داستان كوتاه متشكرم از آنتوان چخوف

زور!!!

همین چند روز پیش، «یولیا واسیلی ‌‌‌‌اِونا » پرستار بچه‌‌‌هایم را به اتاقم دعوت كردم تا با او تسویه حساب كنم .

به او گفتم: بنشینید«یولیا واسیلی ‌‌‌‌‌اِونا»! می‌‌‌‌دانم كه دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی دارید و آن را به زبان نمی‌‌‌آورید. ببینید، ما توافق كردیم كه ماهی سی‌‌‌روبل به شما بدهم این طور نیست؟

 -   چهل روبل .

-   نه من یادداشت كرده‌‌‌‌ام، من همیشه به پرستار بچه‌‌هایم سی روبل می‌‌‌دهم. حالا به من توجه كنید.
شما دو ماه برای من كار كردید.

-   دو ماه و پنج روز

-   دقیقاً دو ماه، من یادداشت كرده‌‌‌ام. كه می‌‌شود شصت روبل...

ادامه نوشته

سنگنورد زنجانی به عنوان تنها سهمیه ایران، عازم انگلستان می‌شود

داود ركابي

سنگنوردی یکی از رشته‌های موفق استان زنجان می‌باشد که همواره در اکثر رقابت‌های کشوری و برون‌مرزی، شاهد حضور ورزشکاران زنجانی در قالب تیم‌های مختلف ملی هستیم.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه زنجان، وجود دیواره مناسب برای رشته سنگنوردی و نیز پتانسیل بالای ورزشکاران زنجان از عواملی است که نگاه ویژه اعضای فدراسیون را به سنگنوردی زنجان، معطوف کرده است.

اردیبهشت‌ماه سال آینده شاهد برگزاری مسابقات سنگنوردی در طبیعت به میزبانی انگلستان خواهیم بود. تیم اعزامی از کشورمان به این رقابت‌ها فقط یک ورزشکار را در قالب سنگنوردی ایران خواهد داشت و آن کسی جز داود رکابی، ملی‌پوش ارزنده زنجانی نمی‌باشد.

این ورزشکار که بی‌تردید از آن به عنوان یک نخبه سنگنوردی در ایران و حتی آسیا یاد می‌شود، چندی پیش به دلیل برخی از نامهربانی‌ها از سوی مسئولان فدراسیون کوهنوردی، نتوانست در رقابت‌های آسیایی کره‌جنوبی حضور یابد.

بدون شک، همه کارشناسان ورزشی و کسانی که در سنگنوردی اعمال نظر می‌کنند،‌ به این امر واقفند که رکابی یکی از قهرمانان تکرار نشدنی سنگنوردی ایران می‌باشد که این روزها با هدایت‌های حمید صدیقیان به عنوان سرمربی، سخت به دنبال احراز شایستگی‌های خود می‌باشد.

حضور وی در مسابقات انگلستان، نقطه عطفی است برای به فراموشی سپردن مشکلات روحی این ورزشکار که به دلیل عدم اعزام به کره‌جنوبی، حاصل شده بود.

گروه کوهنوردی آلوارس زنجان

تهران 1412

چشم‌هايتان را باز مي‌كنيد. متوجه مي‌شويد در بيمارستان هستيد. پاها و دست‌هايتان را بررسي مي‌كنيد. خوشحال مي‌شويد كه بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستيد. دكمه زنگ كنار تخت را فشار مي‌دهيد. چند ثانيه بعد پرستار با وارد اتاق مي‌شود و سلام مي‌كند. به او مي‌گوييد، گوشي موبايل‌تان را مي‌خواهيد. از اين‌كه به خاطر يك تصادف كوچك در بيمارستان بستري شده‌ايد و از كارهايتان عقب مانده‌ايد، عصباني هستيد. پرستار، موبايل را مي‌آورد. دكمه آن را مي‌زنيد، اما روشن نمي‌شود. مطمئن مي‌شويد باتري‌اش شارژ ندارد. دكمه زنگ را فشار مي‌دهيد. پرستار مي‌آيد.
«ببخشيد! من موبايلم شارژ نداره. مي‌شه لطفا يه شارژر براش بياريد»؟
«متاسفم. شارژر اين مدل گوشي رو نداريم».
«يعني بين همكاراتون كسي شارژر فيش كوچك نوكيا نداره»؟
«از 10سال پيش، ديگه توليد نمي‌شه. شركت‌هاي سازنده موبايل براي يك فيش شارژر جديد به توافق رسيدن كه در همه گوشي‌ها مشتركه».
«10سال چيه؟ من اين گوشي رو هفته پيش خريدم».
«شما گوشي‌تون رو  يك هفته پيش از تصادف خريدين؛ قبل از اين‌كه به كما بريد».
«كما»؟!
باورتان نمي‌شود كه در اسفند1387 به كما رفته‌ايد و تيرماه 1412 به هوش آمده‌ايد...

ادامه نوشته

حیدربابای شهریار در دانشگاه میشیگان آمریکا

سایت رسمی دانشگاه میشیگان آمریکا کتاب "حیدربابایه سلام" شهریار را به صورت فنی و زیبا در سایت خود برای علاقمندان و دانشجویان خود قرار داده است. این منظومه زیبا در این سایت  به دوزبان ترکی و انگلیسی و نیز با صدای خود شهریار در سایت مذکور قرار گرفته است.

"حیدربابا یه سلام" در میشیگان آمریکا

ustad şəhriyar

داستان توقیف شده!

اين داستان كوتاه در وزارت ارشاد اجازه چاپ نگرفت تا اينكه نويسنده ملزم شد هركجا واژه ي سبز به كار رفته به رنگ زرد تغيير دهد. من نمیدانم نویسنده این داستانواره چه کسی است . اگر دوستان نویسنده اش را می شناسند لطفا اطلاع بدهند تا حق به حق دار برسد .

yapraq

شاگرد راننده اتوبوس مرتب داد ميزد : زردوار ، زردوار ... بدو حركت كرديم ... زردوار جا نمونی ...

زردعلي نفس زنان خودش را به اتوبوس رساند ، نوجواني زرده رو كه هنوز پشت لبش زرد نشده بود ، يك كيسه گوجه زرد را به زور با خود حمل ميكرد ، بعد از اينكه كيسه ي گوجه زرد را در صندوق بغل  اتوبوس گذاشت نفسي تازه کرد و سوار شد.

حق داشت نفس نفس بزند ، طفلكي از زرده ميدان تا ترمينال با آن بار سنگين گوجه زرد پياده آمده بود
زردعلي چند ماهي ميشد كه از زردوار آمده بود تهران براي كار ، او در يك مغازه ي زردي فروشي شاگرد شده بود ، تمام روز با ميوه جات و زرديجات سر و كار داشت و گاهي به سفارش مشتري زردي هم پاك ميكرد ، آخر وقتها هم فلفل زردهاي درشت را به سفارش كبابي محل جدا ميكرد.

حالا در موسم زرد بهار با اشتياق فراوان قصد برگشت به روستاي سرزردشان را داشت. دلش براي  آوردن
زردي پلو كنار خانواده پر ميزد فكر ميكرد امسال حتما خواهرش دوباره براي باز شدن بختش تمام وقت زرده گره زده است ، در اين بهار  کاملا زرد با آن زرده زاران بكر و دست نخورده ، دويدن روي تپه هاي  سرزرد غلتيدن روي زرده ها ديوانه اش كرده بود.

هنوز شاگرد راننده فرياد ميكرد : زردوار بدو كه حركت كرديم زردوار بدو........

ادامه نوشته

اردوهای هیمالیانوردی انتخابی 8000 متری استان زنجان

 هيات کوهنوردی زنجان فراخوان مجددی اعلام کرده است جهت شرکت علاقمندانی که به هر دلیلی امکان شرکت در این اردوها (که تاکنون دو اردوی  آن برگزار شده) را پیدا نکردند. فراخوان مذکور به شرح زیر است:

 ...

ادامه نوشته

یاد ایام

امروز به رسم روزهای اخیر که دلم هوای روزهای خوش گذشته و لحظات قشنگی که با بچه ها مخصوصا تو اردوهای موستاق آتا داشتیم رو میکنه داشتم عکس های اردوها رو ورق می زدم.

چقدر دلم برای اون روزها تنگ شده برای تک تک بچه ها:

حسین تو اردوهای تیم ملیه-فرشاد اسماعیل زاده که رفت خدمت-معبود هم که درگیر اردوهای دانشجوییه-امین موذن اصلا معلوم نیست کجاست-فرزاد آرج چسبیده به کار و زندگی-سعید کریمی و گهگاه می بینم و بقیه هم انگار مفقود الاثر شدن.

گفتم یه چندتا عکس از لحظات خاطره انگیز اردوی الوند بذارم. دیدنشون خالی از لطف نیست:

پناهگاه یخچال در منطقه الوند همدان-این حرکات وسط اردو و دور از چشم مربیان و تازه بعد از تست سرعت انجام شد. (از راست معبود-امین۰من و فرشاد) عکس از حسین مقدم

 ادامه عکس ها در ادامه مطلب

 

ادامه نوشته

ده روش غیر دارویی برای کنار آمدن با ارتفاع

پوموري

1) همیشه در هر پیاده روی به طور کامل به بدنتان آب برسانید اما در صعود به ارتفاعات بالای 7000 فوت (تقریبا ۲۲۰۰ متر) این امر ضروری است. رنگ ادرار را بی رنگ نگهدارید و قبل از تشنگی آب بخورید. چون تشنگی معمولا تنها پس از این که بدن بی آب شد روی می دهد. این بدین معنی است که سعی کنید در روزهای گرم تابستان وقتی از سربالایی با کوله ای سنگین بالا می روید حداقل 8-6 اونس هر 40-30 دقیقه بخورید.سیستم های آب رسان کوهان شتری می توانند مفید باشند چون ...

ادامه نوشته

از دور و از بالا نبينيم!!

از دور و از بالا نبينيم

در نوزدهم ماه گذشته مطلبي تحت عنوان «اولين جانپناه زنجان، آيا؟؟» در اين وبلاگ درج شد. كه طي آن از زحمت كشان اولين جانپناه زنجان به فراخور توانم تشكري كردم و البته از ايرادات اين كار انتقادي.

دوستان ديگري نيز آمدند و هركدام موافق يا مخالف نظري دادند و افكار عمومي نسبت به اين حركت تا حدودي رخ نمود.

در روزهاي گذشته نيز مطلبي در يكي از وبلاگ هاي كوهنوردي منتشر شده!! مبني بر اينكه ساخت اين جانپناه هيچ سودي ندارد و تنها تخريب طبيعت است و كارشناسي نشده است و فلان و بهمان....

...

ادامه نوشته

قدري تامل!

اين مطلب را بخوانيد شايد كه كمي ما را به فكر فرو ببرد:

زمين از فاصله نزديك به 6.4 ميليارد كيلومتري


این عکس را فضاپیمای ویجر 1 زمانی که ماموریتش در 14 فوریه 1990 تمام شده بود به زمین ارسال کرد . علت وجود حلقه های رنگی بازتابش نور خورشید بر دوربین ویجر است.

"کارل ساگان" فضانورد آمریکایی کتابی با همین عنوان نوشته است. در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

دوباره به این نقطه نگاه کنید. همین جاست. خانه اینجاست. ما اینجاییم.
تمام کسانی که دوستشان دارید٬ تمام کسانی که می شناسید٬ تمام کسانی که تابحال چیزی در موردشان شنیده اید٬ تمام کسانی که وجود داشته اند٬ زندگی شان را در اینجا سپری کرده اند.
برآیند تمام خوشی ها و رنج های ما در همین نقطه جمع شده است. هزاران مذهب و ایدئولوژی  که آفرینندگانشان از صحت آنها کاملا مطمئن بوده اند٬ (م: من هم تاكيد مي كنم همه پيروان و آفرينندگان از صحت مذهب و ايدئولوژي خويش مطمئن بوده است) تمامی شکارچیان و صیادان٬ تمامی قهرمانان و بزدلان٬ تمامی آفرینندگان و ویران کنندگان تمدن٬ تمامی پادشاهان و رعایا٬ تمامی زوج های جوان عاشق٬ تمامی پدران و مادران٬ کودکان امیدوار٬ مخترعان و مکتشفان٬ تمامی معلمان اخلاق٬ تمامی سیاستمداران فاسد٬ تمامی «ابرستاره ها»٬ تمامی رهبران کبیر٬ تمامی قدیسان و گناهکاران در تاریخِ گونه ما٬ آنجا زیسته اند٬ در این ذره غبار که در فضای بیکران در مقابل اشعه خورشید شناور است.زمین ذره ای خرد در مقابل...
زمین ذره ای خرد در مقابل عظمت جهان است. به رودهای خون که توسط امپراطوران و ژنرال ها بر زمین جاری شده٬ البته با عظمت و فاتحانه٬ بیاندیشید.
این خونریزان٬ اربابان لحظاتی از قسمت کوچکی از این نقطه بوده اند. به بی رحمی های بی پایانی که ساکنان گوشه ای از این نقطه٬ توسط ساکنان گوشه دیگر (که از این فاصله نمیتوان آنها را از هم بازشناخت) متحمل شده اند بیاندیشید٬ چقدر اینان به کشتن یکریگر مشتاقند٬ چقدر با حرارت از یکدیگر متنفرند.
تمامی شکوه و جلال ما٬ تمامی حس خود مهم بینی بی پایان ما٬ توهم اینکه ما دارای موقعیتی ممتاز در پهنه گیتی هستیم٬ به واسطه این عکس به چالش کشیده می شود. سیاره ما لکه ای گم شده در تاریکی کهکشانهاست.