گزارش صعود به قله بوز سينه در اورميه

"...با تاریک شدن هوا سریع شام را صرف کرده و به کیسه خواب خزیدیم . با صدای پرنده هایی که دم صبح آواز سر داده بودند بیدار شده  و برای صعود آماده شدیم و ساعت 6:50 دقیقه با مجهز شدن به کلیه ابزارها و تجهیزات شامل هارنس و کرامپون و... حرکت کردیم.

 مسیربه سمت شرق و کلا برفی بود که ابتدا کاملا کفی و سپس شیب دار و کمی به سمت جنوب مایل میشد، ساعت 9 به کاسه پای دهلیز ها رسیدیم ،Gps ارتفاع را 3130 متر نشان میداد، پس از بررسی دهلیزها قرار شد دهلیز سمت راست صعود کنیم، نکته ای که شایان ذکر است عدم وجود یخ در دهلیزها بود که پیچ یخ هایی را که همراه برده بودیم را بلااستفاده گذاشت و مجبور شدیم از گلنگ ها و تبر یخهایی که همراه داشتیم برای برقراری کارگاه و میانی بصورت کارگاه T  یا کلنگ مدفون استفاده کنیم!

ساعت 9:30 صعود دهلیز شروع شد، با ایجاد کارگاه و حمایت بنده آقا معبود طول اول را با دومیانی بصورت سر طناب صعود کرده و کارگاه دوم را ایجاد و طناب ثابت شد و دونفر با استفاده پروسیک این طول را صعود کردند و بنده که ته طناب بودم کارگاه پایین را جمع کرده و صعود کردم. طول بعدی را بنده سر طناب بودم و به همین صورت تا طول چهارم پیش رفتیم، این توضیح لازم است که از طول سوم وارد قسمت اصلی و پر شیب دهلیز شدیم و برای تمرین بیشتر بود که از پایین کُرده ای صعود کردیم! از طول پنجم به دو کُرده دو نفر تقسیم شدیم و ادامه دادیم، طول های 7و8 مسیر پر شیب ترین طول ها بودند و طول 9 هم بدلیل وجود نقاب برفی در قسمت پایانی دهلیز و خطر فرو ریختن آن با یک تراورس به سمت چپ در ساعت 15:15 به اتمام رسید پس از جمع آوری طناب و... 15:30 در قله بودیم  که Gps ارتفاع را 3485 متر نشان داد، عکس قله را گرفته و سریعا از راه یال غربی به سمت کمپ سرازیر شدیم 16:45 در کمپ بودیم و از آنجا راه برگشت را در پیش گرفیتم، و بدین ترتیب برنامه ای آموزنده شیرین و به یاد ماندنی به پایان رسید."



- عكس و گزارش از حسين كريمي است

- عكس ها و گزارش كامل را در سايت انجمن كوهنوردان زنجان ببينيد.

كوهنوردي و نويسي...!

هفت سال پيش من يكي از مخاطبان پروپاقرص معدود وبلاگ هايي بودم كه با موضوع كوهنوردي مي نوشتند. روزهاي شنبه اكثر وبلاگ ها آپديت مي شد و تجربيات نويسنده وبلاگ (در هر سطحي) گزارش ها و عكس هاي او با بقيه به اشتراك گذاشته مي شد اينگونه بود كه من نيز به اين كار علاقمند شدم. به اين كار «كوهنويسي» مي گفتند يعني «كوهنوردي و نويسي...!»

امروز اما با توسعه و همه گير شدن رسانه ها در حوزه كوهنوردي بخصوص اينترنت فضاي دوست داشتني و بي رياي كوهنويسي به فضاي پرتنش و دور از رويه و اخلاق رسانه در ديگر حوزه ها شبيه شده و كوهنويسان بيشتر «نويسي» مي كنند تا كوهنوردي! در بسياري موارد ديده مي شود كه نويسنده وبلاگ نه تنها كوهنوردي نمي كند بلكه علاقه اي هم به اين ورزش ندارد بر حسب تصادف! عكسي در طبيعت گرفته است و با استناد به آن مي شود نويسنده عرصه كوهنوردي! با ارائه مدرن ترين نقدهاي غير كارشناسي.

به زعم بنده وبلاگ نويسي در كوهنوردي ابزاريست براي نشر گزارش ها عكس ها و در كل تجربيات شخصي نويسنده و نيز گردهم آوري نظرات مخاطبين. نمي گويم كسي كه كوهنوردي نمي كند نبايد بنويسد اما معتقدم ورزش ما مخصوصا آنجا كه تخصصي مي شود چنان نيازمند نگاه كارشناسانه است كه به هيچ وجه نمي توان بدون لمس شرايط و با تماشاي از دور برايش نسخه پيچيد.

اميدوارم روزي «كوهنويسي» همچون گذشته بيشتر «كوهنوردي» باشد تا «نويسي»


آياز هفت ساله شد


امروز كه نه ولي ديروز 12 خرداد 92 از ايجاد اين وبلاگ و اولين پستي كه در آن نوشته شد 7 سال گذشت.

هفت سال نوشتم و هفت سال لطف كرديد و خوانديد حتي اگر شايسته خواندن نبود...پس باشيد تا باشم


امسال به دليل پاره اي مشكلات! و مشغله زياد نه توانستم مهماني داشته باشم و نه اينكه پستي در خور اين مناسبت بنويسم اما در مورد سالها كوهنويسي در ايران چيزي در ذهن دارم كه بزودي خدمتتان عرض خواهم كرد

ماهنامه داخلي انجمن كوهنوردان زنجان


نخستين شماره ماهنامه داخلي انجمن كوهنوردان زنجان با نام «آغ داغ» منتشر شد.


در اين شماره خواهيد خواند:

   - تكه قيه سي، به مثابه يك خوان

   - ستيزي نو بر پل خواب

   - گزارش اولين همايش گزارشخواني صعودهاي شاخص زنجان

   - كامبيز بلوري، پيشكسوت ماه

   - غار خرمنه سر، تجربه چهارم..!

   - گزارش صعود 17 نفر از اعضاي انجمن كوهنوردان زنجان به قله توچال

   - پشت صحنه همايش گزارشخواني

   -....

استقبال از قهرمانان


ساعت 10 صبح فردا (دوشنبه 6 ارديبهشت) مراسم استقبال از قهرمانان سنگنوردي زنجان در مقابل دفتر هيات كوهنوردي زنجان (مجموعه ورزشي انقلاب) برگزار خواهد شد.

شايسته است با حضور خود اين موفقيت بزرگ را ارج نهيم.


دو سنگنورد زنجاني  توانستند در مسابقات آسيايي سنگنوردي كه در تهران برگزار شد به مدال هاي رنگيني دست يابند.

فرناز اسماعيل زاده  در رشته سرعت طلا گرفت و الناز ركابي در بولدرينگ و اورآل نشان نقره را از آن خود كرد.

اينجا جاي بازي نيست!

اين تصوير مربوط به مرداد 7 سال پيش است. وقتي اصغر مهرپويا كوهنورد همداني به شكل رعب آوري در نيمه هاي شب از ديواره سقوط كرد. در اين تصوير بابك افشاريان (از كوهنوردان زنجاني) و چند كوهنورد از شهرهاي ديگر در حال حمل جسد وي ساعاتي پس از سقوط هستند.

براي مني كه در اوايل كار كوهنوردي جدي خود بودم و براي اولين بار به منطقه علم كوه مي آمدم ديدن جنازه اي درون كيسه اي كوچك و بر پشت قاطر كه از سمت ديواره اي بسيار خشن و اخمو مي آمد بسيار غريب بود. بروز يكي دو حادثه كوچك ديگر در روزهاي بعد نگاه مرا به اين ورزش از آن حال و هواي احساسي و لطيف خارج و بسيار جدي كرد. 

وقتي شنيدم كه او ساعت 11 شب از روي ديواره اي با سيماي خوفناك و از فاصله بيش از 600 متر به داخل قيف و كف يخچال سقوط كرده فهميدم كه اينجا جاي بازي نيست...!


نمايشگاه عكس هاي غار


نمايشگاهي از عكس هاي غار كتله خور زنجان در نگارخانه عاصم زنجان برپاست


عكس هاي امير ملكي از اين نمايشگاه را در وبلاگ «روزها مي گذرند» ببينيد

گزارشي از اولين همايش گزارشخواني صعودهاي شاخص زنجان

مجريان صعودهاي بلند و شاخص و يا كوهنورداني كه نظاره گر اين صعودها بوده اند زماني انگيزه تكرار آنها را خواهند يافت كه اين صعودها تكريم شوند و تا حد امكان به آنها پرداخته شود. اين را اضافه كنيد به اعتباردهي صعودها توسط گزارش خواني رسمي، آنجا كه صعودها (در هر سطحي كه باشند) با گزارش خواني رسميت يافته و مورد استفاده رسانه ها و افكار عمومي قرار مي گيرند همه اينها و صعودهاي خوب زنجاني ها در سال 91 دلايلي بودند بر تلاش انجمن كوهنوردان زنجان جهت اجراي اولين همايش گزارشخواني صعودهاي شاخص زنجان.


تصاوير و گزارشي مختصر از اين برنامه را در ادامه مطلب ببينيد

ادامه نوشته

مي داني با ما چه كردند؟



مادربزرگم یه جزیره داشت ..
چیز با ارزشی توش نبود ، در عرض 1ساعت میتونستی کل جزیره رو بگردی ، ولی واسه ما مثل بهشت بود.
یه تابستون رفتیم به دیدنش و دیدیم که جزیره پر شده از موش.
با یه قایق ماهیگیری اومده بودند و خودشون رو با نارگیل سیر میکردن.
خوب حالا چطور میشه از شر موش ها توی یه جزیره خلاص شد...مادر بزرگم اینو بهم یاد داد.
ما یه بشکه نفتی رو داخل زمین چال کردیم و نارگیل ها رو طوری چیدیم که اونها رو به سمت بشکه هدایت کنه. پس وقتی اونها میخواستن که نارگیل بخورند میافتادن توی بشکه.
و بعد از یک ماه ، همه موش ها گیر افتادن.
ولی بعدش چیکار میکنی...بشکه رو میندازی تو اقیانوس؟ میسوزونش؟ نه
فقط رهاش میکنی ، و موش ها کم کم گرسنه شدن ، و یکی بعد از دیگری اونها شروع کردن به خوردن همدیگه ، تا زمانی که فقط دوتا ازونا باقی میمونه....دو بازمانده.
و بعدش چی میشه؟ اونها رو میکشی؟ نه
اونها رو میگیری و رهاشون میکنی بین درختها....حالا دیگه اونها نارگیل نمیخورند...اونها فقط موش میخورند...تو طبیعتشون رو تغییر دادی
"دو بازمانده .. این چیزیه که اونها مارو بهش تبدیل کردند!"

رائول سیلوا


گامی برای حمایت از صعودهای داخلی