چه میزان غذا کافیست؟

 

 

 

یکی از روش‌های مفید هنگام فعالیت با شدت زیاد در ارتفاعات بالای 5500 متر، و برای هر سطح از شدت فعالیت در ارتفاعات بالای 7000 متر، استفاده هدفمند کربوهیدرات ها است. 
 اگر تصمیم گرفتید این روش را انتخاب کنید در نظر داشته باشید که بایستی در مورد قانون یک ژل انرژی زا در هر ساعت انظباط دقیقی را برقرار کنید.

 

 


 صحت اجرای این قانون و نظم را می توان با استفاده از آلارم ساعت مچی و گذاشتن ژل های انرژی زا و آب در جیب لباس تضمین کرد.
 هر وقت که برایتان امکان پذیر بود و هرقدر که می توانید بخورید: مثلا سه ژل انرژی زا در ساعت. بیشتر از سه تا غالبا منجر به بروز استفراغ می شود، بخصوص هنگامی که با شدت بالایی فعالیت می کنید.
 خوراکی های معمولی را نمی توانید جایگزین ژل های انرژی زا کنید. خوراکی هایی مثل شیرینی جات، زیرا آنها شیرینی هستند وشیرینی ها کربوهیدرات ساده دارند وهمین با افت قند خون باعث پایین آمدن توانایی شما می شود.

باتوجه به اینکه استفاده از کربوهیدرات تنها اهرم تاثیر گذاری شما روی متابولیسم بدنی تان در ارتفاع بالاست، توجه داشته باشید که اگر در خوردن کربوهیدرات کافی تنبلی کنید و یا کاملا آن را متوقف کنید بدنتان تخلیه خواهد کرد. توانایی حرکتی خود را از دست خواهید داد، هم هوایی به مشکل خواهد خورد و استقامت تا حد قابل توجهی پایین خواهد آمد، مواردی که یک کوهنورد را در شرایط کاملا خطرناک قرار خواهد داد.

در شرایط ایده آل ما بایستی 70 گرم کربوهیدرات در هر ساعت مصرف کنیم تا جمعا 400 تا 800 کالری ای که در هر ساعت صعود می سوزانیم را جایگزین کرده باشیم.
 این رقم برابر است با حداقل 4 بسته ژل انرژی زا در هر ساعت.! 
کوهنوردی واقعی همیشه با آمارهای ایده آل فاصله دارد.
 دریافت 70 گرم کربوهیدرات در هر ساعت تنها برای ورزشکارانی که در سرتاسر مسیرشان ایستگاه های امداد وجود دارد میسر است. چنین امکانی  برای برای یک کوهنورد وجود ندارد. 
بنابراین نکته ای که باید بیاموزیم این است که حتی دریافت صد کالری در ساعت (یک بسته کامل ژل انرژی زا) هم گاهی میسر نخواهد بود.
در حقیقت، تنها راه حل پیشنهادی فیزیولوژیست ها این است که برای فعالیت های طولانی (بیش از 5 یا 6 ساعت) بایستی حداقل 50 درصد کالری هایی که در یک ساعت سوزانده اید را جایگزین کنید. همین کافیست. 

مسئله قابل توجه دیگر برای کوهنوردان حجم و وزن غذاست. 
باید ببینید دقیقا چه مقدار غذا نیاز دارید تا انرژی کافی برای رفتن به بالای مسیر را به دست بیاورید؟ چه مقدار غذا می توانید حین حرکت بخورید؟ داشتن تجربه کافی و توانایی سازگاری شخص با چربی ذخیره شده در بدنش، می تواند وزن غذا در کوله پشتی اش را تا حد قابل توجهی پایین بیاورد. (استیو در بخش، ضمائم کتابش جدولی برای الگوهای مناسب با فاکتورهایی چون سبکی و خوشمزگی آورده که خواندنش خالی از فایده نیست اما به نظر می آید راه حل قطعی همان است که خود در ادامه می گوید:) تمرین فرصتی برای کسب تجربه است، فرصتی برای پیدا کردن استراتژی غذایی ای که مناسب شرایط و خاص شما باشد.

 

Training for the new alpinism by Steve House and Scott Johnston

ترجمه آیاز 

آیا رکوردها جابجا میشوند؟

در جلسه امروز در مورد رکوردهای رشته سرعت صحبت خواهیم کرد.
در بخش مردان دو رکورد یکی متعلق به لیبور هروزا (از چک) که در جام‌جهانی  ۲۰۱۴ از خود به جا گذاشت: ۵.۷۶  و ۵۰۷۳ رکوردهایی که البته دوام زیادی نداشت.
در همان جام جهانی ۲۰۱۴ دانیلو بالدروف رکورد اورا با تایم ۵.۶۰ شکست.
قهرمان فعلی رضا علیپور شازندیفر ایرانی است که در جام جهانی ۲۰۱۷ رکورد خیره کننده ۵.۴۸ را روی نمایشگر ثبت کرد.
در زنان رکورد یولیا کاپلونوژ جزو معدود رکوردهایی بود که در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷ به ثبت رسید  بهترین نتیجه او ۷.۳۲  بود.
رکورد او در سال ۲۰۱۸ توسط آنوک ژوبرت تکرار شد.

فکر می کنید در جام جهانی پیش رو یعنی ۱۲ تا ۱۴ آوریل این رکوردها جابجا خواهند شد؟ هرچیزی ممکن است! فقط بشینید و ببینید!

از صفحه توتیتر فدراسیون سنگنوردی روسیه

 

پایان خوش یک اشتباه

روز هفتم برنامه بود و با یاسر که تازه نفس و استراحت‎کرده بود بالای طول چهارم مشغول بودیم.

هوا خوب بود، خوب که چه عرض کنم به نسبت روزهای پیش بهتر بود باد کمتر شده بود اما هنوز 60-70 کیلومتری سرعت داشت و سرما هم که مزید بر علت. غیر از ما مینا و هومن و مصطفی هم بالای طول یک مشغول انتقال بار و رول کوبی بودند. محمد دیروز کار کرده بود و در کمپ استراحت می کرد و گاهی هم پیامی می فرستاد و صدای خنده مان را بلند می‎کرد.

یک تکه سخت را عبور کردم و چون میانی خوراش خوب نبود توفیق اجباری‎ای شد که سریعتر بالا برسم.

ابتدای پله دوم دیواره کارگاه زدم، یاسر یومار زد و رسید و میانی‎ها را گرفت تا ادامه دهد قبلا تقسیم کار کرده بودیم.

پله دومِ این قسمتِ دیواره، گرده ای دارد که به طول تقریبی 60 متر تا عمودیِ آخرِ دیواره کشیده شده و از باد غربی محصور است همه جور میانی هم میخورد.
یاسر با دو طول به پای عمودی آخر که 110 متر بود رسید و کارگاه زد. شکافی که قبلا مشخص کرده بودم در نقطه شروع دو آبرفتی 2-3 متری داشت و بعد یک طاقچه کوچک، سمت چپش دهلیز پت‎و‎پهنی بود که مسیر تابستان 52 از آنجا می‎گذشت (بعدا فهمیدیم)

شروع به صعود آبرفتی‎ها کردم اولی را ساده و دومی را خیلی سخت صعود کردم صعود طبیعی بود و هرجا لازم بود دستکش سه‎انگشتی را در می‎آوردم و با پنج‎انگشتی نازک گیره می‎گرفتم و رد می‎شدم.

تجربه خوب میانی نزدن در طول‎های پایین‎تر اینجا به ایده‎ای خطرناک تبدیل شده بود و من قانع شده بودم که تا آن طاقچه کوچکِ بالای آبرفتی‎ها یک میانی کافی خواهد بود تا کارگاه را به آنجا منتقل کنیم. همان یک میانی را هم نزدم!

بالای آبرفتیِ دوم اما خبری از طاقچه نبود، یک کف سنگیِ یکپارچه به طول 2 متر با شیب تقریبا 60 درجه و مقداری یخ، منتهی به یک فیس عمودی تا خود آسمان! قبل از این که بررسی دقیق‎تری برای فرار کرده باشم حس بُز آوردن کاملا بر من مستولی شد.

سمت چپ کاملا یخ بود و من برای برنامه امروز منطقه یخی‎ای پیش بینی نکرده بودم پس پیچ یخ هم نداشتیم. سمت راست کف سنگی ادامه پیدا می‎کرد و در واقع در شعاع 5 متری من هیچ میانی‎ای نمی شد کار گذاشت الا پیچ یخ که نداشتیم.
آنقدر مستاصل بودم که با آنکه جواب را می دانستم از یاسر پرسیدم احیانا پیچ یخ برنداشته که گفت "نه اونجا پیچ یخ برای چی؟"

بعد از اینکه به کلی ناامید شدم حساب کردم چقدر طناب دارم و دیدم که تقریبا 8 متر طناب از کارگاه فاصله دارم.

مغزم قفل بود با اینکه کلا آدم خلاقی هستم اما هیچی نمی‎شد از توی این یکی در آورد. 40 دقیقه به همین منوال گذشت هیچ راه دررویی نبود، روزنه بازگشتی هم در کار نبود. خوب فهمیده بودم اشتباهات کوچکی که گاهی انجام می‎دهی و به بدسرانجامی منتهی نمی‎شوند مرا ترغیب به تکرار بیشتر آنها کرده‎اند و حالا یکی از همان اشتباه‎ها به طور بالقوه مرا کشته است.

تمام وقت روی دو گیره کوچک بودم، یک نیشِ کرامپون از هر پا روی گیره بود و سرما هم کم‎کم داشت کار خودش را می‎کرد. خواستم علاج واقعه قبل از وقوع بکنم و در جهتی که بهتر است بپرم که در رفتم و وقتی فیکس شدم فهمیدم که افتاده‎ام.

ابزارهای روی دوشم توی صورتم خورده بود و اولین برخوردم با دیواره روی دست راستم بود. خودم را جمع و جور کردم و دیدم یاسر بالاتر از ابزار حمایت را دو دستی گرفته و من را نگاه می کند. دستم را که خیلی درد می کرد بغل کردم و گفتم "نشکسته، ولی خیلی درد می کنه"

 

 

 

 

عکس اول: در سمت چپ شکاف عریض مسیر تابستان سال 52 و پایین تر روی برف‎ها ما و دو شکاف آبرفتی تیره
عکس دوم: آرنج دست راستی که روز بعد با دو مسکن تا قله همراهی‎ام کرد

ما برای اینکه به قله رسیدیم تشویق شدیم اما این از وظیفه ما نسبت به اشتباهاتی که کردیم و اگر تنها کمی خوش شانس نبودیم نتیجه متفاوت 180 درجه گرفته بودیم کم نمی‎کند.

نوید روزهای خوب کوهنوردی کشور

با نگاهی هرچند اجمالی بر دوره‎های مختلف کوهنوردی ایران در دهه‎های گذشته می‎توان به روشنی دید که در هر دوره‎ای که پتانسیل عددی کوهنوردی بالا بوده رشد کیفی برنامه‎های کوهنوردی کشور در سالهای آتی نیز متاثر از مهره‎های محرک و پیشرو قابل توجه بوده است.

 

 

    صعودهای پرتعداد ایرانیان بر روی هشت‎هزارمتری‎ها در اوایل دهه 90 را همین تعداد بالای روی‎آورندگان به کوهنوردی جدی در اوایل و اواسط دهه 80 رقم زدند.

و قطعا صعودهای خارق‎العاده و بی‎نظیر روی دیواره‎های کشور در دهه 60 از جوانانی که در دهه 50 به دلایلی که موضوع این بحث نیست به کوهنوردی جدی روی آوردند تغذیه شد.

بلاتردید دوره جاری کوهنوردی کشور بالاخص در 3-4 سال اخیر و امروز دوره‎ای خاص به لحاظ حضور پررنگ و پرتعداد جوانان علاقمند به این ورزش است که اثرات زودهنگام آن را میتوان در صعودهای نو و چالش برانگیز امسال و سال گذشته دید.

آنچه در این اثنا بسیار حائز اهمیت است چگونگی جهت‎دهی به حرکت این جمعیت علاقمند و تشنه عصاره ناب کوهنوردی است. با اینکه نقش بنگاه‎های اقتصادی در سوق‎دهی این نسل به سوی برنامه‎های آبکی و صرفا پولساز بسیار قوی است و میتوان اعتراف کرد که برآیند کلی حرکت به  آنسوی بی‎سو متمایل است اما نمی‎توان نقش موثر تک مهره‎های نیک‎اندیش این وادی را هم دست کم گرفت.

مربیان جوانی که هر سال با برنامه‎ای جدید و نو برای جوانترها انگیزه می‎سازند و خود پیشرو و دستگیر خیل عظیمی از آن‎ها بر روی دیواره‎ها و قلل ستبر می‎شوند. اگر نامی از فرشاد میجوجی یا نسیم عشقی می‎برم بدین دلیل است که این دو سمبل این مربیان هستند وگرنه اینها تنها کسانی نیستند که بدون حمایت ارگان‎های دولتی ، بی‎آنکه حتی تقدیر و تشویق شوند یا از قِبَل خوش‎خدمتی برای صاحب‎منصبان کوهنوردی برای خود شرکت و سودی دست و پا کرده باشند بخش زیادی از مسئولیت حفظ اصل کوهنوردی را که همانا قدم نهادن در راهی نو و تربیت جوانترهای علاقمند است به دوش می‎کشند.

تجربه دهه‎های اخیر به روشنی نشان می‎دهد که همواره جریان زلال کوهنوردی راه خود را یافته و خروجی نسل جدید کوهنوردی کشور که مملو از جوانان علاقمند و پیشرو است بسیار پربار خواهد بود. اخبار کوهنوردی را دنبال کنید، بزودی خبرهای صعودهای نو، شکستن مرزهای محدودیت و پیشرفت جهش‎وار کوهنوردی کشورمان را خواهید شنید.


عکس از شرکت سیموند

 

ما و این جامعۀ سیاست زده

مصوبه عجیب و غریب اداره حفاظت از محیط زیست شهرستان آمل اگر چه عجیب اما از آن نظر حائز اهمیت است که طی آن «کوهنوردان» عامل تخریب دماوند شناخته شده و ارگانی خارج از مجموعه کوهنوردی فریاد نجات دماوند از ایشان سر داده است.

از دست ما! همین ما که خود را صاحبین قلل و بهترین متولیان آن می‌دانیم و داعیه داران حفاظت از کوهستان هستیم.

همین ما که چشم بر تمام اعمال مخرب و زامبی‌وار خود بسته‌ایم و چنین جسارتی از ارگانی خارج از مجموعه کوهنوردی را برنمی تابیم.

همین ما که متاثر از سیاست مدارانمان به جای پاسخگویی در مقام یک مسئول نقش اپوزسیون و معترض را بازی می‌کنیم و بیانیه می‌دهیم و از «هجوم خارج از کنترل گردشگران به دماوند» می‌نالیم  همین ما که سر افکنده نیستیم از اینکه در مقام کمیته محیط زیست فدراسیون به ثبت شرکت گردشگری و اشغال پناهگاه قدیمی بارگاه دوم دماوند پرداخته‌ایم و اصولا وقتی برای فکر کردن به مشکلات دماوند نداشته‌ایم.

به‌زعم نگارنده مصوبه اخیر اداره محیط زیست شهرستان آمل تلنگری محکم به تمام تشکیلات معنوی کوهنوردان این کشور است.

همین ما آری همین ما که برق دلارهای توریست طالب صعود دماوند چشمانمان را کور کرده و از کارآموزی که صعود هرچه سریع‌تر یک قله برون‌مرزی (با هر کیفیتی) و درآوردن سری بین سرها را سرلوحه کارش قرار داده تا ارگان‌های رسمی و دولتی‌مان که در پوشش حفاظت از محیط زیست به تحکیم پایه‌های شرکت‌های شخصی خویش فکر می‌کنند پول را جای ارزش‌های معنوی کوهستان نشانده‌ایم.

یه الاغ زنده بهتر از یه شیر مرده است!

ارنست شکلتون در دومین تلاش خود برای دستیابی به قطب جنوب  ۱۹۰۶  بیشتر از هر کسی که پیش از او این تلاش را کرده بودند به پایان راه نزدیک شد. او به فاصله ۱۸۰ کیلومتری رسید. ( کل مسیر ۱۳۰۰ کیلومتر است) اما با این حال با در نظر گرفتن شرایط بد تیمش دستور عقب نشینی داد
او پس از بازگشت به خانه حرفی در مورد شکست به همسرش  امیلی نزد.

تنها یک روز بی مقدمه به امیلی گفت  :«عزیزم یک الاغ زنده بهتر از یک شیر مرده‌ست مگه نه؟»
جمله ای که ضرب المثل شد!

نکاتی چند در مورد فرود به زندان سلیمان

کوهیست مخروطی و میان‎تهی که در نزدیکی مجموعه باستانی تخت سلیمان در شهرستان تکاب و در 120 کیلومتری شمالغرب شهر زنجان قرار دارد.

برنامه هفته پیش ما برای فرود به داخل این مخروط با هدف جمع‎آوری زباله‎های آن صورت گرفت هرچند با توجه به اینکه اطلاعات کافی از شرایط آن نداشتیم در جمع‎آوری زباله‎های آن به قدر مطلوب موفق نبودیم.

لازم به توضیح است که اداره میراث فرهنگی به شدت با فرودهای متفرقه به داخل مخروط مخالفت می‎کند معدود مجوزهایی که برای فرود صادر می‎شود نیازمند طی مراحل اداری و بروکراسی سفت و سخت و البته داشتن یک آشنای محلی است که خانم سارا قاسملو و نوید توسلی عزیز از کوهنوردان فعال و خوب تکاب زحمت هماهنگی و دوندگی‎های آن را برای ما کشیدند. که از هردوی این عزیزان تشکر می‎کنم.

دهانه مخروط در سمت شرقی بلندتر و در کف نیز گودتر است به نظر می‎رسد فرود از این سمت بیشتر از 100 متر خواهد بود. اما در سمت غربی دهانه، دیواره کوتاه‎تر و نیز در کف دارای بلندی بوده به‎طوری که فرود از این قسمت 70 تا 80 متر است.

کف مخروط در قسمت‎های شرقی گودتر و مملو از زباله‎های پرت شده گردشگران است. اما به دلیل خروج گازهای گوگردی بدون داشتن ماسک و کپسول مخصوص غیرقابل دسترسی است. (برعکس قله دماوند که گاز گوگردی آن قابل مشاهده و محل خروج آن مشخص است در این مخروط نه خود گاز و نه محل خروج آن قابل مشاهده نبوده و همین موضوع خطر بروز حادثه از روی نا آگاهی را دوچندان می کند) اگر کسی بدون داشتن لوازم ویژه از این رخ فرود بیاید قبل از رسیدن به کف و در مترهای پایانی دچار مشکلات جدی خواهد شد. غلظت گاز گوگرد در این قسمت چنان زیاد است که در چند ثانیه فرد را بیحال و بیهوش می کند. شدیدا توصیه می شود که از نزدیک شدن به قسمت شرقی و گود انتهای مخروط خودداری شود. و فرود حتما از رخ غربی انجام شود. تقریبا همه زباله‎ها که بیشترشان بطری آب هستند در این قسمت متجمع‎اند اما به دلیل شرایطی که عرض شد امکان نزدیک شدن به آن بدون ماسک و کپسول اکسیژن میسر نیست. در نقاط دیگر کف مخروط نیز گاز گوگرد قابل استشمام است که توصیه می شود از توقف طولانی پرهیز شود.

بالای مخروط و در رخ غربی چند رول بولت نزدیک دهانه کوبیده شده که البته هیچکدام صفحه پلاک ندارند، با داشتن دو سه صفحه پلاک، دیگر نیازی به ایجاد کارگاه طبیعی یا خراب کردن سنگ های تاریخی با کوبیدن میخ نیست.

 

برای دانستن بیشتر در مورد مجموعه تاریخی تخت سلیمان (سوغورلو) و زندان سلیمان اینجا بخوانید.

وضعیت دماوند، تیر 97

چند نکته در مورد دماوند امسال برای عزیزانی که قصد این قله زیبا از مسیر جنوبی را دارند:

1-برف بیشتری به نسبت تیرماه هر سال در منطقه است اما دما به شکل محسوسی بالاست.

2-قرارگاه پلور منظم تر از همیشه به سرویس دهی به کوهنوردان می پردازد که جای تقدیر دارد.

3-قاطرچی های گوسفندسرا اتحاد را کنار گذاشته و در بازاری رقابتی به نفع کوهنوردان قیمت ها را پایین آورده اند.

4-زباله در مسیر بارگاه و قله بیداد می کند، خبری از فعالیت های زیست محیطی نیست، NGO ها غایبند و تنها ارگان دولتی این امر یعنی کمیته حفظ محیط زیست فدراسیون حتی با چند بنر فرمالیته اظهار وجود نکرده است. 

5-بازار ایجاد کمپ های متعدد برای ورود گردشگران خارجی به جای تقویت کمپهای موجود هم داغ است. مسئولان همین کمیته محیط زیست فدراسیون به طور شبانه روزی در حال تلاش برای تسخیر پناهگاه قدیمی جنوبی دماوند  برای شرکت های خصوصی خود هستند و همین باعث پایین آمدن حس مسئولیت پذیری کوهنوردان در قبال حفظ محیط زیست و بیش از پیش آشفته شدن وضعیت منطقه شده است.

6-مسئولین بارگاه سوم مهدی و حاتم دوست داشتنی با صبوری مثال زدنی با هر قشری تعامل و به ایشان سرویس دهی می کنند.

7-هر دو رودخانه اول و دوم مسیر گوسفندسرا تا بارگاه بسیار پر آب و چشم نواز است.

 

تولد دوازده سالگی

امروز تولد 12 سالگی وبلاگ آیاز است.

سو به کدامین جهت

گاهی هم لازم است که مسیر اشتباه را بروی، وگرنه به پایان نمیرسی
تصمیم برای رفتن یک راه اشتباه اگرچه سخت اما پیدا کردن یک همراه برای آن سخت‌تر و تقریبا ناممکن است

اگر در راه بمانی گم یا تلف شوی همه خواهند گفت ما که گفتیم این راه اشتباه بود
این را خواهند گفت در حالیکه راه درستی که می‌شناسند را نرفته و انتهایش را ندیده‌اند
سرهای خود را تکان خواهند‌داد و همدیگر را تایید خواهندکرد
حتی این را در کتاب‌ها هم خواهند نوشت. و صرفا به نوشتن هم بسنده نخواهندکرد
حتی یک مقدمه پر و پیمان هم به آن خواهند افزود.
حتی کتاب را در روزنامه ها تبلیغ خواهند کرد...
حتی ....

راه‌های درست تنها وقتی معلوم می شود درست‌اند که به انتهایش رسیده باشی
وقتی همه باهم در یک راه هستند نمی‌توان در مورد درستی آن راه سوال کرد مگر آنکه راه اشتباه را انتخاب کرده سوال کند.
او می تواند درستی راه آنها را به چالش بکشد،
و وقتی این‌کار را بکند دیگر دشمن است
ابلیس است
خداوند او را لعنت کند
نفرین ملائک، کائنات، کوه ها، دریاها، ملت ها، قبیله ها آویزه گردنش باشد.

اما...
آنکه با گردن‌آویزی از نفرین زمین و زمان به راه می‌افتد، تک و تنها و به راه اشتباهی که از نظر او تنها راه درست است تن به جاده می‌سپارد خواهد مرد؟ یا خواهد رسید؟

#حیدر بیات
ترجمه آیاز