مشکل بلاگفا حل شد!

بالاخره مشکل بلاگفا حل شد! 

هر چند در صفحه مدیریت پست های اسفند به بعد وجود ندارد اما همین که می توان همینجا ادامه داد جای خوشحالیست. 

در ماه گذشته یکی دو پست در وبلاگی استیجاری به این آدرس:  http://ayazmount.blogsky.com/ نوشتم که اینجا منتقل خواهند شد. 

امیدوارم حل این مشکل همیشگی بوده باشد.

گزارش و تصاویر صعود به کلاهک ماکو

(این گزارش در خرداد 94 نوشته شده، پس از صعود دوباره‎ی ما به این کلاهک در فروردین 97 مطالب دیگری به ذهنم رسید که بنا بر اصل پایبندی به مطلب نشر شده گزارش اصلی را ادیت نکرده و صرفا مطالب جدید  با رنگ قرمز به گزارش اصلی افزوده شده است)


طبق برنامه ریزی ای که داشتیم تعطیلات میانه خرداد را به ماکو رفتیم تا بزرگترین کلاهک سنگنوردی ایران را از نزدیک ببینیم.

به همین منظور با محسن حلاوت تبار و مریم نوری زنجان را به مقصد تبریز ترک و سپس با عوض کردن اتوبوس به سمت شهر زیبا و مرزی ماکو رهسپار شدیم. فاصله تبریز تا ماکو جاده ای زیبا و 230 کیلومتری ست که به دلیل قدیم بودن جاده اش حدود سه و نیم ساعت با اتوبوس قابل پیمودن است.

قبلا با آقای اصغر مهدیزاده مسئول فنی این کلاهک و ساکن شهر ماکو هماهنگ  و اطلاعات کافی دریافت کرده بودیم.

کلاهک ماکو برای اولین بار توسط بیوک بهزاد و همطناب تبریزی اش آقای شیوری در سال  1347 یا 48 صعود شد و سپس مسیر دیگری توسط کیومرث بابازاده و تیمشان گشایش شد. (قبل از سفر و حین فعالیت اطلاعات یا اثری از این مسیر ها به ما نرسید)

روی کلاهک دو مسیر تجهیز شده وجود دارد :

 1- مسیر تبریزی ها: که سال 73 گشایش شده، در قلب کلاهک است اما میانی هایش همگی قدیمی و تقریبا نامطمئن، اخیرا نیز با ابتکار! مسئولین شهر چراغ های ال ئی دی در جوار آن در سرتاسر مسیر نصب شده تا از دور پرچم کشور را تداعی کند همین موضوع و وجود سیم و کابل و چراغ در اطراف این مسیر قدیمی مزید بر علت شده تا عملا این مسیر زیبا و پرچالش قابل صعود نباشد

2-مسیر ماکویی ها: که کار گشایش آن سال 90 به پایان رسیده در قسمت غربی دیواره قرار داردو از حیث میانی ها و طاقچه فلزی های کار گذاشته شده در کارگاه ها کاملا تجهیز و قابل اطمینان است.

ظهر چهارشنبه 13 خرداد 94 به شهر رسیدیم فاصله ترمینال شهر تا پای کلاهک را می توان با تاکسی های ترمینال پیمود، مسیر کوتاهیست و قیمت مصوب کرایه تاکسی 3 هزار تومان است. (در سال 97 به 5 هزار تومان افزایش یافته بود)

کلاهک کاملا مشرف به شهر بوده و فاصله آن تا آخرین لاین خانه ها و مرکز خرید 10 دقیقه پایین رفتن از پله های باستانی قلعه است.

 

 

طول اول که در انتها به نردبان فلزی ختم می شود 40 متر است که طبیعی صعود می شود. بالای این طول طاقچه عریض سرتاسری است که مناسب چادر زدن است. با قرار دادن ظرف زیر چکه های آب همیشه جاری برخی قسمت های کلاهک می توان زحمت پایین رفتن این 40 متر را کم و به اب دست پیدا کرد. بعد از ظهر را به ست کردن لوازم و مرور روش صعودمان سپری و شب به خواب می رویم. (اخیرا به لطف کوهنوردان منطقه بخصوص آقای اروج قاسم زاده  پله‎ها برداشته شده تا از صعود افراد آموزش ندیده جلوگیری شود که جای تقدیر دارد، برای صعود این قسمت بد نیست 4-5 عدد پلاک شماره 10 برای بولت های لخت قسمت های پایانی همراه داشته باشید وگرنه مجبورید یک سوم مسیر را بدون هیچ میانی ای صعود کنید)

 

 

صبح روز پنجشنبه باتوجه به اینکه عجله ای در کار نیست و قرار است دوطول صعود و در طاقچه فلزی پایان طول سوم شب مانی کنیم ساعت 7 بیدار می شویم و به پای مسیر می رویم. ساعت 8 اولین کوئیک درا را در رول می اندازم و بالا می روم. ابتدای مسیر سقف است و میانی هایش به نظر قدیمی است. اما مطمئن است اول مسیر کمی وقت گیر است اما عبور می کنم پس از عبور از سقف اولیه مسیر تا کارگاه اول که با طاقچه آبی رنگ مشخص است رول کوبی شده و بولت های ده سانتی دارد. 

 

 

 

روی طاقچه جا برای نشستن دو نفر وجود داردو محسن و مریم با فاصله چند متر از هم صعود می کنند هر دو را حمایت می کنم تا به کارگاه می رسند. طول دوم کمی  بیشتر از 40 متر است. فاصله میانی ها کم است بنابراین یکی در میان کوئیک درا در رول ها می اندازم و با 28 کوئیکی که در اختیار دارم ابزار کم نمی آورم.

 

 

 

طول بعدی وقت گیر تر و سخت تر است حضور پرستوها در اطراف مسیر حال و هوای صعود را دلچسب تر کرده در این طول کوئیک درا کم آوردم و به سختی به طاقچه قرمز رنگ رسیدم. بهتر است در این طول و طول های بعدی اسلینگ های بلند برای جلوگیری از شکست طناب همراه باشد. این طول هم تقریبا 50 متر است. طاقچه اینجا  بزرگتر و جا برای دراز کشیدن و خوابیدن دو نفر وجود دارد. فاصله طاقچه تا دیواره را که حدود نیم متر است   طناب می کشم و چیزی شبیه لندی مهیای خواب نفر سوم ما می شود. 

 

 

زیبایی شهر که اکنون زیر پایمان است و صدای پرنده ها ما را با لبخند به خواب می برد.

روز سوم کارمان زیاد است باید به قله برسیم، دور بزنیم و به پای کار برویم و به اتوبوس بعداز ظهر تبریز برسیم. بنابراین سه صبح بیدار می شویم و سه و نیم صعود را شروع می کنیم. میانی ها همچنان رول بولت، قابل اطمینان و نزدیک هستند. طول چهارم 40 متر است و طاقچه پایان طول همانند طاقچه اول جا برای نشستن دو نفر دارد و به رنگ نارنجی رنگ آمیزی شده. (هر سه طاقچه به وضوح از فاصله دور قابل رویت هستند)

محسن و مریم هم خیلی سریع صعود می کنند و قبل از طلوع هر سه در ابتدای طول آخر هستیم. طول آخر طولانی است و طبیعی و مصنوعی صعود می شود و شکست طناب هم زیاد است. در این طول نیز مشکل کمبود کوئیک درا داشتم. یکی دو جا هم نیاز به نصب میانی بود مگر اینکه توانایی و استقامت سرطناب بالا بوده و بتواند این قسمت ها را طبیعی صعود کرده و به میانی بعدی برسد.

کارگاه آخر هم از سه رول بولت تشکیل شده و زیر سیم بکسل 3 متری ای قرار دارد که به قله منتهی می شود. پس از صعود این طوله پا بر روی قله زیبا و بکر می گذاریم اما حیف که زمان کم است و نمی توان این قله زیبا و مناظر بدیعش را کامل دید.

 

 

 از رخ شرقی قله پایین می رویم و پس از دور زدن کلاهک در پای آن تروارس می کنیم و به ابتدای مسیر می رسیم. لوازم خود را از محل شبمانی برداشته و به سمت ترمینال شهر حرکت می کنیم. (اگر نمیخواهید مسیر طولانی انتهای گرده سنگی تا پای مسیر را بپیمایید می توانید با ادامه دادن مسیر پاکوب در کنار مزار شهدای ماکو وارد شهر شده و با تاکسی خود را به بالای پله ها برسانید ماکویی ها در محاوره خود کلاهک را صخره "در ترکی قایا" می نامند)

در پایان لازم است از زحمات قابل احترام آقایان اصغر مهدیزاده ، ناصر مهدیزاده، افشین  اسماعیلی دوخت  ، موسی وحدانی و همه عزیزانی که برای گشایش این مسیر و میزبانی و راهنمایی تیم هایی که به منطقه می روند زحمت کشیده اند تشکر کنم.

شماره تماس  آقای اصغر مهدیزاده مسئول فنی کلاهک ماکو:  09141630781

شماره تماس آقای موسی وحدانی از گشایندگان مسیر و از کوهنوردان منطقه: 09149624734 (آقای وحدانی دیگر در ماکو زندگی نمی کنند)

شماره تماس آقای اروج قاسم زاده از گشایندگان مسیر و کوهنوردان منطقه 09144856830
شماره تماس آقای افشین اسماعیل دوخت از کوهنوردان منطقه 09014471962

 

گروه های کوهنوردی زنجان کجا هستند؟

 

زنجان به دلایلی که عنوانش در این مقال نمی گنجد گروه های کوهنوردی زیادی ندارد اما همان چند تای فعال و نیمه فعال هم اخیرا کمرنگ یا به طور کلی ناپدید شده اند. در یکی دوسال گذشته انجمن کوهنوردان در زنجان عمده فعالیت ها را به دوش می کشید و گروه کهنه کار اورست هرچند کمرنگ اما آهسته و پیوسته فعالیت داشت.

گروه های هورامان، فراز و دنا هم گروه های نوپایی بودند که فعالیت مستمر و خوبی داشتند. غیر از این گروه های کوهنوردی یکی دو موسسه گردشگری هم هستند (مثل حیات و آلوارس) که هرچند گروه کوهنوردی نیستند اما به اجرای برنامه های گردشگری می پردازند.

بیشتر این گروه ها فصلی اند، یعنی شش ماهه اول سال به دلیل جذابیت بیشتر برنامه هایش برای غیرکوهنوردان و استقبال زیاد از برنامه ها، فعالیت پررنگ و مستمر است اما در شش ماهه دوم سال که کار جدی تر و کوهنوردی به معنی واقعی اش نزدیک تر می شود اکثر گروه ها کمرنگ و فعالیتشان کم می شود.

اینها را گفتم که بگویم شش ماهه دوم سال گذشته اگر فعالیت قابل توجهی از گروه هایی که نام بردم و همه بضاعت تشکیلاتی کوهنوردی شهر هستند ندیدیم می شد به حساب زمستان و عدم استقبال طبیعت گردان از برنامه های کوهنوردی گذاشت. اما با شروع فصل گرم انتظارها برای فعالیت این گروه ها نیز باز به سرانجام نرسید.

از علائم زنده بودن یک گروه کوهنوردی ارائه برنامه شش ماهه و برگزاری جلسات عمومی آن است. با اینکه نصف فصل بهار سپری شده هنوز خبری از انتشار برنامه های شش ماهه برخی از این گروه ها یا خبری از اجرای برنامه یا جلسه عمومی از آنها نیست. یعنی یا بطور کل شش ماهه ای منتشر نشده یا اگر شده خبری از گزارش یا عکسی که بگوید برنامه ها اجرا می شود نیست. گروه اورست بنابربضاعتش با شش ماهه ای هرچند
ضعیف اعلام موجودیت و دو برنامه بهارش را اجرا کرده و به انتشار اخبار خود در سایت نیز می پردازد اما بقیه کجا هستند؟

هیات کوهنوردی که در سال گذشته اکثر مهره های فعال خود را از دست داده هم اکنون تقریبا با یک نفر درحال فعالیت است. یعنی دبیر هیات زنجان هم اکنون به صورت رسمی و غیر رسمی مسئول اکثر کارگروه های دیگر هم هست و برای اینکه حرکتی خارج از ایده های خود پیش نرود به انتخاب اشخاص ناکارآزموده و بی تجربه و عمدتا پایین تر از سطح توانایی شان برای اداره یک کارگروه پرداخته و همین باعث انفعال بیش از پیش هیات
کوهنوردی زنجان گردیده است. بطوریکه اگر سری به سایت هیات زنجان بزنید یا باکس فعالیت استان ها در سایت فدراسیون را ببینید متوجه خواهید شد که در ماه های اخیر کوچکترین فعالیتی در هیات زنجان و کمیته هایش صورت نگرفته است که البته باید به آنها حق داد چون هیچگاه یک نفر توانایی مدیریت و اجرای همه بخش ها یک هیات ورزشی را نخواهد داشت.

از آنجایی که کوهنوردی در ایران متولی دولتی ای جز فدراسیون و نمایندگانش در استان ها که همان هیات های کوهنوردی هستند ندارد لازم است مسئولین هیات زنجان صدای گوشخراش این هشدار را بشنوند و چاره ای برای انفعال گروه های کوهنوردی شهر بیندیشند و اگر قصد یا توانایی کمک به گروه ها را ندارد می تواند از ایجاد مسائل و مشکلات برای آن ها بپرهیزد زیرا گروهی که بدون کمک بیرونی توانسته تاسیس و فعالیت خود را هرچند برای مدت کوتاهی ادامه دهد بدون تحمیل مشکلات بیرونی قادر به ادامه فعالیت خواهد بود.


 

خواندن نظر یکی از کاربران در بخش نظرات  هم شاید خالی از لطف نباشد

 

اینجا زمان ایستاده است!

 

روستای گبرآباد، آرمیده در میان کوه ها و دره های سرسبز... روستایی که 30 سال است زمان در آن متوقف شده.

اهالی این روستا 30 سال پیش همه باهم و به یکباره روستا را رها کرده و رفته اند. حالا این روستا دور از جاده ها و مسیر های پرتردد درست به همان شکلی که رها شده باقی مانده است.

جمعه گذشته را در قالب یکی از برنامه های انجمن به این دره سرسبز رفتیم و پس از عبور از آن به روستای گبرآباد رسیدیم که اتاق های خانه ها با لوازمشان و مدرسه اش با کتابها و نیمکت های کودکانشان با تخته سیاه هنوز پاک نشده رها شده بود.

همانطور که از نام روستا پیداست اهالی این روستا مسلمان نبوده اند و وجود یک معبد در کنار قبرستان روستا و نیز شکل و جهت سنگ قبر ها نشان از احتمالا زرتشتی بودن اهالی آن دارد. و اینکه مردم این روستا به چه دلیلی و به مقصد کجا این روستا را رها کرده و رفته اند اطلاعاتی در دست نیست.

این روستا در شمالی ترین نقطه استان زنجان، شهرستان طارم  و نزدیک روستای نوکیان و تازه کند قرار دارد. در دره ای فرعی که به ندرت مسیر عبور رهگذری می شود.

من بمیرم، دوستم بدار!

این آقا جمشید دارایی است.

یعنی بود! چند روز پیش عمرش را داد به شما. عمر ناقابلش را، 4 سال پیش در سبلان وقتی این عکس را از او می گرفتم خوشحال بود و سرزنده، میگفت : "آمحسن گوچک سال منی ها!"  ایشان مادامی که زنده بود خیلی جدی گرفته نمی شد تعارفی ندارم، من می دانم آنهایی که از نزدیک در جریان امورش بودند هم می دانند.

خدابیامرز تا زنده بود مغضوب همانهایی بود که اکنون در رسایش شعر می سرایند و چون دوستی عزیز و دوست داشتنی جمشیدی که دیگر نیست  را دوست می دارند.

گناهش را بخاطر ندارم اما نزدیک دوسال پیش بود که آمده بود جلسه انجمن و گله‌گی می کرد از فلان جمع و فلان گروه که بدش را گفته اند و  حرمتش را نگه نداشته اند، از خیلی ها شاکی بود از جمله خودش که چرا مدتی از این جمع دور بوده...چقدر ساده بود این انسان، انسانی که خودش را دست بالا نمی گرفت و اگر هم مشکلی داشت که بهانه دست این و آن می شد از مشکلات بقیه آدمها بیشتر نبود اما همین خود را دست بالا نگرفتن باعث می شد جدی گرفته نشود. آنقدر که وقتی به من زنگ زد تا به کمکش بروم و به بیمارستان ببرمش لحنش پر درد بود از اینکه کسی نیاز به کمکش را باور نکرده و برایش مهم نبوده که گوشه خیابان افتاده و بیش از هر وقت دیگری نیاز به یک دوست دارد.

خوشحالم که که لااقل پس از مرگش دوست عزیزِ بسیاری شده، به او لقب انسان وارسته و کوهنورد بزرگوار می دهند القابی که تا زنده بود خوابش را هم نمیتوانست ببینید. شاید برای همین دیگر خوابیده، اکنون پس از مرگ در خوابش می بیند لابد.

خوشحالم که پس از مرگش حتی مسئولان هیات کوهنوردی نامش را یاد گرفته اند و در مراسم تشییعش شرکت می کنند. و نگرانند که چرا بچه های فلان گروه شرکت نکرده اند. بزرگوار! شما که تا زنده بود سوژه اش کرده بودی خدا بیامرز را!

دوست من آدمها تا زنده اند بیش از وقتی که مرده اند به محبت یک دوست نیازمندند همدیگر را دوست بداریم اگر می توانیم، اگر هم نمی توانیم یا نمی خواهیم اشکالی ندارد اما بعد از مرگ هم همان رفتار را داشته باشیم این بار نامش "ریا"ست و سخیف تر!

انگار صدای جمشید است که در گوش می پیچد : "بمیرم اگر...دوستم می داری؟"

من بمیرم دوستم بدار!

 

پیس گونومده منی سالدین نظریندن گئتدین

بیوفاسان دئییرم راضی اولندن سونرا

قبریمین اوسته نگهبان اولاسان...ایسته میرم!

شماره دوازدهم نشریه داخلی انجمن در زنجان

 

"آغ داغ" نامیست که برای نشریه داخلی انجمن در زنجان در نظر گرفته شده.

دو سال است که این نشریه منتشر میشود. "آغ داغ" در لغت به معنی کوه سفید است و اگر چه کوه های متعددی در منطقه ما به این نام است در بعد  تاریخی و انتزاعی، این ترکیب اسمی  به معنی سرمنزل مقصود و یا "مدینه فاضله" است.

 

 

 

جهت دانلود ماهنامه بر روی Download کلیک فرمایید

برنامه زنده باد زندگی

 

یکشنبه به همراه مهدی فرهادی و همسرشان;  فرشاد میجوجی و مادرشان مهمان شبکه دو بودیم.

در مورد برنامه آزادکوه، ترانگو، زمستانه علم و شاخک و موضوعات عمومی کوهنوردی و خانواده و زندگی صحبت شد.

این برنامه شنبه (5 اردیبهشت) ساعت 11 صبح پخش و 12 شب همان روز تکرار خواهد شد.

 

تصاویری از جشن چهارمین سالگرد تاسیس انجمن

 

جمعه چهارمین سال تاسیس انجمن کوهنوردان زنجان را جشن گرفتیم.

در این جشن یادی هم از صعود سراسری کوهنوردان زنجان برای پاکسازی قله سبلان در سال 1373 کردیم و رضا آتش نما از مسئولان وقت گروه فجر زنجان و سیدحمید صدیقیان پیشکسوت کوهنوردی و همینطور مهدی سلطانی نیز مهمان ویژه مراسم بودند.

امسال هم مثل پارسال یه عروس و داماد داشتیم که زحمت کیک رو کشیدن

دوباره سنگ

 

یک فرصت کوتاه برای ساییدن دوباره دست ها به سنگ در بهاری که هوایش بهشتی ست.

دیروز، کارگاه یک مسیر آیسل، دیواره آزاد زنجان

قله تکه قیه سی در بکگراند

بالاتر

 

راه را از آنجایی آغاز کردم که دیگران به بن بست خورده بودند. (مارکز)

 

این متن و عکس در کوه قاف مرا بسیار یاد لوگوی قدیم وبلاگم که هنوز هست اما به دلیل تغییر قالب نمایش داده نمیشود انداخت:

"سئل اوزونو وورار داشا...یورولماز"

موج خود را به صخره می کوبد...خسته نمی شود