اوضاع نابسامان کوهنوردی

این سالن اختصاصی سنگنوردی زنجان است. این عکس در سانس آخر یک روز فرد گرفته شده.

 

 

یعنی سانسی که طبق روال سالهای گذشته کوهنوردان برای انجام تمرینات سنگنوردی به اینجا می آیند. صبح ها خانم ها تمرین می کنند، عصر ها سنگنوردان خود سالن و در این تایم کوهنوردان اینجا تمرین می کنند یا بهتر است بگویم میکردند!

همانطور که می بینید امشب یکشنبه 24 خردادماه 95 من به تنهایی اینجا تمرین کردم و خبری از کوهنوردان نبود.

همیشه این سانس جزو شلوغ ترین اوقات سالن می بود بالاخص شب های ماه رمضان که همیشه جنگ داشتیم عده را کم کنیم.

از همه آنهایی که اینجا تمرین می کردند و الان نیستند اگر سوال کنید مشکلی، مشغله ای گرفتاری ای چیزی برایتان خواهد شمرد اما اصل مشکل چیز دیگریست.

چند روز پیش در نشستی که استاندار زنجان با عنوان "دیدار با جوانان منتخب استان" ترتیب داده بود به من هم اجازه صحبت داده شد و چون مهمان ویژه رئیس اداره ورزش و جوانان زنجان بود به دخالت ها و ایجاد محدودیت ها توسط هیات های ورزشی بر گروه ها و باشگاه ها و کلونی های ورزشکاران اشاره کردم.

نمونه اش هیات کوهنوردی که بجای اینکه از قدرت گرفتن و فعال بودن گروه ها و تشکل های کوهنوردی استان خوشحال شود از آن احساس خطر کرد و تمام تلاش خود را برای محدود کردن فعالیت های آنان بکار گرفت. هرجا مجوزی لازم بود نداد، بر سر برگزاری کلاس های آموزشی شان مانع ایجاد کرد و در جمع های غیر رسمی شفاها همه فعالیت های آنان را به ناحق زیر سوال برد.

نتیجه کار هم این شد که می بینید، به جرات می توان گفت در سه ماه گذشته از سال 95، یعنی  فصلی که بیشترین کوهنورد جذب طبیعت و کوه می شود عملا هیچ فعالیت کوهنوردی ای در زنجان صورت نگرفته است، به غیر از اندک برنامه های تجاری یکی دو تور و تمرین های کمرنگ و جسته گریخته جمع اندک غارنوردان و برنامه های از کیفیت افتاده و یکروزه انجمن کوهنوردان زنجان عملا هیچ گونه فعالیت کوهنوردی در زنجان صورت نگرفته است.

هیات کوهنوردی در غیاب فعالیت رئیسش با سیاست هایی غلط همه گروه ها و افراد فعال را محدود و کم کم به انفعال کشاند تا خود همه کارها را انجام دهد اما خودش  نیز مدتهاست نیمه تعطیل است و بروکراسی لازمه همچون مهر و امضای نامه ها هم در فروشگاه یکی از مسئولان اسمی هیات انجام می شود.

هرچند همه می دانیم که مشلات و گرفتاری های روزمره ما تمامی ندارد و برای تمرین کردن تحت هیج شرایطی نباید از پای نشست اما صبر و تحمل کوهنوردان و گروه های بی پشتوانه هم محدود است.

امشب وقتی طبق معمول به تنهایی در سانس کوهنوردان سالن سنگنوردی تمرین می کردم به روزهایی فکر می کردم که در این ساعت ها اینجا جای سوزن انداختن نبود و برای رفتن روی مسیری باید نوبت می گرفتیم.

 

"تنگ"، دره سحر آمیز سنگنوردی

در حاشیه شهر "مشگین شهر" استان اردبیل درست رو به روی ساوالانِ بزرگ، دره ای رویایی وجود دارد که تاکنون از چشم سنگنوردان و دیواره نوردان مخفی مانده است.

دره ای پر از دریای صخره ها و دیواره ها با اشکال منحصر بفرد و رویایی که  دل هر دوستدار طبیعت، سنگنورد و کوهنوردی را با خود می برد..

منطقه "تنگ" در 8 کیلومتری شرق شهر مشکین شهر و مشرف به قله سترگ ساوالان تاکنون اگر توسط سنگنوردان و دیواره نوردان کشف نشده قطعا به دلیل قرار گرفتنش در نزدیکی کوهی مثل ساوالان است که همه نگاه ها و توجهات را به خود جلب می کند.

 تعطیلات گذشته را به لطف علی کریمی  عزیز که همواره میزبان مهربان مسافران ساوالان بوده و امدادگر اکثر حادثه های رخ داده در آن حوالی ست به این منطقه رفتم و از زیبایی های آن در بهت فرو رفتم.

سه دره به موازات هم و همگی پر از دیواره های سر به فلک کشیده، صخره های موزون و خوش شکل و نقاط مناسب کمپینگ.

جا برای کار آنقدر زیاد بود که نمی دانستم در این دو روز ناکافی از کجا شروع کنم.

روز اول را به  گشت زنی و عکاسی در منطقه پرداختیم و روز دوم مسیری طبیعی را گشایش کردیم که علی نام مسیر را "عدالت" گذاشت.

بطور کلی استان اردبیل سنگنورد کمی دارد بالاخص مشگین شهر که بزرگترین شهر نزدیک به مسیر عمومی ساوالان است تمام فعالیت های کوهنوردی را معطوف به این کوه پر تردد کرده و باعث کمرنگ شدن فعالیت های کوهنوردی در شاخه های دیگر آن شده است.

 بطوری که معدود سنگنوردان طبیعی این شهر هنوز مسیری در این منطقه مستعد و فوق العاده گشایش نکرده اند.

امیدوارم بزودی به "تنگ" برکردم و از زیبایی سحر کننده سنگ هایش بهره بیشتری ببرم.

دیواره های گرانیتی دست نخورده

 

علی عزیز و صخره های خوش شکل دره

 

بولدر...اسپرت...

 

انقدر ذوق زده بودم که نمی دانستم از کجا شروع کنم

 

تصور کنید صبح بیدار شوید و اولین چیزی که می بینید این باشد...

 

اینجا ورودی دره "تنگ" است

تولد ده سالگی وبلاگ آیاز!

ده سال پیش در روزی مثل دیروز این وبلاگ متولد شد.
آن روزها انگیزه های نوشتن در کوهوب ها  با امروز خیلی متفاوت بود.
ده سال پیش وبلاگ نویسی برای انعکاس تجربیات شخصی از کوهنوردی هایی بود که می کردیم.
عکس ها ، نقشه ها و کروکی هایی که می کشیدیم  همین کمک و راهنمایی بود برای کوهنوردان دیگری که در دنیای وبلاگ ها به دنبال اطلاعات از کوه های مختلف ایران بودند.
تجربیات شخصی ای که پس از بارها به نقد کشیده شدن و عقل جمعی به عنوان آموزش های موثری به دست علاقمندانش می رسید. شنبه که میشد همه سراغ وبلاگ ها می رفتند تا ببینند دیروز صاحب این وبلاگ کجا رفته بوده و در موردش چه نوشته و چه عکسی از آن در وبلاگ گذاشته است.
امروز اگر چه با ظهور فضاهای وب مختلف انگیزه ها برای نوشتن در وبلاگ بسیار کم شده و بسیاری از وبلاگ ها به مرگ رسیده اند اما هنوز می نویسم، من هنوز وبلاگ را یک رسانه منشا و مرجع می دانم که هرچند از اسب افتاده اما هنوز از اصل نیفتاده.
وبلاگ هنوز یک رسانه اصیل است هرچند بازارش به داغی گذشته نیست و بالاخص بلاگفا که پس از آن اتفاق ناگوار پارسال و از بین رفتن اطلاعات یکساله، بسیاری از طرفدارانش ریزش کردند اما از قول مولانا به دوستان وبلاگی ام عرض می کنم:

تو نگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟

تو یکی نه ای هزاری...تو چراغ خود بیفروز

که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر


از دوستان وبلاگی ام، همه مخاطبانم و کسانی که هنوز گاهی به این وبلاگ سر می زنند ممنونم که مرا به نوشتن ترغیب می کنند.
در آغاز دهه دوم حیات وبلاگ آیاز با شمایم، با لبخند :)

معدن متروک بایچه باغ

معدن متروک «بایچه باغ» در 144 کیلومتری شمالغرب استان زنجان و در شهرستان ماهنشان قراردارد.

این معدن که در اواخر جنگ جهانی دوم توسط انگلیسی ها برای استخراج مس احداث شد سالهای مدیدیست که بدون فعالیت رها شده است.

دور بودن از مراکز استان ها و نقاط پرتردد شهری باعث شده علی رغم جذابیتهای خاص آن باعث شده گردشگر کمی به آنجا بیاید و خوشبختانه هنوز نسبتا دست نخورده باقی بماند.

بومی های قدیمی هنوز آنچا را "شهر ارواح" می خوانند گویا انگلیسی ها این لفظ را بر سر زبان ها انداخته بودند تا در نبودشان معدن مورد کنجکاوی محلی ها قرار نگیرد.

غیر از طبیعت بکر و زیبای منطقه، بناها و ادوات باقی مانده از حدود 70 سال پیش و فضای غربی اش حال و هوای خاصی به آن داده است.

انتهای دره منتهی به معدن

 

بناهای باقی مانده از معدن

 

دستگاه ها عمدتا ساخت کارخانه دارمشتات بودند

 

بنای موسوم به کلیسا

 

ساعتها برای محو زیبایی شدن کم بود

 

زیبایی خارج از وصف مسیر منتهی به معدن

 

برای رفتن به این معدن از زنجان وارد جاده قدیم تبریز شده و پس از طی 35 کیلومتر با مشاهده تابلوی ماهنشان که به سمت چپ از اصلی جدا می شود وارد جاده ماهنشان شوید در همان کیلومتر های اول فرعی دیگری به سمت راست و روستای مهرآباد می رود ، وارد آن شوید.

پس از طی حدود صد کیلومتر از این جاده فرعی آسفالته و گذر از روستاهای مهرآباد، حصار، قلعه لک لک ها و خیرآباد وارد دره آغ دوغموش خواهید شد که شما را به معدن متروک بایچه باغ خواهد رساند.

دو نکته در مورد صعود زمستانی شاخک توسط تیم همدانی

مسیر شاخک علم کوه بار دیگر در زمستان صعود شد. در واقع برای چهارمین بار.

تیمی از همدان که متاسفانه در میان اسامی شان اسم آشنایی برای من وجود نداشت تا خصوصی تر به ایشان تبریک بگویم این مسیر را صعود کرد که برای شخص من که تا پیش از این صعود، عضو تیم اخرین صعود کننده آن بودم جذاب و قابل احترام بود.

این روزها که به دلایل شخصی موقتا اندکی از کوه و رسانه های کوهنوردی دور هستم کمی دیر در جریان این صعود قرار گرفتم و تمام تلاشم برای حضور در جلسه گزارشخوانی ناکام ماند. گزارش کتبی برنامه را نیز جایی پیدا نکردم تا مورد ابهامی ای که برایم پیش آمده بود را از ان استخراج یا در جلسه از سرپرست محترم برنامه بپرسم. (دیگر لازم به اشاره نیست که اخلاق حرفه ای حکم می کند هر سوال و ابهامی ابتدا در جلسه ارائه گزارش از سرپرست سوال شود تا مگر با توضیح وی ابهام رفع شود و مبادا با ایجاد ابهام قبل از سوال مستقیم از سرپرست یا خواندن آن در گزارش حقی از تیم صعود کننده ضایع شود)

وقتی دوستی نظر مرا در مورد اینکه آیا باتوجه به ابهام عکس روی قله این تیم صعود کرده یانه پرسید گفتم قطعا صعود شده است. زیرا عکس روی پوستر اگرچه قله را نشان نمی دهد اما در جایی گرفته شده که برای رسیدن به آن این مسیر  باید صعود شود. (مگر اینکه کسی به خود زحمت صعود از مسیر سیاه سنگ یا مسیری دیگر را بدهد تا به ان قسمت برسد و عکس بگیرد، که همین صعود زمستانه سیاه سنگ بسیار پرخطر و سنگین است و احتمالش این مورد هم تقریبا صفر است).

مورد قابل توجه دیگر این است که در تمام مسیر صعود شاخک کوهنورد در سایه است و اولین تابش آفتاب (همانطور که  در گزارشم اشاره کرده ام) زمانی است که کوهنورد از مسیر خارج و به "پای" قله رسیده باشد.اما  تیم همدانی پس از صرفه نظ ر از صعود ادامه مسیر (به هر دلیلی که بوده) و نرفتن به دهلیز 70 متری پایان مسیر وارد دهلیز قبلی در سمت چپ انتهای مسیر شده اند که هر چند این دهلیز هم قبلا در خرداد 91 صعود شده و برخلاف ادعای پوستر برنامه مسیر نو نیست اما تاکنون در زمستان صعود نشده بود.

 دهلیزی که تیم همدانی واردش شده  برخلاف دهلیز 70 متری پایان مسیر ( که مرحوم کتیبه ای و سپس بقیه تیم های صعود کننده  زمستانی واردش شدند) فرد صعود کننده را به سنگ های قله نمی رساند و فرد پس از خروج از این دهلیز در مکانی با اختلاف حدود 200-300  متری  قله روی یال شاخک به طرف چانپناه سیاه سنگ خواهد بود.

مطمئنا در عکس روی پوستر کوهنورد تبر به دست دقیقا روی قله شاخک نیست زیرا روی قله شاخک تکه سنگ هایی به ارتفاع  دو-سه متری وجود دارد که البته  ایستادن روی آن خطرناک است و ممکن است فرداز سوی دیگر به کف علم چال سقوط کند اما می توان پای آن ایستاد و عکس قله گرفت.

مواردی دیگری در خصوص عدم درگیری با سنگ و یخ و نبود تصاویری در این مورد در گزارش ارائه شده از سوی دوستان مطرح و نظر بنده پرسیده شده که به دلیل نخواندن گزارش و نبودنم در برنامه ارائه گزارش از اظهار نظر در این مورد عاجزم. تصاویری از صعود ما در گزارشم قابل مشاهده است. 

تلاش کردم نظر خودم را به عنوان سرپرست تیم قبلی صعود کننده دیواره شاخک بنویسم و در پایان ضمن تبریک صعود موفقیت آمیز تیم همدانی به این دیواره چالش برانگیز تاکید دارم که تمام متن بالا ممکن است به دلیل از قلم انداختن نکته ای یا دور ماندن موضوعی مهم از چشم من تماما غلط باشد. و همه آنچه مطرح شد از احترام به کار خوب همدانی ها در اجرای این برنامه کم نمی کند.

گزارش صعود ما به این مسیر در زمستان 92 را اینجا بخوانید.

 

مهدی بیگدلی روی قله (سنگ های دو سه متری سست روی قله قابل مشاهده است)

 

گل و صخره و رول بولت!

 

جمعه گذشته در ادامه تمرینات بهاره امسال بار دیگر مهمان دیواره آزاد بودیم.

دستی به مسیر های اسپرت زدیم و یک مسیر سه طوله را نیز صعود کردیم. بیش از لذت صعود لذت بهار ما را مست خویش کرد. مستی ای که از بهار واقعی امسال نشات می گرفت.

دیواره آزاد زنجان، زیباتر از همیشه

 

 

مهدی بیگدلی در حال تلاش روی یک مسیر اسپرت

 

چه ترکیب زیباییست برای یک سنگنورد، گل و صخره و رول بولت!

 

از چپ مهدی بیگدلی، محمد ژاله، مهدی شیروانی ، حسین کریمی و من

 

باغهای مسیر روستا تا پای دیواره که ما را ترغیب کرد با ماشین تا پای دیواره نرویم و از مسیر دو ساعته روستا تا پای دیواره لذت ببربم

 

و دور نمای استوار تکه قیه سی در انسوی سنگ بولدرهای پای دیواره