشغول خوردن صبحانه و جمع کردن لوازم هستند . پس از اتمام صبحانه و انجام دیگر کارها تا حرکت وانت ها بیکار نمانده و حرکات کششی و نرم چاشنی کار گروه چهارنفره ما می شود .سپس توام با چانه زنی با رانندگان وانت ها بر سر تعداد نفراتی که سوار یک وانت می شوند سوار شده و پس از طی مسیری حدودا 20 دقیقه ای و گذر از کنار پناهگاهی که فدراسیون در حال آماده کردن آن می باشد و به قول شنیده ها تا سال بعد آماده خواهد شد به منطقه بریر می رسیم عده ای قبل از ما آنجا هستند و عده ای نیز هنوز نرسیده اند تا جمع شدن همه ی افراد منتظر و مشغول گرفتن عکس با دوستان و طبیعت بسیار زیبای منطقه می شویم . پس از 15 دقیقه حرکت آغاز می شود گروه چهارنفره ما با کسب اجازه از سرپرست برنامه دقایقی زودتر حرکت خود را آغاز می کند . از مسیر مالرویی که بالاتر از دره ای که رودی در آن جاری است که از یخچال های اطراف علم کوه سرچشمه می گیرد به راه خود ادامه می دهیم ولی به دلیل نشناختن مسیر و ترس از طی مسیر اشتباه منتظر گروه می مانیم تا اینکه گروه می رسد و جمع چهارنفره ما به گروه می پیوندد همه افراد گروه از زیرمجموعه های هیئت هستند به اضافه کوهنوردان خونگرم علوم پایه پس از طی 1ساعت و 30 دقیقه به کنار کشتی سنگ می رسیم که همانجا نشسته و صبحانه مختصری صرف می شود .
پس از 15 دقیقه حرکت دوباره آغاز می شود و پس از گذر از کنار کنگلک ها در ساعت 30/11به پناهگاه سرچال می رسیم .
در بدو ورود و پس از اسکان ، آقای حسن ملکی سرپرست تیم اعلام می دارند که صعود اصلی فردا اجرا خواهد شد ولی امروز و پس از صرف نهار گروهی برای صعود به سرپرستی آقای سعید زبانی به قلل فرعی و همچنین هم هوایی با ارتفاع حرکت خواهند کرد و علاقمندان می توانند با این گروه راهی شوند . سه نفر از جمع چهار نفره ما یعنی حسین مقدم و معبود توحیدی نژاد و بنده بدون سیاوش انصاری در رکاب دو نفر از دوستان علوم پایه و دو نفر از دوستان اهل خرمدره و سرپرستی آقای زبانی در غالب گروهی 8 نفره در ساعت1 بعدازظهر به سمت قلل سیاه گوک شمالی و سیاه گوک جنوبی رهسپار می شویم . که صعود بدون
پس از بازگشت و استقرار در پناهگاه شام صرف می شود و وسایل لازم برای صعود فردا آماده می شود و پس از جمع کردن کوله پشتی ها افراد با امیدواری به صعود فردا به خواب می روند .
روز سوم
امروز پنج شنبه است یعنی 19 مردادماه متاسفانه تدابیری که برای بیدار شدن خود با زنگ موبایل اندیشیده بودیم جواب نداد و ما با صدای آقای حسن ملکی که ما را صدا می زد بیدار شدیم آن هم زمانی که تیم در حال حرکت بود . به سرعت بیدار شدیم و پس از صرف صبحانه ای مختصر و کسب آمادگی هر چهار نفر در ساعت 30/5 (نیم ساعت پس از حرکت تیم) به راه می افتیم پس از عبور از علم چال هنوز 10 متری از سیاه کمان بالا نرفته ایم که متوجه مشکل سیاوش می شویم . گویا سیاوش در همان ابتدای کار و موقع خارج شدن از پناهگاه آسیب می بیند ولی آن را پنهان می کند که در اینجا دیگر مشکل حاد می شود و امکان ادامه کار برای او مهیا نیست که با تلخی از ما جدا شده و پایین می رود . تقریبا در میانه های سیاه کمان به تیم می رسیم و متوجه می شویم که برای یکی از اعضای تیم (آقای جمال روئین از بچه های علوم پایه) مشکلی به وجود آمده و در هنگام افتادن از صخره ای 2-3 متری پیشانی و انگشتان دست ایشان آسیبی جزیی دیده است که پس از امدادهای اولیه دوستان و اعلام آمادگی فرد به مسیر ادامه می دهیم . آقای ملکی سرپرست و جلودار است و همواره به هر صخره ای که می رسیم دو مسیر (یکی از روی صخره برای دست به سنگ شدن و دیگری از کنار آن برای دور زدن صخره) نشان می دهند و انتخاب را بر عهده خودمان می گذارند که فرصت خوبی برای دست به سنگ شدن برای ما می باشد سرانجام در ساعت 8:45َ صبح به قله 4472 متری سیاه کمان می رسیم در بالای قله برای 15 دقیقه استراحت اعلام می شود که از فرصت استفاده کرده و دلی از عزا درمی آوریم و صبحانه مختصری که صبح خورده بودیم را جبران می کنیم . راس ساعت 9 همه افراد گروه با امیدواری و انرژی و کمی نگرانی در ته دل برای آقای رویین به راه می افتند و پس از طی مسیر خط الراس در ساعت 9:20َ به قله چالون در ارتفاع 4516 متری می رسیم .(عکس زیر دیواره و قله علم کوه را نشان می دهد که از بالای چالون گرفته شده است)
بدون هیچ وقفه ای دو باره به راه می افتیم و پس از طی مسیر تعیین شده در ساعت 10:15َ به گردنه چالون (بالای شنسکی و پای سیاه سنگ )می رسیم در آنجا آقای رویین با توصیه های سرپرست از ادامه مسیر منصرف می شود و همانجا می نشینید تا با تیمی که دیده می شود در حال پایین آمدن هستند به پناهگاه برگردد . پس از خداحافظی با همنورد صمیمی آقای رویین به راه می افتیم مسیر نسبتا دشوار و صخره ای است و در بالاتر و نزدیک قله ، طناب ثابت ها به کمک دوستان می آید تا اینکه بالاخره در ساعت 10:45َ به قله سیاه سنگ (4604 متر) می رسیم بدون معطلی مسیر را ادامه داده و پس از حدود 50 دقیقه راس ساعت 11:35َ به جانپناه سیاه سنگ در ارتفاع 4550 متری می رسیم آقای ملکی اجازه می دهند تا طی 10 دقیقه در صورت لزوم غذایی خورده شود سریع دست به کار می شویم و جمع سه نفره ما نهار حسابی می خورد و در ساعت 11:50َ آخرین یاعلی را می گوییم و آخرین قدم ها را به سوی قله پرشکوه و مقتدر علم کوه بر می داریم وسوسه ایستادن در قله و تعبیر شدن رویاهای چند ماهه ما را به جلو رفتن تشویق می کند انگار نه انگار که ساعت هاست مسیر دشواری را پشت سرگذاشته ایم همه با شور و انرژی و لبخند بر لب پیش می رویم چیزی به قله نمانده ، بوی قله به مشام می رسد عقل را از سر دیوانگان خویش ربوده و عاشقان را به نزد خویش دعوت میکند دیگر سر از پا نمی شناسیم که ناگهان..... . ناگهان همه چیز خراب می شود درآخرین شنسکی و شیب تند پایین قله سنگی از زیر پای دوستان جلویی رها می شود و سنگدلانه و خشمگین به سمت ما می آید از کنار همه می گذرد فقط من و حسین هستیم که عقبدار تیم و وظیفه حمایت دوستان و جلوگیری از پرت شدن احتمالی آنها به پرتگاه را داریم که در میانه راه یکی از دوستان کاری که نباید بکند را می کند میسر سنگ طوری بود که اگر می آمد از 1 متری ما هم عبور می کرد ولی همنورد عزیر ما که با دلسوزی قصد نجات ما را دارد سعی در گرفتن سنگ می کند که این کار یک اشتباه قلمداد می شود و سنگ تغییر مسیر داده و دقیقا به سمت من و حسین می آید من همان اول که فریاد سنگ...سنگ را شنیدم چون تعادل مناسبی در شنسکی نداشتم پاهایم روی دوسنگ می گذارم تا هروقت سنگ را دیدم به سمت مقابل بپرم وقتی سنگ ظاهر می شود من می پرم ولی حسین نمی تواند چون تعادلی در شنسکی ندارد و تا خود را آماده پرش کند و بپرد سنگ به کنار پای چپ او کمی بالاتر از مچش برخورد می کند و او می نشیند همه ایستاده و جویای حال حسین هستند ولی من از آن ها می خواهم بدون معطلی حرکت کنند چون هر لحظه ایستادن آن ها در آن منطقه ی ریزشی ، سنگی با سرعت زیاد به سمت ما به ارمغان می آورد آن ها می روند و حسین وضعیت مناسبی ندارد باطوم خود را باز می کنم تا برای پایش آتلی درست کنم ولی آقای ملکی می رسند و خواستار بررسی شدت آسیب دیدگی هستند که تشخیص می دهند علی رغم میل قلبی حسین باید به پایین برگردد همه چیز خراب می شود من هم اعلام می کنم که بدون حسین نمی توانم به قله بروم و می خواهم برگردم که حسین مانع می شود و می گوید توباید به جای من و سیاوش به قله برسی . با اوضاع روحی خرابی که دارم 20 دقیقه می نشینم و دوباره راه می افتم از دوستان نیم ساعتی عقب هستم به سرعت خویش می افزایم از چند گروه که جلوی من بودند جلو می زنم باید هرچه زودتر به دوستان برسم حرف حسین مرا مکلف کرده و انگیزه ام دوچندان شده است در راه به تیمی از شیراز که مشکل کمبود آب داشتند 3 لیتر آب می دهم و من می مانم و یک بطری آب 5/1 لیتری . تیم در ساعت 12:55َ به قله می رسد ولی من در ساعت 1:5َ به قله می رسم سجده شکر به جای می آورم بدون حسین فکر لذت بردن از قله را از سر بیرون می کنم و پس از کمی استراحت در ساعت 1:20َ از قله حرکت کرده و همان مسیر آمده را برای بازگشت سرمی گیریم . در راه آقای ملکی را می بینیم که حسین را به حاج دربانی که آن لحظه درحال بازگشت بودند سپرده و خود برگشته پس 10 دقیقه استراحت دوباره به راه افتاده و درساعت 4 به گردنه چالون و ابتدای شنسکی که به علم چال منتهی می شود می رسیم . با مقداد علی گو با سرعت زیاد از تیم جدا می شویم تا خود را به حسین برسانیم و جویای حالش شویم در ساعت 4:30َ از علم چال می گذریم و کمی جلوتربه آن ها می رسیم آقای سعید کریمی لطف کرده اند و کوله پشتی حسین را برداشته اند در ساعت 7:10َ به پناهگاه می رسیم و پس از صرف شام به خواب می رویم .(مسیر صعود به علم کوه در شکل زیر پیداست)
امروز جمعه است 20 مرداد و روز آخر برنامه . نیم ساعت زودتر از حرکت تیم (یعنی ساعت 5) من و معبود و حسین در ساعت 4:30َ از پناهگاه حرکت می کنیم تا با توجه به مشکل پای حسین باعث عقب ماندن تیم نشویم . در ساعت 7:10َ در کنگلک ها هستیم با ادامه مسیر در ساعت 8:30َ به کشتی سنگ می رسیم در ساعت 9 پای حسن کوه و در ساعت 9:30َ به بریر می رسیم و منتظر وانت ها می شویم تا به شهر برگردیم . پس از بازگشت به شهر و آماده شدن در ساعت 1 بعداز ظهر سوار اتوبوس ها شده و به سمت زنجان حرکت می کنیم .