گزارش و تصاوير برنامه صعود به هرم هاي سبلان

ديروز جلسه ارائه گزارش صعود به هرم هاي سبلان در دفتر انجمن كوهنوردان زنجان برگزار شد.

با تشكر از حضور مسئولين هيات كوهنوردي، گروه اورست، گروه هورامان، آقايان افشاريان، اديبي، لطفي رضايي، بيات منش، ميربها، مترجمي، كرم زاده، بيگدلي، سلطاني، امامي، درباني، مقدم، مقدادي و همه عزيزاني كه منت بر ديده ما نهاده و در اين جلسه شركت كردند.

گزارش برنامه

بر درب آفتاب پي باج مي رويم   ما نيز بدون بال به معراج مي رويم

 

اجراي برنامه هاي بزرگ كوهنوردي در ايران، به دليل عدم حمايت ها و كم توجهي هايي كه عموما به ورزش كوهنوردي مي شود دشواري ها و خطرهاي خاص آن شايد از نظر بسياري مصداق ديوانگي باشد اما از نظر خيل مشتاقان اين ورزش همان مصداق رفتن بدون بال به معراج است. اما بگذار هرچه مي خواهند بنامندش ما مي رويم چون دلمان جاي ديگر است  ما مي رويم هركه بماند مخير است.

انگيزه هاي اجراي برنامه اي كه بتوان در خلال آن هر سه هرم منطقه سبلان را در شرايط زمستانه صعود كرد از سال 87 در من شكل گرفت. هنگامي كه در جريان اردوهاي انتخابي تيم ملي اميد ايرج معاني يكي از بزرگترين كوهنوردان امروز ايران از تلاش هاي مكرر و ناموفق اش بر روي اين هرم ها سخن مي گفت. اينگونه بود كه پيشنهاد اجراي آن به عنوان برنامه هدف امسال انجمن باتوجه به ظرفيت هاي خوبي كه در نفرات انجمن ديده مي شد را دادم كه پس از سبك و سنگيني و مقايسه با برنامه هاي پيشنهادي ديگر با ترديد بسيار اما پذيرفته شدو در تقويم شش ماهه دوم انجمن جاي گرفت...



تشکر ویژه از آقایان عظیم قیچی ساز، ایرج معانی و سلیمان قرجه داغی عزیز بابت لطفی که به ما داشتند و قبل از اجرای برنامه اطلاعاتشان در مورد مسیر را در اختیار ما قرار دادند.

ادامه نوشته

سال خوب زنجاني ها

هفته گذشته زنجاني ها صعودهاي خوب و با كيفيتي را روي قلل مختلف كشور انجام دادند.با مقايسه اين كارنامه خوب با صعودهاي سال گذشته و سال هاي گذشته مي توان به پيشرفت نسبي و محسوس كوهنوردي زنجان پي برد.


صعود زمستانه انجمن كوهنوردان زنجان به هرم هاي سبلان (اينجا بخوانيد)

صعود زمستانه هيات كوهنوردي زنجان به علم كوه از مسير گرده آلمان ها (اينجا بخوانيد)

صعود زمستانه گروه كوهنوردي اورست زنجان به آرارات (اينجا بخوانيد)

صعود زمستانه حسن نجاريان و تيم همراه به دماوند (اينجا بخوانيد)

صعود زمستانه باشگاه كوهنوردي تهران به قاش مستان با سرپرستي ابوالفضل زماني و كوهنورداني زنجاني ديگر (اينجا بخوانيد)



پي نوشت:

صعودهاي خوب ديگري نيز انجام شده كه هنوز در خروجي سايت ها قرار نگرفته است

جلسه ارائه گزراش صعود هرم ها

به اطلاع همنوردان عزيز مي رسانم برنامه صعود هرم هاي سبلان (بيستم تا بيست و چهارم بهمن ماه) با 

موفقيت اجرا شد.

ضمن تقدير و تشكر بي پايان از همه عزيزاني كه در اجراي برنامه ما را ياري كردند به اطلاع مي رسانم جلسه ارائه گزارش و تصاوير اين برنامه روز يكشنبه 29 بهمن ماه همزمان با جلسه عمومي انجمن كوهنوردان زنجان در دفتر انجمن برگزار خواهد شد.




پي نوشت:
جلسات عمومي انجمن كوهنوردان زنجان روزهاي يكشنبه راس ساعت 18 در محل دفتر انجمن به آدرس: خيابان امام، روبروي امامزاده طبقه بالاي بانك كارآفرين برگزار مي شود براي كسب اطلاعات بيشتر به سايت انجمن (zanjanalpineclub.ir ) مراجعه فرماييد.

در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است

ما میرویم چون دلمان جای دیگر است 
ما می رویم هر که بماند مخیر است

ازسادگی است گر به کسی تکیه کرده ایم 
اینجا که گرگ با سگ گله برادر است

ما می رویم،ماندن با درد فاجعه است 
در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است

اینجا دگرچه باب من و پای لنگ نیست 
باید شتاب کرد مجال درنگ نیست



حق با تو بود ماندمان عاقلانه نیست



اگر اين هفت خوان لعنتي تمام شود و بتوانيم از هزارتوي پيچ در پيچ گراني آذوقه و حمل و نقل و كمبود لوازم جان سالم به در ببريم شايد، پنجشنبه راهي باشيم...هركجا هستيد لبتان پرلبخند بدي هايمان را به خوبي هاي نداشته مان و به قلب بزرگتان ببخشيد بدرود تا دوشنبه

غافلگيري شبانه

پنجشنبه به قصد پيمايش تيغه كه قيه سي زنجان را به مقصد روستاي حاجي كندي ترك كرديم. هوا كمي گرفته بود اما خبري از باد يا بارش نبود.

دو سه ساعتي از روستا دور شده بوديم و تقريبا در ميانه راه بوديم كه بارش شروع و شدت گرفت و ما تصميم به شب ماني گرفتيم. يكي دو ساعت پس از برپايي كمپ بارش چنان شديد و سنيگن شد كه ديديم نه تنها صعود فردا را از دست داده ايم كه با اين چادرهاي فكستني تا صبح خواب كه نه مصيبت نامه خواهيم داشت.

شبانه راه برگشت گرفتيم و كمي قبل از نيمه شب در بوران و مه به روستا رسيديم.

صبح فردا راه بسته روستا توي ذوقمان زد و كوله به پشت خودمان را از جاده به روستاي بعدي رسانديم.

ضمن تشكر از سرپرست خوب برنامه «محمد ژاله رفعتي» و قدرداني بي پايان از محبت هاي اهالي روستاي «حاجي كندي» و راننده ميني بوسمان كه اگر نبودند شرايط سخت تر از آنچه ديديم ميشد.


مي توان كوهنورد بود...

مي توان كوهنورد بود...

سمبله، عكس از سعيد زباني


می توان در راه قله ( در کشاکش رفتن یا نرفتن ) مبانی عشق را مرور کرد .

می توان نقشه خوانی آموخت و پیوسته راه در خور و درست تر را باز شناخت .

می توان باد گیری پوشید تا آنچه نباید در تن آدمی راه نیابد .

می توان در تاریکی غار (( خود )) را ندید .

می توان در صعود کلاهک ٬ شکوه نیروهای نهان آدمی را به چشم دید .

می توان کوشید که شب سردی را بدون کیسه خواب به خواب غفلت فرو نرفت .

می توان بر یالها با یاران سرودهایی خواند .

می توان در برابر پناهگاه ها ایستاد و تجسم احساس مسئولیت در برابر آیندگان را به چشم دید .

می توان از پا نهادن بر موری پرهیخت .

می توان از برکندن و بردن گلی زیبا هم پرهیخت ٬ میتوان آن را بو یید و یا تنها تماشا کرد .

می توان زخم دوست را بست .

می توان آب قمقمه را تقسیم کرد .

می توان نیم تنه خود را به رفیق داد .

می توان واپسین نفسهای زندگی را نیز در جستجوی نخ بهمن همنورد کشید .

می توان ــ در برنامه ــ چادری پر از مهر و صمیمیت کرد .

می توان با طناب به هم پیوست .

می توان با گره دو سر طناب ٬ دولا پیوندها را محکم تر کرد .

می توان به حمایت ایستاد.

می توان به حمایتچی اطمینان کرد .

می توان به هنگام سنگنوردی گیره گرفت ٬ خود را بالا کشید .

می توان به هنگام کوهپیمایی نیازهای خود را به کوله ای محدود کرد .

می توان آموخت توشه برداشتن را و هم بار خویش بر پشت خویش بودن را .

می توان چشید ٬ آن کس که بیشتر آب می نوشد ٬ بیشتر گرسنگی خواهد کرد .

می توان از شلاق طوفان نهراسید .

می توان در گروه حمله جنگیدن را آموخت .

می توان در گروه نجات بی پروا خود را به آب و آتش زد .

می توان در گروه پشتیبانی ایثار کرد .

می توان در گروه تدارکات بی سر و صدا نیاز دیگران را بر آورده ساخت .

می توان کوشید تا سنگی بر سری فرو نغلتد .

و می توان هنگام فرو غلتیدن سنگ با فریادی به هنگام و به جا مردم فرو دست را

با خبر کرد که(( آی سنگ )) .

می توان شقایقها را تنها تماشا کرد و شاید هم بویید ٬ اما هرگز نچید و گذشت .

می توان بر روی اهل راه لبخند زد .

می توان دست همنورد را فشرد .

میتوان گفت(( سلام ))٬ می توان گفت :

(( نخسته یاران! ))

می توان گفت :

((سلامت باشید . ))


«فريد عباسي»

دندان گرگ!

تصويري كه مي بينيد متعلق است به قله اي زيبا و خارق العاه به نام «دندان گرگ»! كه در قاره قطب جنوب قرار دارد.


قله  Ulvetanna  ( به نروژی : دندان گرگ )  در منطقه نروژی این قاره به نام   Queen Maud Land واقع شده و ارتفاع آن2931 متر می باشد . این قله اولین بار از رخ شمال غربی در سال 1994 توسط کوهنوردان نروژی صعود شد . در سالهای 2006 و 2008 و 2010 نیز توسط کوهنوردانی از کشورهای مختلف  و از مسیر های رخ شمالی و یال غربی صعود شده است .


اطلاعات بيشتري در مورد اين كوه از وبلاگ بيواك دريافت كنيد

وب سايت رسمي «عظيم» افتتاح شد

جشنواره يخنوردي انجمن كوهنوردان ايران


جهت كسب اطلاعات بيشتر در خصوص نحوه ثبت نام و حضور  در اين جشنواره به سايت انجمن كوهنوردان ايران مراجعه كنيد.

خاطره ای از رضا زارعی

رضا زارعی در وبلاگ خود می نویسد:

"توی برنامه راکاپوشی زمانیکه به ده "ژاگلوت" رسیدیم. مردم ده برای حمل بارمون به مرکز ده آمدند. از یک طرف براشون جالب بود تیمی از ایران را ملاقات خواهند کرد و از طرف دیگر می توانستند برای چند روز حقوق خوبی دریافت کنند. اونها زمانیکه متوجه شدند تیم ما دارای پزشک است -در واقع منصور پزشک یار بود- تمام زنها و بچه های بیمار ده را هم جمع کردند. تو این بین یک پیرمرد که بهش می خورد بزرگ ده هم باشه به همراه چند نفر پیش منصور آمد. به جرات می شد گفت پیرمرده بالای 90 سال سن داشت. اون هزارو یک درد را برای منصور تشریح کرد تا درمان بشه. منصور هم که حسابی کلافه شده بود ابتدا قصد داشت با چند قرص سر و ته قضیه رو هم بیاره، ولی زمانیکه می خواستند پیرمرده رو ببرن در گوش منصور چیزی را گفت که باعث خنده منصور شد، اون هم برای اینکه پیرمرد بیچاره رو ناامید نکنه براش یک آمپول تجویز کرد و خواست تا اطاق را خالی کنند. بیرون اطاق بلوایی بود و همه می خواستند بدونن چطوری آمپول زده میشه. منصور هم پس از خوابیدن پیرمرد پاکستانی و نصب سوزن و سایر کارهای مقدماتی، گویی قصد پرتاب دارت را دارد، با آخریت توان آمپول را به پای پیرمرد بیچاره زد، به طوریکه صدای داد مرد بیچاره تا انتهای ده به گوش رسیده بود. خلاصه مردان ده بیمار را که برغم درد لبخند بر لب داشت کشان کشان بیرون بردند. وقتی از منصور پرسیدم چرا اینقدر محکم آمپول زدی؟

گفت: مردم دهات اگر درد آمپول را احساس نکنند میگن آمپولزنه ناشی بود و کارش رو بلد نبود و تجربه میگه باید به اونها آمپول را طوری زد که درد را احساس کنند!!"


كافه پرندگان

اين كه مي بينيد اسمش كافه پرندگان است..!

ابتكار جالب و قابل تقدير گروه طلوع

اگر به سمبله مي رويد ته كوله تان مشتي گندم هم بريزيد، كافه پرنده ها را رونق دهيد


آدرس دقيق: كوه سمبله، بالاتر از تابلوي يادبود مرحوم زماني (از مسير سمت راست)، كنار مسير سه رول